گنجور

 
صابر همدانی

گر به دل آتش عشق تو شررها دارد

همچنان نالهٔ من نیز اثرها دارد

خبر از حال من و بلبل اگر می‌جویی

من به شب گریم و او نغمه سحرها دارد

دور از قافله سالا مشو در ره عشق

هر که زین قافله دور است خطرها دارد

در یک اشک چو غواص معانی ای دل

غرق شو غرق، که این بحر، گهرها دارد

از در میکده محروم نشد کس به مثل

خانهٔ حاتم طایی‌ست که درها دارد

بره عشق منه بی مدد پیر قدم

چونکه این راه بسی کوه و کمرها دارد

(صابر)؟ این پاسخ (آزاد) شفیق است، که گفت:

«خام تا پخته شود زیر و زبرها دارد»