گنجور

 
صابر همدانی

ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح

برخیز و باش منتظر فتح باب صبح

تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی

زنهار پای سعی مکش از جناب صبح

در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست

کمتر نئی ز مرغ، حذر کن ز خواب صبح

یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی

شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح

دردا! که نیست قافله ی عمر را درنگ

تا شد شتاب عمر یکی با شتاب صبح

هر صبح برتو می گذرد، صبح دیگر است

یکسان نبود و نیست ایاب و ذهاب صبح

در دفتر حیات بشر جز دو باب نیست

یک باب، باب شب شد و یک باب، باب صبح

چون نیست یک دقیقه ز عمر تو بی‌حساب

باشد حساب شام جدا از حساب صبح

بی روی دوست، خانه ی دل، تیره شد مرا

آنسان که تیره شد، دل شب در غیاب صبح

بسیار بی من و تو زند ماهتاب شب

بسیار بی من و تو دمد آفتاب صبح

(صابر)؟ بیمن همت شب زنده دارها

دارم امید آنکه شوی کامیاب صبح

 
 
 
گلها برای اندروید
بابافغانی

ای از نظارهٔ تو خجل آفتاب صبح

لعلت به خندهٔ نمکین برده آب صبح

تابان ز جیب پیرهنت سینهٔ چو سیم

چون روشنی روز سفید از نقاب صبح

ما را چو شمع با تو نشانند روبرو

[...]

صائب

زان پیشتر که تیغ کشد آفتاب صبح

رطلی به گردش آر گرانتر ز خواب صبح

فرصت غنیمت است، به دست دعا بشوی

داغ سیه گلیمی خود را به آب صبح

سر عشر این کلام مبین است آفتاب

[...]

فیاض لاهیجی

یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح

لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح

سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق

یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح

چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه

[...]

بیدل دهلوی

انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح

چندین ‌خمار رنگ شکست از شراب صبح

از زخم ما و لمعهٔ تیغ تو دیدنی‌ست

خمیازه ‌کاری لب مخمور و آب صبح

غیر، ازخیال تیغ تو گردن به جیب دوخت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه