تو را گر هست واجب بهر قتل من کمر بستن
مرا ممکن نمیباشد ز رخسارت نظر بستن
چه گویم وصف خط عارضت را؟ چون تو میدانی
نمیآید ز من پیرایه بر دور قمر بستن
توان با رشتهٔ الفت به هم پیوست عالم را
چنان کز رشتهای ممکن بود عقد گهر بستن
در آن معبر، که سائل راست دست از آستین بیرون
بود از بخل قارونی گره بر سیم و زر بستن
چه مینازی بر آن یاری که ننگین میکند نامت؟
ز نادانی بود، دل بر درخت بیثمر بستن
زبان برهان قاطع گر نیارد در بر دشمن
چه دارد برتری از تیغ چوبین بر کمر بستن؟
مرا عار از لباس کهنه نبود، لیک گردون را
چه نذری باشد از این کهنه بر شاخ شجر بستن؟
زدل (صابر) نخواهد کرد بیرون مهر یاران را
کجا ز آیینه میآید بروی خلق در بستن؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات خود درباره عشق و محبت میپردازد. او اشاره میکند که اگر قرار است به خاطر معشوقش کشته شود، نمیتواند از دیدن چهرهاش خود را محروم کند. در توصیف زیبایی معشوق، او ناتوانی خود را در بیان آن و زخامت زنجیرهای دلبستگی نشان میدهد.
در حالی که او به ارتباط عاطفی و دوستی اشاره میکند، همچنین از نفرت و حسادت یاد میکند که مانع از برقراری روابط سالم میشود. او بر این نکته تأکید دارد که قدرت کلام و گفتگو از زور و خشونت برتر است.
شاعر از بیهوده بودن بعضی از تلاشها مانند دل بستن به چیزهای بیثمر حرف میزند و در نهایت به تمایل قلبی خود برای دوستی و عشق پایدار اشاره میکند که نمیتواند از دل او جدا شود.
هوش مصنوعی: اگر بر تو واجب است که برای کشتن من کمر ببندی، اما من نمیتوانم از زیبایی چهرهات چشم بردارم.
هوش مصنوعی: چه بگویم که چهره زیبایت را تو خود میدانی و نیازی به توصیف من نیست، چون نمیتوانم به خوبی زیبایی مداری را که دور قمر را زینت میدهد، وصف کنم.
هوش مصنوعی: با نیروی محبت میتوانیم به هم پیوند بخوریم و دنیا را به گونهای کنار هم بسازیم که از رشتهای، امکان به هم پیوستن جواهرات ایجاد شود.
هوش مصنوعی: در آن مسیر، وقتی که درخواستکننده دستش را از آستین خارج کرده بود، به خاطر بخل و طمع قارون، بر روی طلا و نقره گرهای زده بودند.
هوش مصنوعی: چرا به آن یاری که باعث شرمزدگی نامت میشود، مینازی؟ این کار ناشی از نادانی است، زیرا به درختی بیثمر دل بستهای.
هوش مصنوعی: اگر زبان نتواند بهطور قاطع در برابر دشمن صحبت کند، چه تفاوتی با بستن یک تیغ چوبی به کمر دارد؟
هوش مصنوعی: من از پوشیدن لباس کهنه شرمسار نیستم، اما آیا آسمان چه ارتباطی با این دارد که من این لباس کهنه را بر شاخه درختی بیفکنم؟
هوش مصنوعی: دل صابر و شکیبایی نمیخواهد از عشق یاران راحت شود، زیرا مهر و محبت آنها مانند تصویری است که از آیینه به چهره مردم میتابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگو ناصح که بتوان از رخ جانان نظر بستن
بسی مشکل بود بر روی صاحبخانه در بستن
به از مو نیست دستاری سر ما بیدماغان را
که هر گه واشود بازش نمی یابد بسر بستن
رمق در کس نمی ماند کمر گاهیکه بگشائی
[...]
چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری
که دل را تنگ سازد، در گره چون غنچه زر بستن
چو نی باید درین باغ فنا دایم کمربستن
کمر تا می گشایی، بایدت بار سفر بستن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.