مادر می را بکرد باید قربان
بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان
بچهٔ او را ازو گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان
جز که نباشد حلال دور بکردن
بچهٔ کوچک ز شیر مادر و پستان
تا نخورد شیر هفت مه به تمامی
از سر اردیبهشت تا بن آبان
آن گه شاید ز روی دین و ره داد
بچه به زندان تنگ و مادر قربان
چون بسپاری به حبس بچهٔ او را
هفت شباروز خیره ماند و حیران
باز چو آید به هوش و حال ببیند
جوش بر آرد، بنالد از دل سوزان
گاه زبر زیر گردد از غم و گه باز
زیر زبر، همچنان ز انده جوشان
زر بر آتش کجا بخواهی پالود
جوشد، لیکن ز غم نجوشد چندان
باز به کردار اشتری که بود مست
کفک بر آرد ز خشم و راند سلطان
مرد حرس کفکهاش پاک بگیرد
تا بشود تیرگیش و گردد رخشان
آخر کارام گیرد و نچخد تیز
درش کند استوار مرد نگهبان
چون بنشیند تمام و صافی گردد
گونهٔ یاقوت سرخ گیرد و مرجان
چند ازو سرخ چون عقیق یمانی
چند ازو لعل چون نگین بدخشان
ورش ببویی، گمان بری که گل سرخ
بوی بدو داد و مشک و عنبر با بان
هم به خم اندر همی گدازد چونین
تا به گه نوبهار و نیمهٔ نیسان
آن گه اگر نیم شب درش بگشایی
چشمهٔ خورشید را ببینی تابان
ور به بلور اندرون ببینی گویی:
گوهر سرخست به کف موسی عمران
زفت شود رادمرد و سست دلاور
گر بچشد زوی و روی زرد گلستان
وانک به شادی یکی قدح بخورد زوی
رنج نبیند از آن فراز و نه احزان
انده ده ساله را به طنجه براند
شادی نو را ز ری بیارد و عمان
با می چونین که سالخورده بود چند
جامه بکرده فراز پنجه خلقان
مجلس باید بساخته، ملکانه
از گل و از یاسمین و خیری الوان
نعمت فردوس گستریده ز هر سو
ساخته کاری که کس نسازد چونان
جامهٔ زرین و فرشهای نو آیین
شهره ریاحین و تختهای فراوان
بربط عیسی و لونهای فؤادی
چنگ مدک نیر و نای چابک جانان
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان
خسرو بر تخت پیشگاه نشسته
شاه ملوک جهان، امیر خراسان
ترک هزاران به پای پیش صف اندر
هر یک چون ماه بر دو هفته درفشان
هر یک بر سر بساک مورد نهاده
روش می سرخ و زلف و جعدش ریحان
باده دهنده بتی بدیع ز خوبان
بچهٔ خاتون ترک و بچهٔ خاقان
چونش بگردد نبیذ چند به شادی
شاه جهان شادمان و خرم و خندان
از کف ترکی سیاه چشم پریروی
قامت چون سرو و زلفکانش چوگان
زان می خوشبوی ساغری بستاند
یاد کند روی شهریار سگستان
خود بخورد نوش و اولیاش همیدون
گوید هر یک چو می بگیرد شادان:
شادی بو جعفر احمد بن محمد
آن مه آزادگان و مفخر ایران
آن ملک عدل و آفتاب زمانه
زنده بدو داد و روشنایی گیهان
آنکه نبود از نژاد آدم چون او
نیز نباشد، اگر نگویی بهتان
حجت یکتا خدای و سایهٔ اوی است
طاعت او کرده واجب آیت فرقان
خلق ز خاک و ز آب و آتش و بادند
وین ملک از آفتاب گوهر ساسان
فر بدو یافت ملک تیره و تاری
عدن بدو گشت نیز گیتی ویران
گر تو فصیحی همه مناقب او گوی
ور تو دبیری همه مدایح او خوان
ور تو حکیمی و راه حکمت جویی
سیرت او گیر و خوب مذهب او دان
آن که بدو بنگری به حکمت گویی:
اینک سقراط و هم فلاطن یونان
ور تو فقیهی و سوی شرع گرایی
شافعی اینکت و بوحنیفه و سفیان
گر بگشاید زبان به علم و به حکمت
گوش کن اینک به علم و حکمت لقمان
مرد ادب را خرد فزاید و حکمت
مرد خرد را ادب فزاید و ایمان
ور تو بخواهی فرشتهای که ببینی
اینک اوی است آشکارا رضوان
خوب نگه کن بدان لطافت و آن روی
تا تو ببینی بر این که گفتم برهان
پاکی اخلاق او و پاک نژادی
با نیت نیک و با مکارم احسان
ور سخن او رسد به گوش تو یک راه
سعد شود مر تو را نحوست کیوان
ورش به صدر اندرون نشسته ببینی
جزم بگویی که: زنده گشت سلیمان
سام سواری، که تا ستاره بتابد
اسب نبیند چنو سوار به میدان
باز به روز نبرد و کین و حمیت
گرش ببینی میان مغفر و خفتان
خوار نمایدت ژنده پیل بدانگاه
ورچه بود مست و تیز گشته و غران
ورش بدیدی سفندیار گه رزم
پیش سنانش جهان دویدی و لرزان
گرچه به هنگام حلم کوه تن اوی
کوه سیام است که کس نبیند جنبان
دشمن اگر اژدهاست، پیش سنانش
گردد چون موم پیش آتش سوزان
ور به نبرد آیدش ستارهٔ بهرام
توشهٔ شمشیر او شود به گروگان
باز بدان گه که می به دست بگیرد
ابر بهاری چنو نبارد باران
ابر بهاری جز آب تیره نبارد
او همه دیبا به تخت و زر به انبان
با دو کف او، ز بس عطا که ببخشد
خوار نماید حدیث و قصهٔ توفان
لاجرم از جود و از سخاوت اوی است
نرخ گرفته حدیث و صامت ارزان
شاعر زی او رود فقیر و تهیدست
با زر بسیار بازگردد و حملان
مرد سخن را ازو نواختن و بر
مرد ادب را ازو وظیفهٔ دیوان
باز به هنگام داد و عدل بر خلق
نیست به گیتی چنو نبیل و مسلمان
داد بیابد ضعیف همچو قوی زوی
جور نبینی به نزد او و نه عدوان
نعمت او گستریده بر همه گیتی
آنچه کس از نعمتش نبینی عریان
بستهٔ گیتی ازو بیابد راحت
خستهٔ گیتی ازو بیابد درمان
با رسن عفو آن مبارک خسرو
حلقهٔ تنگ است هر چه دشت و بیابان
پوزش بپذیرد و گناه ببخشد
خشم نراند، به عفو کوشد و غفران
آن ملک نیمروز و خسرو پیروز
دولت او یوز و دشمن آهوی نالان
عمرو بن اللیث زنده گشت بدو باز
با حشم خویش و آن زمانهٔ ایشان
رستم را نام گرچه سخت بزرگ است
زنده بدویست نام رستم دستان
رودکیا، برنورد مدح همه خلق
مدحت او گوی و مهر دولت بستان
ورچه بکوشی، به جهد خویش بگویی
ورچه کنی تیز فهم خویش به سوهان،
ورچه دو صد تابعه فریشته داری
نیز پری باز و هر چه جنی و شیطان
گفت ندانی سزاش و خیز و فراز آر
آن که بگفتی چنان که باید نتوان
اینک مدحی، چنانکه طاقت من بود
لفظ همه خوب و هم به معنی آسان
جز به سزاوار میر گفت ندانم
ورچه جریرم به شعر و طایی و حسان
مدح امیری که مدح زوست جهان را
زینت هم زوی و فر و نزهت و سامان
سخت شکوهم که عجز من بنماید
ورچه صریعم ابا فصاحت سحبان
برد چنین مدح و عرضه کرد زمانی
ورچه بود چیره بر مدایح شاهان
مدح همه خلق را کرانه پدید است
مدحت او را کرانه نی و نه پایان
نیست شگفتی که رودکی به چنین جای
خیره شود بیروان و ماند حیران
ورنه مرا بو عمر دلاور کردی
وان گه دستوری گزیدهٔ عدنان
زهره کجا بودمی به مدح امیری؟
کز پی او آفرید گیتی یزدان
ورم ضعیفی و بیبدیم نبودی
وآن که نبود از امیر مشرق فرمان
خود بدویدی بسان پیک مرتب
خدمت او را گرفته چامه به دندان
مدح رسول است، عذر من برساند
تا بشناسد درست میر سخندان
عذر رهی خویش ناتوانی و پیری
کو به تن خویش از این نیامد مهمان
دولت میرم همیشه باد بر افزون
دولت اعدای او همیشه به نقصان
سرش رسیده به ماه بر، به بلندی
و آن معادی به زیر ماهی پنهان
طلعت تابندهتر ز طلعت خورشید
نعمت پایندهتر ز جودی و ثهلان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهٔ مادر میباشد که فرزندش را از او میگیرند و به زندان میبرند. او به شدت دلتنگ و غمگین است و برای بازگشت کودک خود در سختی به سر میبرد. کودک به خاطر دوری از مادرش در زندان آشفته میشود و از درد فراق ناله میکند. در ادامه، به وصف ویژگیهای خوب یک حکمران عادل پرداخته میشود که با رحمت و دادگریاش جامعه را پر از نعمت و آرامش میسازد. او به ظلم و ستم پایان میدهد و عدالت را برقرار میکند. شخصیتهایی مانند رستم و دیگران نیز در توصیف عظمت و ویژهگیهای این حکمران ذکر شدهاند. در نهایت، شاعر از عجز و ناتوانی خود در وصف این شخصیت بزرگ سخن میگوید و اشاره به نعمتها و برکات حکمرانی او دارد.
هوش مصنوعی: مادر شراب باید قربانی شود و فرزندش به زندان برود.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی فرزند او را از او بگیری، باید ابتدا او را نترسانی و زندگیاش را تهدید نکنی.
هوش مصنوعی: فقط در صورتی که چیزی حلال باشد، میتوان از شیر مادر و پستان او کودک را جدا کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزهای شیرین بهاری تا پایان فصل پاییز به طور کامل سپری نشده، چیزی نخورید.
هوش مصنوعی: در آن زمان ممکن است از روی مذهب و اصول اخلاقی، فرزند را به زندان تنگ بسپارند و مادر برای نجات او فدای محبتش شود.
هوش مصنوعی: وقتی که کودک او را به زندان میسپاری، او به مدت هفت روز در حیرت و شگفتی باقی میماند.
هوش مصنوعی: زمانی که دوباره به خود آید و به وضعیتش آگاه شود، احساساتی شدید به او دست میدهد و از دل پرآشوبش ناله میکند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات حال انسان به شدت تحت تأثیر اندوه قرار میگیرد و از پایین به بالا میرود و گاهی اوقات نیز دوباره به حالت قبلی برمیگردد؛ این نوسانات ناشی از غم و دلشکستگی است که در وجودش جریان دارد.
هوش مصنوعی: طلای خالص وقتی در آتش گذاشته میشود، ذوب میشود و به حالت مایع درمیآید، اما غم و اندوه هرگز به این راحتی از دل آدمی بیرون نمیرود و مایه آرامش نمیشود.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حیوانی شبیه الاغ میپردازد که در حال مستی دچار خشم و هیجان میشود. او طوری رفتار میکند که گویی در حال مقابله با سلطانی است. در واقع، تمثیلی از خشم و رفتارهای غیرقابل کنترل ناشی از مستی و احساس قدرت است.
هوش مصنوعی: مرد باید از انباشتگی و آلودگیها و مشکلات خود را پاک کند تا دلش آرام شود و در زندگیاش روشنی و شادی بیافریند.
هوش مصنوعی: در پایان کار، نگهبان محکم و درست عمل خواهد کرد و اجازه نمیدهد کار به نابودی یا خراب شدن برود.
هوش مصنوعی: زمانی که نشسته شود و همه چیز آرام و صاف گردد، رنگ چهره مانند یاقوت سرخ و مرجان زیبا خواهد شد.
هوش مصنوعی: چندین عدد از او مانند سنگ عقیق یمانی سرخ است و چند عدد از او مانند لعل، مشابه نگینهای بدخشان.
هوش مصنوعی: اگر بویی از عطر گل سرخ را استشمام کنی، تصور کن که این عطر به خاطر بویی ناخوشایند است و مشک و عنبر، با خود بوی ناپسند را به همراه داشته باشند.
هوش مصنوعی: در دل خم شراب میجوشد و میغرّد، تا زمانی که به فصل بهار و نیمهٔ ماه نیسان برسد.
هوش مصنوعی: اگر در نیمه شب دروازهای را باز کنی، میتوانی نور درخشان خورشید را ببینی.
هوش مصنوعی: اگر درون بلور را ببینی، گویی که گوهر سرخی در دست موسی بن عمران است.
هوش مصنوعی: مردان راسخ و با اعتماد به نفس در برابر چالشها قویتر میشوند، اما کسانی که ضعیف و دلهرهدار هستند، اگر با سختیهایی مواجه شوند، ممکن است به سرعت دچار ضعف و ناامیدی شوند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به شادی یک جام بنوشد، از آن بالاتر نه رنجی خواهد دید و نه غمی.
هوش مصنوعی: کسی که به مدت ده سال در اینجا بود، خوشحالی جدیدی را از ری به تنجه میآورد و با خود برای عمان میبرد.
هوش مصنوعی: با شراب به گونهای رفتار کن که گویا سالهاست تجربه دارد و چند جامه را بر دوش مردم گذاشته است.
هوش مصنوعی: مجلس باید با گلها و یاسها و رنگهای زیبا تزیین شود.
هوش مصنوعی: بهشت پر از نعمتها در همه جا گسترده شده و کاری را خلق کرده که هیچکس نمیتواند مانند آن را بسازد.
هوش مصنوعی: لباسهای طلایی و قالیهای نو و زیبا، معروف به گلها و تختهای بسیار زیاد.
هوش مصنوعی: ساز عیسی و رنگهای دلنواز، مانند چنگی است که نواهایی از نای دلکش و روحنواز محبوب میسازد.
هوش مصنوعی: در یک سو، عابران و حاکمان نشستهاند و در سوی دیگر، مردمان دیار حران و کشاورزان پیر به انتظار نشستهاند.
هوش مصنوعی: خسرو بر تخت سلطنت نشسته است و فرمانروای بزرگترین شاهان جهان، امیر خراسان است.
هوش مصنوعی: در میان جمعیت، هر یک از آن ترکها همچون ماهی درخشان به چشم میآید و زیباییشان چشم را خیره میکند.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها، با زیبایی و جلوهای خاص، بر روی بساطی قرار گرفتهاند که نشاندهنده زیباییهای طبیعی مانند موهای سرخ و زلف و خوشحالیشان است.
هوش مصنوعی: مست کنندهای وارد میکند که زیبایی منحصر به فردی دارد، از میان دلربایانی که دخترانی از نژاد ترک و فرزندان پادشاهان هستند.
هوش مصنوعی: زمانی که شراب به دورش بچرخد، شادی و خوشحالی در دل او از خوشحالی پادشاه جهان موج میزند و او شاد و خندان خواهد بود.
هوش مصنوعی: چشمهای سیاه و زیبا به مانند ترکی در دستان او هستند، قامتش بلند و همچون سرو است و موهایش مانند چوگان نرم و لطیف است.
هوش مصنوعی: از آن شراب خوشبو، جامی بگیر و یاد آن چهرهی زیبا را که متعلق به پادشاه سگستان است، در خاطر داشته باش.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خود فرد از خوشحالی و شادمانی بهرهمند میشود و همچنین افرادی که به او نزدیک هستند نیز از خوشحالی او احساس شادی میکنند. هر کدام از آنها وقتی که به شادی و خوشی دست مییابند، از آن سرشار میشوند.
هوش مصنوعی: شادی و خوشبختی برای جعفر، پسر احمد بن محمد، که او ستارهای درخشان و نشانه افتخار ایرانیان است.
هوش مصنوعی: آن پادشاه عادل و روشنایی بخش زمانه، به او زندگی و روشنی جهان را اهدا کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از نسل آدم نباشد و به او نسبت ندهی که انسان است، او هم انسانی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: خداوند یگانه است و سایهاش نمایانگر اوست. اطاعت از خدا واجب و نشاندهندهی راهنماییهای قرآن کریم است.
هوش مصنوعی: انسانها از عناصر طبیعی مانند خاک، آب، آتش و باد تشکیل شدهاند، اما این سرزمین از نور خورشید و ویژگیهای گرانبهای ساسانیان شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: او با زیبایی خود، باعث شد که سرزمین تاریک و بینور بهشت به وجود آید و همچنین دنیا هم دچار ویرانی شود.
هوش مصنوعی: اگر تو در گفتار خود فصیح و شایستهای، همه ویژگیهای خوب او را بیان کن و اگر تو در نویسندگی مهارت داری، همه صفات و ستایشهای او را بنویس.
هوش مصنوعی: اگر تو انسان خردمندی هستی و در جستجوی راه حکمتی، به سیرت و رفتار او توجه کن و اصول و دین او را بشناس.
هوش مصنوعی: اگر به او نگاه کنی، به نظر میرسد که در او نشانههای حکمت سقراط و افلاطون، دو فیلسوف بزرگ یونان، وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو فقیه هستی و به دنبال قوانین شرع میگردی، به جزئیات نظرات شافعی، ابوحنیفه و سفیان توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر زبان به علم و حکمت باز شود، به سخنان لقمان گوش فرا بده.
هوش مصنوعی: انسان مودب، عقل و دانایی بیشتری پیدا میکند و همچنین خردمند، ادب و فرهنگ بهتری دارد که به ایمان او نیز کمک میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی فرشتهای را ببینی، اکنون او در اینجا به وضوح حضور دارد.
هوش مصنوعی: به دقت مراقب آن زیبایی و چهرهاش باش تا بتوانی دلیلی بر آنچه گفتم پیدا کنی.
هوش مصنوعی: شخصیت او خالی از آلودگی است و نژادش نیز پاک و اصیل است، او با نیت خوب و رفتارهای پسندیده و نیکوست.
هوش مصنوعی: اگر سخنان او به گوش تو برسد، یک راه خوشبختی برای تو خواهد بود و بدبختی کیوان را از تو دور خواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی ببینی که او در بالای مجلس نشسته و با قاطعیت سخن میگوید، به آسانی میتوانی بگویی که سلیمان زنده شده است.
هوش مصنوعی: سام سواری، حتی در زیر نور ستارهها هم، قدرت و شجاعت خود را نشان میدهد و هیچ اسبی در میدان نمیتواند او را نبیند.
هوش مصنوعی: اگر دوباره در روز جنگ و شجاعت او را ببینی در حالتی از دفاع و آمادگی، در حالی که زره و کلاه خود بر سر دارد.
هوش مصنوعی: اگر پیل ژندهای را در حال خوارشدن ببینی، و در عین حال حالتی مسرور و تیزفهم به خود بگیرد و با صدای بلندی بزند، نشاندهنده این است که او در آن لحظه به حالت خاصی مبتلا شده است.
هوش مصنوعی: سفندیار در میدان جنگ با شمشیر خود به مبارزه مشغول بود و دشمنانش به خاطر قدرت و شجاعت او از ترس میگریختند و به لرزه درآمدند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او در زمان آرامش و خونسردی مانند کوهی است، کسی نمیتواند حرکت او را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر دشمن بسیار قوی و خطرناک باشد، مانند اژدها، در مقابل تهاجم او مثل موم در برابر آتش ذوب میشود و ناتوان میشود.
هوش مصنوعی: اگر ستارهٔ بهرام در جنگ به او بیفتد، آن ستاره میشود وسیلهای برای اینکه شمشیر او در گرو قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که وقتی ابر بهاری مشغول باریدن میشود، به نیکی و فراوانی میبارد.
هوش مصنوعی: ابر بهاری تنها باران تیرهای میریزد، اما او همه زیبایی و ثروت را به تخت سلطنت و در انبار طلا میآورد.
هوش مصنوعی: با دستان او، به خاطر بخششهای فراوانی که دارد، داستان و ماجرای طوفان را کوچک و کماهمیت میکند.
هوش مصنوعی: به طور طبیعی، از بخشش و سخاوت اوست که داستانها و سخنها قیمتگذاری شدهاند و حتی کلمات بیصدا نیز به طور ارزان به وضوح نشاندهنده این حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: شاعر از آنجا که فقیر و ناتوان است، با مقدار زیادی طلا به خانه برمیگردد و آن را با خود میآورد.
هوش مصنوعی: مرد سخن را با عشق و توجه گرامی میدارد و باید آدم با ادب و فرهنگ، مسئولیتهای خود را به خوبی انجام دهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در زمینۀ عدالت و انصاف، در دنیا هیچکس به اندازه نیکوکاران و مؤمنان وجود ندارند.
هوش مصنوعی: هر ضعفی میتواند به دنبال حق خود برود و در کنار او به نیرومندی برسد، زیرا در نزد او از ظلم و ستم خبری نیست.
هوش مصنوعی: نعمتهای خدا در سراسر جهان پخش شدهاند و هیچکس نمیتواند بدون بهرهمندی از آنها زندگی کند.
هوش مصنوعی: دنیا از او راحت میگیرد و او سبب درمانی برای خستگیهای این جهان میشود.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که حتی با داشتن قدرت و اختیار، گاهی اوقات بخشش و عفو به اندازهای ارزشمند است که نمیتوان آن را در دشتها و بیابانها یافت. در واقع، بخشش و لطافت قلبی، در مواقعی که سختیها و مشکلاتی وجود دارد، زیبایی خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: در برابر اشتباهات دیگران باید با مهربانی و بدون خشم برخورد کنیم و تلاش کنیم تا آنها را ببخشیم و از آنها گذر کنیم.
هوش مصنوعی: ملک نیمروز و خسرو پیروز، به عنوان حاکمی بزرگ و موفق شناخته میشوند. قدرت و سلطنت او مانند یوز (حیوانی سریع و چابک) است و در مقابل، دشمنان او همچون آهویی نالان و ناتوان هستند.
هوش مصنوعی: عمرو بن اللیث دوباره زنده شد و با یاران خود به زندگی بازگشت و آن دوران از زمان او بود.
هوش مصنوعی: رستم، با وجود نام بزرگ و معروفی که دارد، در واقع هنوز در دنیای زندهها زندگی میکند. نام رستم دستان به این معناست که او همچنان در یادها و خاطرات مردم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای رودکیا، به مدح و ستایش تمام مردم بپرداز و از محبت و فضل دولت بهره ببر.
هوش مصنوعی: هرچقدر که تلاش کنی و بکوشی، باز هم اگر درک و فهمات را با دقت و تمرکز روی جزئیات تقویت نکنی، پیشرفت قابل توجهی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگرچه تو دو صد پیرو و فرشته داری، اما همچنان به افکار بد و شیطانی نیز پناه میبری.
هوش مصنوعی: گفت که نمیدانی حقیقتش چیست، پس برخیز و تلاش کن. آنچه را که گفتهای به درستی نمیتوان بیان کرد.
هوش مصنوعی: اکنون شاعری خواهم کرد، به اندازه تواناییام. کلمات زیبا و معنا هم ساده است.
هوش مصنوعی: جز به کسی که شایسته است، نمیدانم چه بگویم، گرچه به شعر و طایی و حسان هم میپردازم.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش یک پادشاه است که به دلیل وجود او، جهان زیبا و منظم شده است و ویژگیهای خوب و شکوه و زیبایی به آن افزوده شده است.
هوش مصنوعی: من به شدت درخشانی دارم که ناتوانیام را نشان میدهد، هرچند که صدایم به خوبی صدای سحبان است.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، ستایش و تمجیدی به او ارائه داد که بر تمجیدهای دیگران از شاهان چیره و برتر بود.
هوش مصنوعی: برای ستایش تمام خلق، همیشه حد و مرزی وجود دارد، اما ستایش او نه حد دارد و نه پایانی.
هوش مصنوعی: طبیعی است که رودکی در چنین مکان زیبایی متعجب و شگفتزده شود و در حیرت بماند.
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه تو مرا با دستورات وشجاعت عمر شجاع کردید، آن زمان من به افرادی چون عدنان توجه میکردم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانستم به ستایش امیری بپردازم که خداوند به خاطر او جهان را آفرید؟
هوش مصنوعی: اگر من ضعیف و ناتوان هستم و بیحالی دارم، این به خاطر نبود فرمانی از امیر مشرق است که باعث چنین حالتی شده است.
هوش مصنوعی: تو با شتاب و سرعت به سوی او میروی، مانند یک پیک، و برای خدمت به او، چامه (ریسمان) را میان دندانهایت نگهداشتهای.
هوش مصنوعی: ستایش پیامبر است، خواهش میکنم که عذر من را به او برسانید تا بتواند به درستی رئیس خوشخنده را بشناسد.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از این است که شخصی به خاطر ناتوانی و پیری خود، یعنی به دلیل ضعف و سن بالا، نمیتواند به مهمانی یا جایی برود. به عبارت دیگر، او نمیتواند به دلیل شرایط جسمی و زندگیاش، در جمع دیگران حاضر شود و به نوعی از این وضعیت عذرخواهی میکند.
هوش مصنوعی: در زندگی من همواره خوشبختی وجود دارد، اما افرادی که در مقابل من هستند، همواره در حال کم شدن و نقصان قرار دارند.
هوش مصنوعی: سر او به سطح ماه رسیده و از نظر بلندی در جایگاه بالایی قرار دارد، در حالی که در زیر آن، ماهی پنهان است.
هوش مصنوعی: چهرهات از چهرهی خورشید درخشانتر است و نعمتهایت از بخشش و فزونی بسیار بیشتر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاه چو بر کند دل ز بزم و گلستان
آسان آرد بچنگ مملکت آسان
وحشی چیزی است ملک و این زان دانم
کو نشود هیچگونه بسته بانسان
بندش عدل است و چون بعدل ببندیش
[...]
ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان
ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان
آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی
پور سیاوش نکرد و رستم دستان
روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید
[...]
آنگه رزبانش را بخواند دهقان
دو پسر خویش را، دو پسر رزبان
هر یک داسی بیاورند یتیمان
برده به آتش درون و کرده به سوهان
تهنیت عید را چو سرو خرامان
از در خرپشته اندر آمد جانان
بو یا زلفش به بوی عنبر سارا
رنگین رویش به رنگ لاله نعمان
کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه
[...]
ملک مانند گوی بود بمیدان
آمده از هر گروه در خم چوگان
شاه بچوگان کوی ملک ربودن
کوی ز یال یلان ربود بمیدان
گوی ربایان بدشت معرکه دادند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.