گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار رودکی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ملک‌الشعرا بهار مصرع یا بیتی از رودکی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ :: رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۹): نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا

    رودکی (بیت ۱): نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا

  2. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ :: رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۱۹): «‌به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم - به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی‌»

    رودکی (بیت ۳): به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم - به جرم حسن چو یوسف اسیر زندانی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱ - شکوه از حسود:ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا - منم که شعر ز من یافته‌است قدر و بها


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۸:به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا - به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی


  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵ - طوفان:سحابی ‌قیرگون برشد ز دریا - که قیراندود شد زو روی دنیا

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نفس انسان:ز دانایی بنالد مرد دانا - که دانا را خرد بندی است بر پا


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱:شبی دیرند و ظلمت را مهیا - چو نابینا درو دو چشم بینا


  3. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ:ز میغ اندر جهد هزمان درخشا - شود میغ از درخشیدنش رخشا


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹:نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا


  4. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت:ای آفتاب گردون تاری شو و متاب - کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - تابستان:ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب - کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸:تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟ - تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟


  5. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵:به سرای سپنج مهمان را - دل نهادن همیشگی نه رواست


  6. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک:اگرکه پشت من از بار حادثات خمید - شکسته زلفا جعد ترا که خمانید


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل - که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید


  7. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل:دلم از عشق آن بت نوشاد - چند باید شکسته و ناشاد


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶:شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد - که جهان نیست جز فسانه و باد


  8. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - عرض لشکر:امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد - زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - بدان و بگوی:سخن چوگویی سنجیده گوی در مجلس - که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸:چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد: - تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد


  9. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - نکوهش چرخ (راستگوی شادزی):ویحک ای افراشته چرخ بلند - چند داری مر مرا زار و نژند

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش‌:صدر اعظم حضرت تیمورتاش - بشنود یک نکته از این مستمند


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۷:کرد روبه یوزواری یک زَغَند - خویشتن را زان میان بیرون فگند

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۸:مرد دینی رفت و آوردش کَنَند - چون همی مهمان درِ من خواست کند

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۹:گنبدی نهمار بر برده، بلند - نه ستونش از برون، نه زیر بند

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۰:روز جستن تازیانی چون نوند - روز دن چون شست ساله سودمند

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۱:روز جستن تازیانی چون نوند - بیش باشد تا تو باشی سودمند


  10. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در وصف نوروز:بهار آمد و رفت ماه سپند - نگارا درافکن بر آذر سپند

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹:امیدت به دادار دارنده بند - گزین دوستی کت بود سودمند

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۴، ۱۵:به بیگاه بر روی مردم مخند - زگفتار بی‌مایه لب بازبند


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۴:ببادافره جاودان کردمند - به دوزخ بماند روانش نژند


  11. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - بهاریه:رسید موکب ‌نوروز و چشم‌فتنه غنود - درود باد برین موکب خجسته‌، درود

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ:درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی - که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود - چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود


  12. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - سپید رود:هنگام فرودین که رساند ز ما درود - بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۹:بنگر بدان درخش که با قوت شمال - برجست و روی ابر به‌ناخن همی شخود


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۲:شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود - تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود


  13. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - مرگ پدر:به کام من بر یک چند گشت گیهان بود - که با زمانه مرا عهد بود و پیمان بود


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵ - عصا بیار که وقت عصا و انبان بود:مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود - نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود


  14. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - راه عمل:نخلی که قد افراشت به پستی نگراید - شاخی که خم آورد دگر راست نیاید


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱:اندی که امیر ما باز آید پیروز - مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید


  15. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - چیستان:چیست آن جنبدهٔ والاگهر - گوهرش از آب و آتش جسته فر


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۲:هیچ شادی نیست اندر این جهان - برتر از دیدار روی دوستان

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۸:سر فرو بردم میان آبخور - از فرنج منش خشم آمد مگر


  16. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - لغز:چیست آن سرو نارسیده به بار - بردمیده ز ایزدی گلزار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴ - بر رخش «زلف» عاشق است چو من:بر رخش زلف عاشق است چو من - لاجرم همچو منش نیست قرار

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۸:دور ماند از سرای خویش و تبار - نسری ساخت بر سر کهسار


  17. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۷:اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت - هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار


  18. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - لاله زار:چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار - خوبان بخند خندکشندت میان کار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹:ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار - بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار


  19. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - بهاریه و تشبیب:نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر - یکی ز ساده پرند و یکی ز سوده عبیر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲:غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا - بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵:همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع - همی بدادی تا در ولی نماند فقیر


  20. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - صفت هلال و اسب:چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ - بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۸:زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل - صدسال مست باشد از بوی او نهنگ


  21. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان:نهادم ز بهر عیادت قدم - به دولتسرای ولی النعم

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » به نام یزدان - این (‌است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان:بخواندم زگفتار دانای راد - که اندرز فرزند راکرد یاد


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۵:دو جوی روان از دهانش ز خلم - دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۶:بهارست همواره هر روزیم - به منکر فراوان، به معروف کم

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۷:مکن خویشتن از ره راست گم - که خود را به دوزخ بری بافدم


  22. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - تشبیب و بهاریه:رسید گاه بهار و گه سماع و مدام - کجایی ای صنم سرو قد سیم اندام

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام - دل من است که قانع شود به یک پیغام


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱:دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام - بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۳:اگر امیر جهاندار داد من ندهد - چهار ساله نوید مرا که هست خرام


  23. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - تغزل:جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن - بر مه روشن همی که‌ پوشد جوشن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - تغزل و منقبت:ای به‌روی و به‌موی‌، لاله و سوسن - سبزه داری نهفته در خز ادکن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند:مگِری سردار، زان که گریه و زاری - سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی:فانی‌، کز زادن چنو سخن آرای - مادر ایام شد عقیم و سترون


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۳:خود غم دندان به که توانم گفتن؟ - زرین گشتم برون سیمین دندان


  24. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن:چون بدرید صبح پیراهن - جلوه گر گشت فوجی از آهن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - پاسخ به کاظم پزشکی:ای پزشکی خطت رسید به من - چون به یعقوب پیر، پیراهن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر:گیو تاجر نموده این اوقات - چارقی چند وارد از لندن


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸:هست بر خواجه پیچیده رفتن - راست چون بر درخت پیچد سن


  25. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - از زندان شاه:یاد ندارد کس از مُلوک و سَلاطین - شاهی چون پهلوی به عِزّ و به تَمکین


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:لنگ دونده‌ست، گوش نی و سخنیاب - گنگ فصیح است، چشم نی و جهان بین


  26. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - فتح دهلی:دو چیز است شایسته نزدیک من - رفیق جوان و رحیق کهن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۳:مبادا ز فرهنگ و دانش جدا - زن و کودک مردم پارسا

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲:سخن جز به اندیشه‌ با کس مکن - یکی مرد باش آشکارا سخن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴:زن باخرد را ز جان دوست دار - که باشد زن باخرد دستیار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۴:به هر کار یکرنگ و یکروی باش - ستوده دل و بافرین خوی باش

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۵:به گفتار و کردار شو مهربان - نیایشگر و چرب و شیرین‌زبان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۰:بود دشمن کهنه‌، مار سیاه - که صد سال دارد به دل کین نگاه

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۸:بود آدمی کودکی شیرخوار - پذیرنده ی خوی‌ها بی‌شمار


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۹:اگر باشگونه بود پیرهن - بود حاجت برکشیدن زتن


  27. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - اندرز به حاکم قوچان:خرم و آباد باد مرز خبوشان - هیچ دلی از ستم مباد خروشان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می:مادر می را بکرد باید قربان - بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان


  28. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بی‌امان - ناکرده جرم‌، از زن و فرزند و خانمان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰:هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان - زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴:ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان - از من دل و سگالش، از تو تن و روان


  29. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:یاد کن: زیرت اندرون تن شوی - تو برو خوار خوابنیده، ستان


  30. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶ - ماجرای زمستان:دوش چون برشد آن درفش سیاه - گشت پیدا طلایهٔ دی‌ماه


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۴:گاه آرامیده و گه ارغنده - گاه آشفته و گه آهسته


  31. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - تغزل:منصور باد لشکر آن چشم کینه‌خواه - پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه - تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه


  32. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل:خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش‌، طی - ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۶:از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی - موزهٔ چینی می‌خواهم و اسب تازی


  33. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ذم ری:اجل پیام فرستاد سوی کشور ری - که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی:مرا درست به یاد اندرست عهد صبی - به روزگار لطیف تفرج و بازی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی - چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی


  34. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - انقراض قاجاریه:بدرود گفت دولت قاجاری - مرگ اندر آمد از پس بیماری


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:ای آن که غمگنی و سزاواری - وندر نهان سرشک همی باری

    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:ای غافل از شمار! چه پنداری؟ - کت خالق آفرید پی کاری؟!


  35. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۶ - دل شکسته:بدرود گفت فر جوانی - سستی گرفت چیره‌زبانی


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها » پاره ۲:جوانی گسست و چیره زبانی - طبعم گرفت نیز گرانی


  36. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - خصم خرد:مخور تا توانی می اندر جوانی - می اندر جوانی مخور تا توانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - شمار گیتی:جهانا چه مطبوع و خرم جهانی - دریغا که بر خلق ناجاودانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه:دریغا که بگذشت عهد جوانی - درآمد ز در پیری و ناتوانی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴:کسی را چو من دوستگان می چه باید؟ - که دل شاد دارد بهر دوستگانی


  37. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳ - به شکرانهٔ بازوی قوی:برخیز ساقیا بده آن جام خسروی - تا درکشم به یاد شهنشاه پهلوی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸ - لغز:آن خوبروی دلبر همچون سبیک زر - آمد به مجلس اندرو بنشست پیش روی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶:بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی - کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی

    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۶:جز برتری ندانی، گویی که آتشی - جز راستی نجویی، مانا ترازوی


  38. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:مکن تو با دل من بیش از این به جور سلوک - که ملک زیر و زبر می‌شود ز جور ملوک


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷:بسا که مست در این خانه بودم و شادان - چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک


  39. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:نهاده کشور دل باز رو به ویرانی - که دیده مملکتی را بدین پریشانی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ:بهار قطعهٔ فرخ شنید و خرم گشت - چو کشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۵ - بهار شیروانی:به شهر شروان بُد شاعری بهار بنام - که شهره بود به مطبوعی و سخن‌دانی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳:مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب - چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟


  40. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - خانهٔ آخرت:بنده را جایگه دو داد خدای - هم بدین‌،‌ نیک بنده را بنواخت


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳:رودکی چنگ بر گرفت و نواخت - باده انداز، کو سرود انداخت


  41. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - طلب آمرزش:عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب - باشدکشی بخواند وآمرزش آورد


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱:چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد - هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،


  42. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - بهترین دوست کتابست:رنج و زحمت طلبی‌، باش معاشر با خلق - حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸:گر شود بحر کف همت تو موج زنان - ور شود ابر سر رایت تو توفان بار


  43. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا -‌ ذل نیاز:یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر - که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز - زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز


  44. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - عز من قنع:گفتند فروتن شو تا زر به کف آری - زرگرد شود چون که شود مرد فروتن


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۹:میلاو منی، ای فغ و استاد توام من - پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان


  45. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - نالهٔ ملت:هست صوتی بس مهیب و خوفناک - بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۳:یخچه می‌بارید از ابر سیاه - چون ستاره بر زمین از آسمان

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۴:زش ازو پاسخ دهم اندر نهان - زش به بیداری میان مردمان

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۵:چون بگردد پای او از پایدان - خود شکوخیده بماند هم چنان


  46. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری:گفت صوفی تن بود زندان جان - چون قفس کانجا نشانی بلبلی


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۴:گفت با خرگوش خانه خان من - خیز خاشاکت ازو بیرون فگن


  47. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - کار خرد و بزرگ:سینهٔ خویش کن فراخ و سترگ - وندر آن جای ده دلی هنری


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵:این جهان را نگر به چشم خرد - نی بدان چشم کاندر او نگری


  48. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - به یکی از رقبای سیاسی:آقای جلیل بی‌جلالی و فری - از مردمی و مهر و وفا بی‌خبری


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:دل سیر نگرددت ز بیدادگری - چشم آب نگرددت، چو در من نگری


  49. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - شیر باش نه کژدم:تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی - در حال بگسلد چو شود تند آدمی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی:تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی - شبنم شده‌ست سوخته چون اشک ماتمی


  50. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - در وصف محبس:سهمگین‌ سمجی چو تاری مسکنی - بسته برروبش دری چون آهنی


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰۱:من سخن گویم، تو کانایی کنی - هر زمانی دست بر دستی زنی


  51. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲ - رباعی:شد نیمی عمر در خرافات هدر - وندر حیرت گذشت یک نیم دگر


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر - ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر


  52. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز - من جای کنم بدست شاهان از ناز

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت:ای ساده‌دلان زر گرگ حیلت‌باز - با جهد شما سیم و زر آورد فراز


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:چون کشته ببینی‌ام، دو لب گشته فراز - از جان تهی این قالب فرسوده به آز


  53. ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - جنگ داخلی و دشمن خارجی:چون عدو درکمین بود زنهار - دست از شنعت رفیق بدار


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۰:بخت و دولت چو پیشکار تواند - نصرة و فتح پیشیار تو باد


  54. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۹ - زینت مرد:زینت مرد به عقل است و هنر - نی به پوشاک وجلال و فرّهی


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰۵:خم و خنبه پر ز انده، دل تهی - زعفران و نرگس و بید و بهی


  55. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴:مشو تند وگستاخ و نااستوار - به پیش خدا و خداوندگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱:به زن راز پنهان مکن اشکار - همان کودکان را به فرهنگ دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳:مشو هیچ با مرد بدچشم یار - که بدچشم مردم نیاید به کار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶:به نزد خدا و خداوندگار - ز نامرزی خویشتن شرم دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱:به فرمانبری راه نیکی سپار - که خوش بهره یابی ز پروردگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵:جز از راستی هیچ دم برمیار - که باشی بر مردمان استوار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در مدح ابوالطیب طاهر مصعبی:مرا جود او تازه دارد همی - مگر جودش ابر است و من کشتزار

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۷:کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار - کفیده شود سنگ تیمار خوار

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۸:درخش، ارنخندد به وقت بهار - همانا نگرید چنین ابر زار

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۳:بدین آشکارت ببین آشکار - نهانیت را بر نهانی گمار


  56. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵:هر آن چیزکان زی تو نبود نکو - به دیگر کسانش مکن آرزو


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۳:بداندیش دشمن برو ویل جو - که تا چون ستاند ازو چیز او


  57. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸:رود هرکه با تو به خشم و به کین - از او دور باش و به رویش مبین

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۳‌:ز دارای کین‌توز دوری گزین - همان به که نشناسدت مرد کین

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۴:روان را بپرداز از خشم و کین - که گردد تبه جانت از آن و این


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۰:بسی خسرو نامور پیش ازین - شدستند زی ساری و ساریان


  58. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۵‌:کسی را میازار در گفتگوی - به کین و زیان کسان ره مپوی

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۶:سخن هیچگه بر دو آیین مگوی - که نزد مهال ریزدت آبروی


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۰:جوان چون بدید آن نگاریده روی - به سان دو زنجیر مرغول موی

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۱:به خنیاگری نغز آورد روی - که: چیزی که دل خوش کند، آن بگوی


  59. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۲:چو خواهی که‌ بد نشنوی از کسان - میاور بد هیچ کس بر زبان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۱:زنی خواه دوشیزه و مهربان - به دوشیزه شاد است مرد جوان


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۰:جگر تشنگانند بی‌توشگان - که بیچارگانند و بی‌زاوران

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۱:وگر پهلوانی ندانی زبان - ورز رود را ماورالنهر دان

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۲:که هرگه که تیره بگردد جهان - بسوزد چو دوزخ شود با دران


  60. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۵:مکن شرم بیجا و بیجا درنگ - به دوزخ مرو از پی نام و ننگ


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹:می لعل پیش آر و پیش من آی - به یک دست جام و به یک دست چنگ

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۳:فگندند بر لاد پر نیخ سنگ - نکردند در کار موبد درنگ