گنجور

 
صابر همدانی

در آ، به بزم محبت که هر چه هست، اینجاست

مقام وحدت مردان حق پرست، اینجاست

در این مقام اقامت گزین، که بر رخ خلق

خدا دری که گشود و دگر نبست، اینجاست

در این حصار طبیعت که نیست جای امان

اگر به گوشهٔ امنی توان نشست اینجاست

گرت هوی است که مستی کنی ز باده ی عشق

بیا، که جای صبوحی کشان مست، اینجاست

بجنگ غم همه جا هر کسی ندارد فتح

در آن مقام که غم می خورد شکست، اینجاست

ز شر نفس مگر جان بری به نیت خیر

ز دشمنی که نشاید بحیله رست، اینجاست

نظر کنند بیک چشم بر ضعیف و قوی

که دادگاه زبردست و زیر دست اینجاست

بشعر (صابر) اگر ناز شست خواهی داد

اگر غلط نکنم جای ناز شست، اینجاست