در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها ملکالشعرا بهار مصرع یا بیتی از رودکی را عیناً نقل قول کرده است:
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ :: رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹
ملکالشعرا بهار (بیت ۹): نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا
رودکی (بیت ۱): نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ :: رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳
ملکالشعرا بهار (بیت ۱۹): «به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم - به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی»
رودکی (بیت ۳): به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم - به جرم حسن چو یوسف اسیر زندانی
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱ - شکوه از حسود:ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا - منم که شعر ز من یافتهاست قدر و بها
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۸:به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا - به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵ - طوفان:سحابی قیرگون برشد ز دریا - که قیراندود شد زو روی دنیا
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نفس انسان:ز دانایی بنالد مرد دانا - که دانا را خرد بندی است بر پا
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱:شبی دیرند و ظلمت را مهیا - چو نابینا درو دو چشم بینا
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ:ز میغ اندر جهد هزمان درخشا - شود میغ از درخشیدنش رخشا
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹:نباشد زین زمانه بس شگفتی - اگر بر ما ببارد آذرخشا
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت:ای آفتاب گردون تاری شو و متاب - کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - تابستان:ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب - کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸:تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟ - تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵:به سرای سپنج مهمان را - دل نهادن همیشگی نه رواست
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک:اگرکه پشت من از بار حادثات خمید - شکسته زلفا جعد ترا که خمانید
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل - که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل:دلم از عشق آن بت نوشاد - چند باید شکسته و ناشاد
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶:شاد زی با سیاهچشمان، شاد - که جهان نیست جز فسانه و باد
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - عرض لشکر:امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد - زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - بدان و بگوی:سخن چو گویی سنجیده گوی در مجلس - که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸:چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد: - تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - نکوهش چرخ (راستگوی شادزی):ویحک ای افراشته چرخ بلند - چند داری مر مرا زار و نژند
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش:صدر اعظم حضرت تیمورتاش - بشنود یک نکته از این مستمند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۷:کرد روبه یوزواری یک زَغَند - خویشتن را زان میان بیرون فگند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۸:مرد دینی رفت و آوردش کَنَند - چون همی مهمان درِ من خواست کند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۹:گنبدی نهمار بر برده، بلند - نه ستونش از برون، نه زیر بند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۰:روز جستن تازیانی چون نوند - روز دن چون شست ساله سودمند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۱:روز جستن تازیانی چون نوند - بیش باشد تا تو باشی سودمند
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در وصف نوروز:بهار آمد و رفت ماه سپند - نگارا درافکن بر آذر سپند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹:امیدت به دادار دارنده بند - گزین دوستی کت بود سودمند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۴، ۱۵:به بیگاه بر روی مردم مخند - زگفتار بیمایه لب بازبند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۴:ببادافره جاودان کردمند - به دوزخ بماند روانش نژند
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - بهاریه:رسید موکب نوروز و چشمفتنه غنود - درود باد برین موکب خجسته، درود
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ:درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی - که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود - چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - سپید رود:هنگام فرودین که رساند ز ما درود - بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۹:بنگر بدان درخش که با قوت شمال - برجست و روی ابر بهناخن همی شخود
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۲:شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود - تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - مرگ پدر:به کام من بر یک چند گشت گیهان بود - که با زمانه مرا عهد بود و پیمان بود
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵ - عصا بیار که وقت عصا و انبان بود:مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود - نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - راه عمل:نخلی که قد افراشت به پستی نگراید - شاخی که خم آورد دگر راست نیاید
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱:اندی که امیر ما باز آید پیروز - مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - چیستان:چیست آن جنبدهٔ والاگهر - گوهرش از آب و آتش جسته فر
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۲:هیچ شادی نیست اندر این جهان - برتر از دیدار روی دوستان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۸:سر فرو بردم میان آبخور - از فرنج منش خشم آمد مگر
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - لغز:چیست آن سرو نارسیده به بار - بردمیده ز ایزدی گلزار
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴ - بر رخش «زلف» عاشق است چو من:بر رُخَش زلف عاشق است چو من - لاجرم همچو منش نیست قرار
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۸:دور ماند از سرای خویش و تبار - نسری ساخت بر سر کهسار
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۷:اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت - هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - لاله زار:چون پای خرد خرد نهادی به لالهزار - خوبان بخند خندکشندت میان کار
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹:ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار - بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - بهاریه و تشبیب:نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر - یکی ز ساده پرند و یکی ز سوده عبیر
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲:غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا - بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵:همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع - همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - صفت هلال و اسب:چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ - بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۸:زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل - صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان:نهادم ز بهر عیادت قدم - به دولتسرای ولی النعم
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » به نام یزدان - این (است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان:بخواندم زگفتار دانای راد - که اندرز فرزند راکرد یاد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۵:دو جوی روان از دهانش ز خلم - دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۶:بهارست همواره هر روزیم - به منکر فراوان، به معروف کم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۷:مکن خویشتن از ره راست گم - که خود را به دوزخ بری بافدم
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - تشبیب و بهاریه:رسید گاه بهار و گه سماع و مدام - کجایی ای صنم سرو قد سیم اندام
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:منم که خط غلامی دهم به نیم سلام - دل من است که قانع شود به یک پیغام
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱:دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام - بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۳:اگر امیر جهاندار داد من ندهد - چهار ساله نوید مرا که هست خرام
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - تغزل:جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن - بر مه روشن همی که پوشد جوشن
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - تغزل و منقبت:ای بهروی و بهموی، لاله و سوسن - سبزه داری نهفته در خز ادکن
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند:مگِری سردار، زان که گریه و زاری - سود ندارد در این زمانهٔ ریمن
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی:فانی، کز زادن چنو سخن آرای - مادر ایام شد عقیم و سترون
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۳:خود غم دندان به که توانم گفتن؟ - زرین گشتم برون سیمین دندان
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن:چون بدرید صبح پیراهن - جلوه گر گشت فوجی از آهن
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - پاسخ به کاظم پزشکی:ای پزشکی خطت رسید به من - چون به یعقوب پیر، پیراهن
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر:گیو تاجر نموده این اوقات - چارقی چند وارد از لندن
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸:هست بر خواجه پیخته رفتن - راست چون بر درخت پیچد سن
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - از زندان شاه:یاد ندارد کس از مُلوک و سَلاطین - شاهی چون پهلوی به عِزّ و به تَمکین
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:لنگ دوندهست، گوش نی و سخنیاب - گنگ فصیح است، چشم نی و جهان بین
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - فتح دهلی:دو چیز است شایسته نزدیک من - رفیق جوان و رحیق کهن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۳:مبادا ز فرهنگ و دانش جدا - زن و کودک مردم پارسا
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲:سخن جز به اندیشه با کس مکن - یکی مرد باش آشکارا سخن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴:زن باخرد را ز جان دوست دار - که باشد زن باخرد دستیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۴:به هر کار یکرنگ و یکروی باش - ستوده دل و بافرین خوی باش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۵:به گفتار و کردار شو مهربان - نیایشگر و چرب و شیرینزبان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۰:بود دشمن کهنه، مار سیاه - که صد سال دارد به دل کین نگاه
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۸:بود آدمی کودکی شیرخوار - پذیرنده ی خویها بیشمار
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۹:اگر باشگونه بود پیرهن - بود حاجت برکشیدن زتن
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - اندرز به حاکم قوچان:خرم و آباد باد مرز خبوشان - هیچ دلی از ستم مباد خروشان
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹ - مادر می:مادر می را بکرد باید قربان - بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بیامان - ناکرده جرم، از زن و فرزند و خانمان
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشهای شدست سیاست بهملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰:هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان - زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴:ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان - از من دل و سگالش، از تو تن و روان
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:یاد کن: زیرت اندرون تن شوی - تو برو خوار خوابنیده، ستان
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶ - ماجرای زمستان:دوش چون برشد آن درفش سیاه - گشت پیدا طلایهٔ دیماه
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۴:گاه آرامیده و گه ارغنده - گاه آشفته و گه آهسته
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - تغزل:منصور باد لشکر آن چشم کینهخواه - پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه - تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل:خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش، طی - ای مسلمانان، آبی بفشانید به وی
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۶:از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی - موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ذم ری:اجل پیام فرستاد سوی کشور ری - که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی:مرا درست به یاد اندرست عهد صبی - به روزگار لطیف تفرج و بازی
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی - چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - انقراض قاجاریه:بدرود گفت دولت قاجاری - مرگ اندر آمد از پس بیماری
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:ای آن که غمگنی و سزاواری - وندر نهان سرشک همی باری
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:ای غافل از شمار! چه پنداری؟ - کت خالق آفرید پی کاری؟!
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۶ - دل شکسته:بدرود گفت فر جوانی - سستی گرفت چیرهزبانی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها » پاره ۲:جوانی گسست و چیره زبانی - طبعم گرفت نیز گرانی
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - خصم خرد:مخور تا توانی می اندر جوانی - می اندر جوانی مخور تا توانی
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - شمار گیتی:جهانا چه مطبوع و خرم جهانی - دریغا که بر خلق ناجاودانی
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه:دریغا که بگذشت عهد جوانی - درآمد ز در پیری و ناتوانی
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴:کسی را چو من دوستگان می چه باید؟ - که دل شاد دارد بهر دوستگانی
-
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳ - به شکرانهٔ بازوی قوی:برخیز ساقیا بده آن جام خسروی - تا درکشم به یاد شهنشاه پهلوی
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸ - لغز:آن خوبروی دلبر همچون سبیک زر - آمد به مجلس اندرو بنشست پیش روی
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶:بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی - کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۶:جز برتری ندانی، گویی که آتشی - جز راستی نجویی، مانا ترازوی
-
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:مکن تو با دل من بیش از این به جور سلوک - که ملک زیر و زبر میشود ز جور ملوک
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۷:بسا که مست در این خانه بودم و شادان - چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک
-
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:نهاده کشور دل باز رو به ویرانی - که دیده مملکتی را بدین پریشانی
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - جوابی به قطعه محمود فرخ:بهار قطعهٔ فرخ شنید و خرم گشت - چو کشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۵ - بهار شیروانی:به شهر شروان بُد شاعری بهار بنام - که شهره بود به مطبوعی و سخندانی
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳:مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب - چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - خانهٔ آخرت:بنده را جایگه دو داد خدای - هم بدین، نیک بنده را بنواخت
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳:رودکی چنگ بر گرفت و نواخت - باده انداز، کو سرود انداخت
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - طلب آمرزش:عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب - باشدکشی بخواند وآمرزش آورد
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱:چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد - هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - بهترین دوست کتابست:رنج و زحمت طلبی، باش معاشر با خلق - حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸:گر شود بحر کف همت تو موج زنان - ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا - ذل نیاز:یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر - که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز - زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - عز من قنع:گفتند فروتن شو تا زر به کف آری - زرگرد شود چون که شود مرد فروتن
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۹:میلاو منی، ای فغ و استاد توام من - پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - نالهٔ ملت:هست صوتی بس مهیب و خوفناک - بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۳:یخچه میبارید از ابر سیاه - چون ستاره بر زمین از آسمان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۴:زش ازو پاسخ دهم اندر نهان - زش به بیداری میان مردمان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۵:چون بگردد پای او از پایدان - خود شکوخیده بماند هم چنان
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری:گفت صوفی تن بود زندان جان - چون قفس کانجا نشانی بلبلی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۴:گفت با خرگوش خانه خان من - خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - کار خرد و بزرگ:سینهٔ خویش کن فراخ و سترگ - وندر آن جای ده دلی هنری
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - شعر از سعید نفیسی بازسازی شده از روی برگردان عربی شعر رودکی:این ابیات از استاد سعید نفیسی است. - استاد جمشید سروشیار در مقاله ای کیفیت انتساب اشتباه این شعر به رودکی را چنین نوشته اند : «اما کیفیت قضیه ازین قرار است که در یتیمة الدهر ثعالبی(الجزء الرابع،ص 149 طبع محمد محی الدین عبد الحمید)ذیل احول احمد بن مؤمل آمده است که وی دو بیت از اشعار رودکی را بدین دو بیت تازی ترجمه کرده است [...] استاد فقید این قطعه را از یتیمهء الدهر به کتاب خویشاحوال و اشعار ابو عبد اللّه جعفر بن محمد رودکی سمرقندی»نقل فرموده و گفته است معلوم است که رودکی دو بیت شعر داشته است بدین مضمون [...] شاید اصل آن دو بیت رودکی،چنانکه به خاطر مسعود این اوراق گذشته است،چنین بوده باشد [...]
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - به یکی از رقبای سیاسی:آقای جلیل بیجلالی و فری - از مردمی و مهر و وفا بیخبری
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:دل سیر نگرددت ز بیدادگری - چشم آب نگرددت، چو در من نگری
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - شیر باش نه کژدم:تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی - در حال بگسلد چو شود تند آدمی
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی:تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی - شبنم شدهست سوخته چون اشک ماتمی
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - در وصف محبس:سهمگین سمجی چو تاری مسکنی - بسته برروبش دری چون آهنی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰۱:من سخن گویم، تو کانایی کنی - هر زمانی دست بر دستی زنی
-
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲ - رباعی:شد نیمی عمر در خرافات هدر - وندر حیرت گذشت یک نیم دگر
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر - ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
-
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز - من جای کنم بدست شاهان از ناز
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت:ای سادهدلان زر گرگ حیلتباز - با جهد شما سیم و زر آورد فراز
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:چون کُشته ببینیام، دو لب گشته فراز - از جان تهی این قالب فرسوده به آز
-
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - جنگ داخلی و دشمن خارجی:چون عدو درکمین بود زنهار - دست از شنعت رفیق بدار
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۰:بخت و دولت چو پیشکار تواند - نصرة و فتح پیشیار تو باد
-
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۹ - زینت مرد:زینت مرد به عقل است و هنر - نی به پوشاک و جلال و فرّهی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰۵:خم و خنبه پر ز انده، دل تهی - زعفران و نرگس و بید و بهی
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴:مشو تند وگستاخ و نااستوار - به پیش خدا و خداوندگار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱:به زن راز پنهان مکن اشکار - همان کودکان را به فرهنگ دار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳:مشو هیچ با مرد بدچشم یار - که بدچشم مردم نیاید به کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶:به نزد خدا و خداوندگار - ز نامرزی خویشتن شرم دار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱:به فرمانبری راه نیکی سپار - که خوش بهره یابی ز پروردگار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵:جز از راستی هیچ دم برمیار - که باشی بر مردمان استوار
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در مدح ابوالطیب طاهر مصعبی:مرا جود او تازه دارد همی - مگر جودش ابر است و من کشتزار
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۷:کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار - کفیده شود سنگ تیمار خوار
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۸:درخش، ارنخندد به وقت بهار - همانا نگرید چنین ابر زار
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۳:بدین آشکارت ببین آشکار - نهانیت را بر نهانی گمار
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵:هر آن چیزکان زی تو نبود نکو - به دیگر کسانش مکن آرزو
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۳:بداندیش دشمن برو ویل جو - که تا چون ستاند ازو چیز او
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸:رود هرکه با تو به خشم و به کین - از او دور باش و به رویش مبین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۳:ز دارای کینتوز دوری گزین - همان به که نشناسدت مرد کین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۴:روان را بپرداز از خشم و کین - که گردد تبه جانت از آن و این
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۰:بسی خسرو نامور پیش ازین - شدستند زی ساری و ساریان
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۵:کسی را میازار در گفتگوی - به کین و زیان کسان ره مپوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۶:سخن هیچگه بر دو آیین مگوی - که نزد مهال ریزدت آبروی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۰:جوان چون بدید آن نگاریده روی - به سان دو زنجیر مرغول موی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۴۱:به خنیاگری نغز آورد روی - که: چیزی که دل خوش کند، آن بگوی
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۲:چو خواهی که بد نشنوی از کسان - میاور بد هیچ کس بر زبان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۱:زنی خواه دوشیزه و مهربان - به دوشیزه شاد است مرد جوان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۰:جگر تشنگانند بیتوشگان - که بیچارگانند و بیزاوران
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۱:وگر پهلوانی ندانی زبان - ورز رود را ماورالنهر دان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۲:که هرگه که تیره بگردد جهان - بسوزد چو دوزخ شود با دران
-
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۵:مکن شرم بیجا و بیجا درنگ - به دوزخ مرو از پی نام و ننگ
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹:می لعل پیش آر و پیش من آی - به یک دست جام و به یک دست چنگ
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۳:فگندند بر لاد پر نیخ سنگ - نکردند در کار موبد درنگ