بخش ۵۷ - نمودار میشود روح ناصر خسرو علوی و غزلی مستانه سرائیده غائب میشود
«دست را چون مرکب تیغ و قلم کردی مدار
هیچ غم گر مرکب تن لنگ باشد یا عرن
از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر
ای برادر ، همچو نور از نار و نار از نارون
بی هنر دان نزد بی دین هم قلم هم تیغ را
چون نباشد دین نباشد کلک و آهن را ثمن
دین گرامی شد بدانا و بنادان خوار گشت
پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یاسمن
همچو کرپاسی که از یک نیمه زو الیاس را
کرته آید ، زو دگر نیمه یهودی را کفن»
ابدالی
آن جوان کو سلطنت ها آفرید
باز در کوه و قفار خود رمید
آتشی در کوهسارش بر فروخت
خوش عیار آمد برون یا پاک سوخت
زنده رود
امتان اندر اخوت گرم خیز
او برادر با برادر ، در ستیز
از حیات او حیات خاور است
طفلک ده ساله اش لشکر گر است
بی خبر خود را ز خود پرداخته
ممکنات خویش را نشناخته
هست دارای دل و غافل ز دل
تن ز تن اندر فراق و دل ز دل
مرد رهرو را به منزل راه نیست
از مقاصد جان او آگاه نیست
خوش سرود آن شاعر افغان شناس
آنکه بیند باز گوید بی هراس
آن حکیم ملت افغانیان
آن طبیب علت افغانیان
راز قومی دید و بیباکانه گفت
حرف حق با شوخی رندانه گفت
«اشتری یابد اگر افغان حر
با یراق و ساز و با انبار در
همت دونش از آن انبار در
می شود خوشنود با زنگ شتر»
ابدالی
در نهاد ما تب و تاب از دل است
خاک را بیداری و خواب از دل است
تن ز مرگ دل دگرگون می شود
در مساماتش عرق خون میشود
از فساد دل بدن هیچ است هیچ
دیده بر دل بند و جز بر دل مپیچ
آسیا یک پیکر آب و گل است
ملت افغان در آن پیکر دل است
از فساد او فساد آسیا
در گشاد او گشاد آسیا
تا دل آزاد است آزاد است تن
ورنه کاهی در ره باد است تن
همچو تن پابند آئین است دل
مرده از کین زنده از دین است دل
قوت دین از مقام وحدت است
وحدت ار مشهود گردد ملت است
شرق را از خود برد تقلید غرب
باید این اقوام را تنقید غرب
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی حجاب
نی ز سحر ساحران لاله روست
نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
محکمی او را نه از لادینی است
نی فروغش از خط لاتینی است
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
حکمت از قطع و برید جامه نیست
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
مغز میباید نه ملبوس فرنگ
اندرین ره جز نگه مطلوب نیست
این کله یا آن کله مطلوب نیست
فکر چالاکی اگر داری بس است
طبع دراکی اگر داری بس است
گرکسی شبها خورد دود چراغ
گیرد از علم و فن و حکمت سراغ
ملک معنی کس حد او را نبست
بی جهاد پیهمی ناید بدست
ترک از خود رفته و مست فرنگ
زهر نوشین خورده از دست فرنگ
زانکه تریاق عراق از دست داد
من چه گویم جز خدایش یار باد
بندهٔ افرنگ از ذوق نمود
می برد از غربیان رقص و سرود
نقد جان خویش در بازد به لهو
علم دشوار است می سازد به لهو
از تن آسانی بگیرد سهل را
فطرت او در پذیرد سهل را
سهل را جستن درین دیر کهن
این دلیل آنکه جان رفت از بدن
زنده رود
می شناسی چیست تهذیب فرنگ
در جهان او دو صد فردوس رنگ
جلوه هایش خانمانها سوخته
شاخ و برگ و آشیانها سوخته
ظاهرش تابنده و گیرنده ایست
دل ضعیف است و نگه را بنده ایست
چشم بیند دل بلغزد اندرون
پیش این بتخانه افتد سرنگون
کس نداند شرق را تقدیر چیست
دل به ظاهر بسته را تدبیر چیست
ابدالی
آنچه بر تقدیر مشرق قادر است
حزم و حزم پهلوی و نادر است
پهلوی آن وارث تخت قباد
ناخن او عقدهٔ ایران گشاد
نادر آن سرمایهٔ درانیان
آن نظام ملت افغانیان
از غم دین و وطن زار و زبون
لشکرش از کوهسار آمد برون
هم سپاهی هم سپه گر هم امیر
با عدو فولاد و با یاران حریر
من فدای آنکه خود را دیده است
عصر حاضر را نکو سنجیده است
غربیان را شیوه های ساحری است
تکیه جز بر خویش کردن کافری است
سلطان شهید
باز گو از هند و از هندوستان
آنکه با کاهش نیرزد بوستان
آنکه اندر مسجدش هنگامه مرد
آنکه اندر دیر او آتش فسرد
آنکه دل از بهر او خون کرده ایم
آنکه یادش را بجان پرورده ایم
از غم ما کن غم او را قیاس
آه از آن معشوق عاشق ناشناس
زنده رود
هندیان منکر ز قانون فرنگ
در نگیرد سحر و افسون فرنگ
روح را بار گران آئین غیر
گرچه آید ز آسمان آئین غیر
سلطان شهید
چون بروید آدم از مشت گلی
با دلی ، با آرزوی در دلی
لذت عصیان چشیدن کار اوست
غیر خود چیزی ندیدن کار اوست
زانکه بی عصیان خودی ناید بدست
تا خودی ناید بدست ، آید شکست
زائر شهر و دیارم بوده ئی
چشم خود را بر مزارم سوده ئی
ای شناسای حدود کائنات
در دکن دیدی ز آثار حیات
زنده رود
تخم اشکی ریختم اندر دکن
لاله ها روید ز خاک آن چمن
رود کاویری مدام اندر سفر
دیده ام در جان او شوری دگر
سلطان شهید
ای ترا دادند حرف دل فروز
از تپ اشک تو می سوزم هنوز
کاو کاو ناخن مردان راز
جوی خون بگشاد از رگهای ساز
آن نوا کز جان تو آید برون
میدهد هر سینه را سوز درون
بوده ام در حضرت مولای کل
آنکه بی او طی نمی گردد سبل
گرچه آنجا جرأت گفتار نیست
روح را کاری به جز دیدار نیست
سوختم از گرمی اشعار تو
بر زبانم رفت از افکار تو
گفت این بیتی که بر خواندی ز کیست
اندرو هنگامه های زندگی است
با همان سوزی که در سازد بجان
یکدو حرف از ما به کاویری رسان
در جهان تو زنده رود او زنده رود
خوشترک آید سرود اندر سرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع هنر، دین و هویت ملت افغان پرداخته و به ارتباط آنها با هم اشاره دارد. شاعر در ابتدا بیان میکند که هنر از دل و ایمان زاده میشود و بدون دین، هنر و ابزارهایی چون قلم و تیغ هیچ ارزشی ندارند. او به اتحاد و همدلی میان مردم اشاره میکند و به اهمیت آگاهی و شناخت خود در زندگی افزوده و به جوانان توصیه میکند که بر علم و فن تمرکز کنند، نه بر ظواهر بیمحتوا.
سپس شاعر تأکید میکند که ضعف دل در برابر ظواهر زندگی میتواند انسان را به ورطه فساد ببرد و باید به درون خود بازگردیم. او همچنین به خطر تقلید از غرب و فرهنگهای بیمحتوا هشدار میدهد و بر ضرورت حفظ هویت و دین تأکید میکند. در پایان، شعر با یادآوری خاطرات و احساسات عمیق از وطن و عشق به آن، به اهمیت ابراز احساسات و انرژی در اشعار خود میپردازد.
خلاصه اینکه، متن بر اهمیت دین، هنر، هویت و اتحاد ملت افغان تأکید میکند و هشدار میدهد که باید به درون خود و ارزشهای واقعیمان توجه کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که دستت را به کار و تلاش مشغول میکنی، نگران هیچ چیزی نباش، حتی اگر بدن تو به برخی دلایل ضعفی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای برادر، هنر و خلاقیت از دو منبع به وجود میآید: یکی از قدرت و قهر (مانند تیغ شمشیر) و دیگری از اندیشه و قلم. همانطور که نور از آتش برمیخیزد، هنر نیز از این دو منشأ زاده میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون هنر باشد، چه چیزی بر او تأثیرگذار خواهد بود؟ نه قلمی میتواند برای او ارزش داشته باشد و نه آهنی، چون اگر دین و اخلاقی نباشد، هیچ چیز ارزش واقعی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دین با دانایان ارزشمند و محترم میشود، اما برای نادانها بیقیمت و بیارزش است. به طوری که دین در برابر نادانی، مانند یک گل زیبا است که در برابر یک گاو قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به دوگانگی و تضاد اشاره دارد. ابتدا به چیزی اشاره میکند که در یک سمت به الیاس مربوط میشود و در سمت دیگر به یهودی. این تضاد نشاندهندهی دو وضعیت یا دو رویکرد متفاوت است که بهظاهر در یک چارچوب واحد قرار دارند، اما در واقع ماهیتهایی متضاد و مختلف را نمایان میکنند.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که انسانها مانند برگهای یک درخت هستند که بعضی از آنها به زودی میافتند و برخی دیگر به مرور زمان باقی میمانند. در واقع، عمر و بودن هر کسی به شرایط و تقدیر او بستگی دارد.
هوش مصنوعی: آن جوانی که حکومت های زیادی را بنا کرد، اکنون در سختی ها و بیابان ها زندگی می کند و از آن همه قدرت دور شده است.
هوش مصنوعی: آتش در کوهسار او شعلهور شده و او زیباییی درخشان و پاک از وجود خود به بیرون آورده است.
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جویبار یا رودی است که همیشه آب دارد و نشانهی حیات و سرزندگی است. این واژه میتواند به جریانی از آب اشاره داشته باشد که در هر زمان و مکان بر قرار است و از زندگی و نشاط سخن میگوید. زنده رود نیرویی است که به طبیعت و زندگی اطرافش جان میبخشد و در نهایت نمادی از سرسبزی و جوانی است.
هوش مصنوعی: ملت شما در دوستی و برادری با یکدیگر همدل و همنوا هستند، اما به ناچار برخی از آنها با هم دچار کشمکش و مشکل میشوند.
هوش مصنوعی: زندگی او باعث حیات مشرق زمین است و او مانند یک کودک ده ساله است که برای خود لشکری تشکیل داده است.
هوش مصنوعی: انسانی که از خود بیخبر است، نمیتواند امکانات و تواناییهایش را بشناسد.
هوش مصنوعی: کسی که دارای دل است و غافل از آن، درحالی که جسمش از جسم دیگر دور است، دلش نیز از دل خود دور مانده و در فراق است.
هوش مصنوعی: مردی که در مسیر زندگی حرکت میکند، به مقصد نمیرسد چون از اهداف واقعی دل خودش خبر ندارد.
هوش مصنوعی: شاعر افغانی که به خوبی مینویسد و میسراید، آن کسی است که بدون ترس و تردید، آنچه را که میبیند، با صدای بلند و شفاف بیان میکند.
هوش مصنوعی: آن دانشمند و حکیمی که مردم افغانستان را رهبری میکند، مانند طبیبی است که به درمان دردها و مشکلات آنها میپردازد.
هوش مصنوعی: او با جرات و بیپروا به مسائلی اشاره کرد که مربوط به مردم بود و با زبانی شوخیآمیز حقایق را بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر یک شتر با زین و ساز و وسایل فراوان به میدان جنگ بیاید، با صدای نعره و فریاد همراه است.
هوش مصنوعی: کسی که تلاش و انگیزه کمی دارد، هر چقدر هم که از فرصتها و منابع خوب استفاده کند، باز هم نتیجهای که به دست میآورد رضایتبخش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: درخت زندگی، به لطف عشق و محبت، میوه میدهد و به انسانها سرزندگی و شادابی میبخشد.
هوش مصنوعی: در وجود ما شور و هیجان ناشی از احساسات و دل از درون است، خواب و بیداری در حقیقت همگی به دل و روح ما بستگی دارد.
هوش مصنوعی: هنگامی که بدن به مرگ نزدیک میشود، احساسات و دل انسان دچار تغییر و نوسان میگردد و از آن، عرقی همچون خون از مسامات بدن خارج میشود.
هوش مصنوعی: اگر دل دچار فساد و آلودگی شود، بدن هیچ ارزشی نخواهد داشت. پس نگاه خود را بر دل متمرکز کن و از آن منحرف نشو.
هوش مصنوعی: افغانستان مانند یک قالب از آب و گل است که مردم آن، مانند قلبی در این قالب، وجود دارند.
هوش مصنوعی: از اختلال و آشفتگی او، آشفتهگی آسیا به وجود میآید و از وسعت و گشایش او، آسیا نیز گشایش مییابد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آزاد و رها باشد، بدن نیز آزاد خواهد بود و اگر دل در بند باشد، بدن تنها به مانند تکهای کاه در مسیر باد خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل آدمی شبیه به یک جسم است که به آداب و رسوم وابسته شده، اما وقتی از کینه و دشمنی رهایی یابد، با ایمان و دین، جان تازهای میگیرد.
هوش مصنوعی: قدرت دین به وحدت و یکپارچگی آن بستگی دارد و اگر این وحدت به وضوح دیده شود، باعث جمع شدن ملتها میشود.
هوش مصنوعی: شرق از خود بیخبر شده و به تقلید از غرب پرداخته است؛ بنابراین، این ملتها نیاز دارند تا از غرب انتقاد کنند و به جستوجوی هویت خود بپردازند.
هوش مصنوعی: قدرت و نیروی غرب نه به خاطر نواختن ساز و رباب است و نه به دلیل رقص دختران بیحجاب.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و شگفتی که در اینجا مشاهده میشود، نه به عنوان نتیجه سحر و جادو است و نه به خاطر اجزای ظاهری مانند ساق و یا کوتاهی مو. به عبارتی دیگر، زیبایی اینجا ناشی از چیزهای سطحی و زودگذر نیست، بلکه به عمق و معنای دیگری اشاره دارد.
هوش مصنوعی: استحکام او ناشی از بیدینی نیست و درخشش او به خط لاتین وابسته نیست.
هوش مصنوعی: قدرت و پیشرفت کشورهای اروپایی به خاطر علم و فناوری آنهاست و همین علم و فن، مانند آتش است که چراغ آنها را روشن کرده و به جلو برده است.
هوش مصنوعی: حکمت به خاطر از دست دادن یا بریدن چیزی نیست؛ بلکه در درک عمیق و بینش صحیح نهفته است.
هوش مصنوعی: ای جوان پُر نشاط، بدان که برای یادگیری علم و فن، باید به فکر محتوا و دانش خود باشی، نه اینکه تنها به ظواهر و لباسهای مد روز توجه کنی.
هوش مصنوعی: در این مسیر تنها نگاه دلخواه اهمیت دارد و این که کدام سمت یا طرف را انتخاب کنیم، مهم نیست.
هوش مصنوعی: اگر فکر تیز و سریعالعملی داری، همین کافیست؛ اگر هم درک و فهمی خوب داری، باز همین کافیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی شبها با نور چراغ مطالعه کند، میتواند به علم، فن و حکمت دست یابد.
هوش مصنوعی: ملک و مقام معنوی کسی تحت محدودیت خاصی قرار ندارد و برای دستیابی به آن، باید تلاش و جهاد مداوم انجام داد.
هوش مصنوعی: شخصی که ترک کرده و به حال مستی درآمده، زهر گسایی را از دست دیگران نوشیده است.
هوش مصنوعی: چون داروی عراقی را از دست دادم، چه بگویم جز اینکه خدایش همیشه یاورش باشد.
هوش مصنوعی: بندهٔ اروپایی با شور و شوق از غربیها رقص و آواز را یاد میگیرد و لذت میبرد.
هوش مصنوعی: ارزیابی و بررسی زندگی خود در برابر علم و دانش دشوار است، اما انسان با خنده و سرگرمی آن را میسازد و ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که به راحتطلبی عادت کرده باشد، طبیعتش پذیرای آسانی و راحتی میشود.
هوش مصنوعی: در این مکان قدیمی، دستیابی به آسانیها دشوار است و این نشاندهنده این است که زندگی به پایان رسیده و روح از بدن رفته است.
هوش مصنوعی: احساس میکنم که آب زنده و جاری، نشانی از زندگی و تحرک دارد. این جریان زندگی، درختان و گیاهان را سیراب کرده و روحیه تازهای به آنها میبخشد. زندهبودن رود به معنای پیوستگی و ادامه حیات در طبیعت است.
هوش مصنوعی: میدانی تهذیب و تربیت در فرهنگ غرب چه معنایی دارد؟ در واقع، او در این جهان میتواند صدها بهشت رنگارنگ ایجاد کند.
هوش مصنوعی: زیباییهای او باعث از بین رفتن خانوادهها و ویرانی خانهها شده است.
هوش مصنوعی: ظاهرش بسیار جذاب و فریبنده است، اما درونش ضعیف و ناتوان است و در واقع تحت تأثیر نگاه و قضاوت دیگران قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی انسان به زیبایی ها و جذابیت های دنیا نگاه می کند، دلش به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و در نهایت ممکن است که به خاطر این جذابیتها دچار افت و خفت شود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که سرنوشت شرق چگونه رقم خواهد خورد، و اینکه برای دلهایی که ظاهراً بستهاند، چه تدبیری وجود دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به زندگی و زیبایی آن اشاره دارد و میگوید که وقتی احساس خوشبختی و آرامش میکنیم، دنیا نیز برای ما زیبا و شیرین میشود. زیبایی زندگی در درون ماست و این احساسات مثبتی که داریم، میتواند همه چیز را خوشایندتر کند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در تقدیر مشرق وجود دارد، تنها به تدبیر و احتیاط وابسته است و این احتیاط به سختی یافت میشود.
هوش مصنوعی: پهلوی آن کسی که وارث تخت قباد بود، ناخن او باعث گشوده شدن دلی در سرزمین ایران شد.
هوش مصنوعی: نادر، آن دارایی ارزشمند مردم افغانستان و آن نظام ملت افغانها است.
هوش مصنوعی: از غم دین و وطن، لشکری تحت تأثیر قرار گرفته و از کوهها خارج شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیت و ویژگیهای یک فرد در برخورد با دشمن و دوستانش میپردازد. فرد همزمان بر قدرت خود در برابر دشمنان تأکید دارد و هم به لطافت و نزدیکی با دوستانش اشاره میکند. در واقع، او میتواند هم چون فولاد در برابر دشواریها ایستادگی کند و هم با مهربانی و نرمی مانند حریر با دوستانش رفتار کند.
هوش مصنوعی: من خود را فدای کسی میکنم که در زمانه کنونی، میداند چگونه باید اوضاع را به خوبی ارزیابی کند و به درستی ببیند.
هوش مصنوعی: غربیها روشهایی مانند جادوگری دارند و تکیه کردن فقط بر خود، نشانه کفر است.
هوش مصنوعی: سلطان شهید به معنای پادشاهی است که در راه حق و عدالت جان خود را از دست داده و به مقام رفیع شهادت نائل آمده است. او به عنوان یک نماد از فداکاری و ایثار در برابر ظلم و ستم شناخته میشود.
هوش مصنوعی: از هند و سرزمین هند بگو، کسی که با کمبود ارزشش به باغ نمیارزد.
هوش مصنوعی: کسی که در مسجدش شلوغی و هیاهو برقرار است، در حالی که کسی دیگر در میکدهاش آرامش را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر او دلمان را شکستهایم و یاد او را با تمام وجود نگه داشتهایم.
هوش مصنوعی: غم ما را با غم او بسنج، چون آه و اندوه ما به خاطر معشوقی است که عاشقش را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای نهر یا رودخانهای است که در آن آب جاری و زندگی به جریان است. این آب نه تنها نماد زندگی و نشاط است، بلکه نشانی از رشد و رونق محیط زیست به شمار میآید. حضور آبی اینچنینی به انسانها و موجودات دیگر کمک میکند تا در کنار آن زیست کنند و به حیات ادامه دهند. زنده بودن این رود در واقع تجلی بخشندگی طبیعت و اهمیت آب در زندگی است.
هوش مصنوعی: هندیها بر این باورند که قوانین فرنگ نمیتوانند آنها را تحت تأثیر قرار دهند و سحر و جادوی فرهنگ غربی بر آنها اثری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: روح انسان، هرچند از آسمان فرود آید و به قوانین و آیینهای دیگر تعلق داشته باشد، اما به دوش خود بار سنگینی را احساس میکند.
هوش مصنوعی: سلطان شهید به معنای حاکم یا پادشاهی است که در راه حقیقت و اصول خود جان فشانی کرده و به خاطر اعتقاداتش جان خود را از دست داده است. این عنوان به نوعی نمایانگر عزت و ارادت او نسبت به ایدههای والایش است.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از خاک و گل خلق میشود، با قلبی سرشار از آرزوها و امیدها به دنیا میآید.
هوش مصنوعی: لذت کردن از نافرمانی و سرپیچی تنها به خاطر اوست و اگر غیر او را ببینی، به اشتباه است.
هوش مصنوعی: برای اینکه انسانی خود را بشناسد و به حقیقت وجودیاش دست یابد، باید از نافرمانی و سرپیچی پرهیز کند؛ چرا که تنها در این صورت است که به شناخت واقعی از خود میرسد و در غیر این صورت، دچار شکست و ناکامی خواهد شد.
هوش مصنوعی: من مسافر این شهر و دیار هستم و چشم خود را بر روی مزارم دوختهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خوبی مرزهای جهان را میشناسی، آیا در دکن نشانههایی از حیات را دیدهای؟
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جوی زنده و جاری است که نشاندهنده حیات و جنب و جوش در طبیعت میباشد. این بیان میتواند به آب روان و حیاتبخش اشاره داشته باشد که به زندگی و پویایی بخشیده و همواره در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: اشکی که من در دشت ریختم، سبب رویش لالهها در آن خاک خواهد شد.
هوش مصنوعی: من همواره در حال تماشای رود کاویر بودهام و در درون وجودش شوری متفاوت را احساس کردهام.
هوش مصنوعی: سلطان شهید به معنای فرمانروای خوبی است که جانش را در راه حق و عدالت فدای مردم کرده است. او با فداکاری و ایستادگی، بر اهداف خود استوار میماند و بر سر آرمانهایش میجنگد. در واقع، این عنوان نشاندهنده بزرگی و شجاعت او در رهبری و دفاع از اصول اخلاقی و انسانی است.
هوش مصنوعی: ای تو که سخن دل را به تو دادهاند، من هنوز از اشکهای تو میسوزم.
هوش مصنوعی: نابغههای با اراده و مصمم، به روشهای مختلف و طاقتفرسا، رازها و حقیقتهای پنهان را کشف میکنند و از قلب خراشها و زخمها، صدای حقیقت را به گوش همه میرسانند.
هوش مصنوعی: آن نوا که از عمق وجود تو برمیخیزد، در هر دل و سینهای شعلهای از احساس و اشتیاق ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: من در نزد محبوب و ولی مطلق بودهام، و بدون او هیچ راهی به سرانجام نمیرسد.
هوش مصنوعی: هرچند در آن مکان جرأت ابراز وجود وجود ندارد، اما روح تنها کاری که میتواند انجام دهد، مشاهده و تماشا است.
هوش مصنوعی: از حرارت اشعار تو سوزان شدم و افکار تو به زبانم جاری شد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که شعر یا سخنی که نقل شد، به چه کسی مربوط میشود و در آن به چالشها و پر فراز و نشیبهای زندگی پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: با همان احساسی که در نواختن ساز وجود دارد، دو کلمه از ما را به دل کاویری برسان.
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی که تو زندهای، او هم زنده است و زندگیاش زیباتر است؛ همچنین سرودی که از دل شاد آمده، دلنشینتر از سایر سرودهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.