تا شد سرم ز آتش سودا گرم
همواره باشدم دم گویا گرم
تفتیدهتر ز کورهٔ حدادیم
باشد ز آه سرد، دم ما گرم
آنسر، که شور عشق و جنون دارد
کی می شود ز نشأه ی دنیا گرم؟
تا از شراب عشق توان شد مست
سر را مکن ز نشئه ی صهبا گرم
آخر فسرده میشود و تاریک
آندل که شد بساغر و مینا گرم
در حسن خلق و خدمت نیکان کوش
تا باشدت ز خون، رک و اعضا گرم
در فکر بزم سرد فقیران نیست
آن را که هست منزل و مأوا گرم
افسرده ات کند سخن نادان
دل را کن از مصاحب دانا گرم
فرصت اگرچه بهر چه تماشا نیست
کرد این جهان سرت بتماشا گرم
گویند: وقت کوچ بود، برخیز
تا میرود کسی که کند جا گرم
زین زندگی اگر نشدم دلسرد
پشتم بود ز همت والا گرم
حوالهوار گشته به هر دوری
با دست دیگری است سر ما گرم
فردا که حسن گل چمن آرا شد
گردد بنغمه بلبل شیدا گرم
توصیف زلف پرشکنت کردم
گردید بزم ما شب یلدا گرم
(صابر) بخانقاه طلب عمری است
هستیم از محبت مولا گرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.