گنجور

 
صابر همدانی

به حکم آنکه نادان همسر دانا نخواهد شد

برابر قطرهٔ ناچیز با دریا نخواهد شد

زمین تا آسمان فرق است بین عارف و عامی

که هرگز ذره خورشید جهان آرا نخواهد شد

نشاید گفت استاد سخن طفل دبستان را

مگس، هم بال و هم پرواز با عنقا نخواهد شد

نباید بود هرگز پای‌بست دعوی بی‌جا

که مرغ بند بر پا، آسمان‌پیما نخواهد شد

سخن را صورت ار مشاطهٔ معنی نیاراید

عروس طبع موزون، انجمن‌پیرا نخواهد شد

ندیدم هیچکس عیب کسی را روبرو گوید

دگر آئینه وش روشندلی پیدا نخواهد شد

اگر اهل دلی، اهل ادب را روی خوش بنما

که بی آئینه نطق طوطیان گویا نخواهد شد

بیفشان دامن از گرد تعلق اندرین صحرا

دراین ره گرچه یکتن گرد باد آسا نخواهد شد

حدیث حسن لیلی در جهان افسانه شد دیگر

به عصر ما کسی مجنون این صحرا نخواهد شد

بگو با مدعی (صابر) که بنشیند به جای خود

حریف هر کسی باشد حریف ما نخواهد شد