عاشق صادق ای جوان، بند هوس نمیشود
طایر قدس آشیان، صید مگس نمیشود
چند اسیر این و آن؟ دل به یکی ده ای جوان!
چون همه کس در این جهان بهر تو کس نمیشود
داشت کسی که عاطفت، نیست انیس بدصفت
گوهر بحر معرفت، همسر خس نمیشود
طی طریق رهروان، نیست به ناله و فغان
رهبر اهل کاروان، بانگ جرس نمیشود
پیرو نفس اگر شوی، خصم تو میشود قوی
دزد، رفیق معنوی بهر عسس نمیشود
بوالهوسی و بوالهوس، هست چو طایر و قفس
خواهی اگر زنی نفس، کنج قفس نمیشود
عقل ضعیف و ناتوان، نیست چو عشق کاردان
نه خر لنگ را که آن همچو فَرَس نمیشود
چون من (صابر) ای صنم، با تو کسی که زد قدم
کیست که همچو صبحدم، تازهنفس نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
باد و بروت خودسری مد نفس نمیشود
دل به تلاش خونکنی تا برسی به کوی عجز
پای مقیم دامنت آبلهرس نمیشود
عین و سوا فضولی فطرت بیتمیز توست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.