گنجور

 
اقبال لاهوری

بخش ۱ - دیباچه: خیال من به تماشای آسمان بود است

بخش ۲ - مناجات: آدمی اندر جهان هفت رنگ

بخش ۳ - تمهید آسمانی نخستین روز آفرینش نکوهش می کند آسمان زمین را: زندگی از لذت غیب و حضور

بخش ۴ - نغمه ملائک: فروغ مشت خاک از نوریان افزون شود روزی

بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را: عشق شور انگیز بی پروای شهر

بخش ۶ - زروان که روح زمان و مکان است مسافر را بسیاحت عالم علوی میبرد: از کلامش جان من بیتاب شد

بخش ۷ - زمزمه انجم: عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائنات

بخش ۸ - فلک قمر: این زمین و آسمان ملک خداست

بخش ۹ - عارف هندی که به یکی از غار های قمر خلوت گرفته ، و اهل هند او را «جهان دوست» میگویند: من چوکوران دست بر دوش رفیق

بخش ۱۰ - نه تا سخن از عارف هندی: ذات حق را نیست این عالم حجاب

بخش ۱۱ - جلوه سروش: مرد عارف گفتگو را در ببست

بخش ۱۲ - نوای سروش: ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر

بخش ۱۳ - حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند: رومی آن عشق و محبت را دلیل

بخش ۱۴ - طاسین گوتم: «توبه آوردن زن رقاصه عشوه فروش»

بخش ۱۵ - طاسین زرتشت : آزمایش کردن اهریمن زرتشت را: اهریمن

بخش ۱۶ - طاسین مسیح: رویای حکیم تولستوی

بخش ۱۷ - طاسین محمد: نوحه روح ابوجهل در حرم کعبه

بخش ۱۸ - فلک عطارد زیارت ارواح جمال الدین افغانی و سعید حلیم پاشا: مشت خاکی کار خود را برده پیش

بخش ۱۹ - دین و وطن: لرد مغرب آن سراپا مکر و فن

بخش ۲۰ - اشتراک و ملوکیت: صاحب سرمایه از نسل خلیل

بخش ۲۱ - شرق و غرب: غربیان را زیرکی ساز حیات

بخش ۲۲ - محکمات عالم قرآنی خلافت آدم: در دو عالم هر کجا آثار عشق

بخش ۲۳ - حکومت الهی: بنده حق بی نیاز از هر مقام

بخش ۲۴ - ارض ملک خداست: سر گذشت آدم اندر شرق و غرب

بخش ۲۵ - حکمت خیرکثیر است: گفت حکمت را خدا خیر کثیر

بخش ۲۶ - پیغام افغانی با ملت روسیه: منزل و مقصود قرآن دیگر است

بخش ۲۷ - غزل زنده رود: این گل و لاله تو گویی که مقیمند همه

بخش ۲۸ - فلک زهره: در میان ما و نور آفتاب

بخش ۲۹ - مجلس خدایان اقوام قدیم: آن هوای تند و آن شبگون سحاب

بخش ۳۰ - نغمه بعل: آدم این نیلی تتق را بر درید

بخش ۳۱ - فرو رفتن بدریای زهره و دیدن ارواح فرعون و کشنر را: پیر روم آن صاحب «ذکر جمیل»

بخش ۳۲ - نمودار شدن درویش سودانی: برق بیتابانه رخشید اندر آب

بخش ۳۳ - فلک مریخ اهل مریخ: چشم را یک لحظه بستم اندر آب

بخش ۳۴ - برآمدن انجم شناس مریخی از رصدگاه: پیر مردی ریش او مانند برف

بخش ۳۵ - گردش در شهر مرغدین: مرغدین و آن عمارات بلند

بخش ۳۶ - احوال دوشیزه مریخ که دعوی رسالت کرده: در گذشتیم از هزاران کوی و کاخ

بخش ۳۷ - تذکیر نبیه مریخ: ای زنان ای مادران ای خواهران

بخش ۳۸ - فلک مشتری ارواح جلیله حلاج و غالب و قرة العین طاهره که به نشیمن بهشتی نگرویدند و به گردش جاودان گراییدند: من فدای این دل دیوانه‌ای

بخش ۳۹ - نوای حلاج: ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست

بخش ۴۰ - نوای غالب: «بیا که قاعده آسمان بگردانیم

بخش ۴۱ - نوای طاهره: گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو

بخش ۴۲ - زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید: از مقام مؤمنان دوری چرا

بخش ۴۳ - نمودار شدن خواجه اهل فراق ابلیس: صحبت روشندلان یک دم ، دو دم

بخش ۴۴ - ناله ابلیس: ای خداوند صواب و ناصواب

بخش ۴۵ - فلک زحل ارواح رذیله که با ملک و ملت غداری کرده و دوزخ ایشانرا قبول نکرده: پیر رومی آن امام راستان

بخش ۴۶ - قلزم خونین: آنچه دیدم می نگنجد در بیان

بخش ۴۷ - آشکارا می شود روح هندوستان: آسمان شق گشت و حوری پاک زاد

بخش ۴۸ - روح هندوستان ناله و فریاد می کند: شمع جان افسرد در فانوس هند

بخش ۴۹ - فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین: «نی عدم ما را پذیرد نی وجود

بخش ۵۰ - آن سوی افلاک مقام حکیم آلمانی نیچه: هر کجا استیزه ی بود و نبود

بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس: در گذشتم از حد این کائنات

بخش ۵۲ - قصر شرف النسا: گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب

بخش ۵۳ - زیارت امیر کبیر حضرت سید علی همدانی و ملا طاهر غنی کشمیری: حرف رومی در دلم سوزی فکند

بخش ۵۴ - در حضور شاه همدان: زنده رود

بخش ۵۵ - صحبت با شاعر هندی برتری هری: حوریان را در قصور و در خیام

بخش ۵۶ - حرکت به کاخ سلاطین مشرق: نادر ، ابدالی ، سلطان شهید

بخش ۵۷ - نمودار میشود روح ناصر خسرو علوی و غزلی مستانه سرائیده غائب میشود: «دست را چون مرکب تیغ و قلم کردی مدار

بخش ۵۸ - پیغام سلطان شهید به رود کاویری: حقیقت حیات و مرگ و شهادت

بخش ۵۹ - زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی: شیشه صبر و سکونم ریز ریز

بخش ۶۰ - غزل زنده رود: به آدمی نرسیدی ، خدا چه می‌جویی

بخش ۶۱ - حضور: گرچه جنت از تجلی های اوست

بخش ۶۲ - خطاب به جاوید: سخنی به نژاد نو