گنجور

 
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

من و آن ماهروی حورنژاد

نیک‌بخت آن کسی که داد و بخورد

شوربخت آن که او نه خورد و نه داد

باد و ابر است این جهانِ فسوس

باده پیش آر هرچه باداباد

شاد بوده‌ست از این جهان هرگز

هیچ‌کس، تا از او تو باشی شاد؟

داد دیده‌ست از او به هیچ سبب

هیچ فرزانه، تا تو بینی داد؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۶ به خوانش دریا قلیلی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

بی‌طمع باش اگر همی خواهی

تا نیفتی ز پایهٔ امجاد

زان که چون مرغ دشتی ز ره طمع

کرد آهنگ دانهٔ صیاد

ناشده حلق او چو حلقهٔ دام

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۴۹ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه