گنجور

 
صابر همدانی

در جهان زاغ اگر دعوی شهباز کند

مشت خود را بر مرغان چمن باز کند

ز آنکه شهباز نه تنها هنرش پرواز است

ورنه هر مرغ توانست که پرواز کند

کار هر بوالهوسی نیست دم از عشق زند

ساحر اینجا نتوان دعوی اعجاز کند

خواجه شو، بنده حرص و طمع و آز مباش

ای بسا فتنه که حرص و طمع و آز کند

تا دل از قید تعلق نشد آزاد چو سرو

خویشتن را نتوانست سرافراز کند

آنکه نادم شود از کردهٔ خویش آخر کار

فکر انجام خود آن به که ز آغاز کند

مرغ حقگو چو ز حق گفتن خود گشت خموش

جغد، جا در صف مرغان خوش‌آواز کند

(صابر) این آن غزل نغز (غمام) است که گفت

«چون نسیم سحری پرده گل باز کند»

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غمام همدانی
غمام همدانی

چون نسیم سحری پردهٔ گل باز کند

باغ را بلبل خوش‌نغمه پرآواز کند

صابر همدانی

همین شعر » بیت ۸

(صابر) این آن غزل نغز (غمام) است که گفت

«چون نسیم سحری پرده گل باز کند»

غزل کامل غمام همدانی:

چون نسیم سحری پردهٔ گل باز کند

باغ را بلبل خوش‌نغمه پرآواز کند

کاشکی مطرب ما نیز به هنگام صبوح

خیزد از خواب و نوای طربی ساز کند

آنکه دل برده ز من گر بشناسد زاهد

عقل خام از سر بی‌مغزش پرواز کند

بی‌نیاز است ز عشق من و جانبازی غیر

نازنینی‌ست که بر جان و جهان ناز کند

دل برد چون بگشاید ز رخ خوب نقاب 

جان دهد چون لب شیرین به سخن باز کند

دلربایی که لبش رشک مسیحا باشد

عجیب نیست اگر دعوی اعجاز کند

ناگزیر است که روی از همه برگرداند

هرکه رخ جانب آن دلبر طناز کند

با ردیف مژگان صف‌شکن خوبان است

کی نظر سوی من قافیه‌پرداز کند

طبع موزونش اگر شعر سراید چو غمام

همدان را به سخن غیرت شیراز کند 

حکیم نزاری

شب هجران که دلم نوحه گری ساز کند

با خیالت گله هجر تو آغاز کند

آنچنان زار بگریم ز پریشانی دل

که اجل تا به سحر صد رهم آواز کند

ای بسا فتنه که از چشم تو در آفاق است

[...]

فصیحی هروی

شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند

مژه پیش از نگهم سوی تو پرواز کند

قیمت حسن ز بس عشق تو افزود کنون

داغ غم بر جگر سوختگان ناز کند

به مسیح ار چمن داغ مرا بفروشند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فصیحی هروی
کلیم

مطربی کو که بخورشید رخش ناز کند

چون کند کرم دف از شعله آواز کند

در تن نای چو جان از لب شیرین بدهد

سفر بیخودیم را بدمی ساز کند

مرغ دل در قفس سینه بمیرد، به از آن

[...]

صائب تبریزی

هر دلی را که محبت صدف راز کند

زخمش از تیغ محال است دهن باز کند

عاشق از سرزنش خلق چرا اندیشد؟

شمع جایی که زبان در دهن گاز کند

کوه تمکین ترا ناله بود خنده کبک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه