شب به اشک چشم من او را نگاه افتاده بود
گوییا بر آب دریا عکس ماه، افتاده بود
کاروان مشک و عنبر دوش راه افتاده بود
یا صبا را ره بر آن زلف سیاه افتاده بود
پی به اسرار نهانی برد عارف ز آن دهن
گر فقیه تنگدل در اشتباه افتاده بود
وه! که آن سیب زنخ آسیب من شد، چون کنم؟
یوسف بخت من از اول به چاه افتاده بود
این عجب نبود که من مجذوب عشقم کز نخست
کهربا را الفتی با پر کاه افتاده بود
خواستم بر آتش دل پی برم کآن از کجاست
دیدم آنجا شعلهها از برق آه افتاده بود
دوش صهبای غمت با زاهد و صوفی چه کرد؟
کاین به مسجد مست و آن در خانقاه افتاده بود
حال (صابر) را ز مرغ آشیان گم کرده پرس
چون که او بر وی گذارش گاهگاه افتاده بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.