زنده رود
از تو خواهم سر یزدان را کلید
طاعت از ما جست و شیطان آفرید
زشت و ناخوش را چنان آراستن
در عمل از ما نکوئی خواستن
از تو پرسم این فسون سازی که چه
با قمار بدنشین بازی که چه
مشت خاک و این سپهر گرد گرد
خود بگو می زیبدش کاری که کرد
کار ما ، افکار ما ، آزار ما
دست با دندان گزیدن کار ما
شاه همدان
بنده ئی کز خویشتن دارد خبر
آفریند منفعت را از ضرر
بزم با دیو است آدم را وبال
رزم با دیو است آدم را جمال
خویش را بر اهرمن باید زدن
تو همه تیغ آن همه سنگ فسن
تیز تر شو تا فتد ضرب تو سخت
ورنه باشی در دو گیتی تیره بخت
زنده رود
زیر گردون آدم آدم را خورد
ملتی بر ملتی دیگر چرد
جان ز اهل خطه سوزد چون سپند
خیزد از دل ناله های دردمند
زیرک و دراک و خوش گل ملتی است
در جهان تر دستی او آیتی است
ساغرش غلطنده اندر خون اوست
در نی من ناله از مضمون اوست
از خودی تا بی نصیب افتاده است
در دیار خود غریب افتاده است
دستمزد او بدست دیگران
ماهی رودش به شست دیکران
کاروانها سوی منزل گام گام
کار او نا خوب و بی اندام و خام
از غلامی جذبه های او بمرد
آتشی اندر رگ تاکش فسرد
تا نپنداری که بود است اینچین
جبهه را همواره سود است اینچنین
در زمانی صف شکن هم بوده است
چیره و جانباز و پر دم بوده است
کوههای خنگ سار او نگر
آتشین دست چنار او نگر
در بهاران لعل میریزد ز سنگ
خیزد از خاکش یکی طوفان رنگ
لکه های ابر در کوه و دمن
پنبه پران از کمان پنبه زن
کوه و دریا و غروب آفتاب
من خدارا دیدم آنجا بی حجاب
با نسیم آواره بودم در نشاط
«بشنو از نی» می سرودم در نشاط
مرغکی می گفت اندر شاخسار
با پشیزی می نیرزد این بهار
لاله رست و نرگس شهلا دمید
باد نو روزی گریبانش درید
عمرها بالید ازین کوه و کمر
نستر از نور قمر پاکیزه تر
عمر ها گل رخت بر بست و گشاد
خاک ما دیگر شهاب الدین نزاد
نالهٔ پر سوز آن مرغ سحر
داد جانم را تب و تاب دگر
تا یکی دیوانه دیدم در خروش
آنکه برد از من متاع صبر و هوش
«بگذر ز ما و نالهٔ مستانه ئی مجوی
بگذر ز شاخ گل که طلسمی است رنگ و بوی
گفتی که شبنم از ورق لاله می چکد
غافلی دلی است اینکه بگرید کنار جوی
این مشت پر کجا و سرود اینچنین کجا
روح غنی است ماتمی مرگ آرزوی
باد صبا اگر به جنیوا گذر کنی،
حرفی ز ما به مجلس اقوام باز گوی
دهقان و کشت و جوی و خیابان فروختند
قومی فروختند و چه ارزان فروختند»
شاه همدان
با تو گویم رمز باریک ای پسر
تن همه خاک است و جان والا گهر
جسم را از بهر جان باید گداخت
پاک را از خاک می باید شناخت
گر ببری پارهٔ تن را ز تن
رفت از دست تو آن لخت بدن
لیکن آن جانی که گردد جلوه مست
گر ز دست او را دهی آید بدست
جوهرش با هیچ شی مانند نیست
هست اندر بند و اندر بند نیست
گر نگهداری بمیرد در بدن
ور بیفشانی ، فروغ انجمن
چیست جان جلوه مست ای مرد راد
چیست جان دادن ز دست ایمرد راد
چیست جان دادن بحق پرداختن
کوه را با سوز جان بگداختن
جلوه مستی خویش را دریافتن
در شبان چون کوکبی بر تافتن
خویش را نایافتن نابودن است
یافتن خود را بخود بخشودن است
هر که خود را دید و غیر از خود ندید
رخت از زندان خود بیرون کشید
جلوه بد مستی که بیند خویش را
خوشتر از نوشینه داند نیش را
در نگاهش جان چو باد ارزان شود
پیش او زندان او لرزان شود
تیشهٔ او خاره را بر می درد
تا نصیب خود ز گیتی می برد
تا ز جان بگذشت جانش جان اوست
ورنه جانش یکدو دم مهمان اوست
زنده رود
گفته ئی از حکمت زشت و نکوی
پیر دانا نکتهٔ دیگر بگوی
مرشد معنی نگاهان بوده ئی
محرم اسرار شاهان بوده ئی
ما فقیر و حکمران خواهد خراج
چیست اصل اعتبار تخت و تاج
شاه همدان
اصل شاهی چیست اندر شرق و غرب
یا رضای امتان یا حرب و ضرب
فاش گویم با تو ای والا مقام
باج را جز با دو کس دادن حرام
یا «اولی الامری» که «منکم» شأن اوست
آیهٔ حق حجت و برهان اوست
یا جوانمردی چو صرصر تند خیز
شهر گیر و خویش باز اندر ستیز
روز کین کشور گشا از قاهری
روز صلح از شیوه های دلبری
می توان ایران و هندوستان خرید
پادشاهی را ز کس نتوان خرید
جام جم را ای جوان باهنر
کس نگیرد از دکان شیشه گر
ور بگیرد مال او جز شیشه نیست
شیشه را غیر از شکستن پیشه نیست
غنی
هند را این ذوق آزادی که داد
صید را سودای صیادی که داد
آن برهمن زادگان زنده دل
لالهٔ احمر ز روی شان خجل
تیزبین و پخته کار و سخت کوش
از نگاهشان فرنگ اندر خروش
اصلشان از خاک دامنگیر ماست
مطلع این اختران کشمیر ماست
خاک ما را بی شرر دانی اگر
بر درون خود یکی بگشا نظر
اینهمه سوزی که داری از کجاست
این دم باد بهاری از کجاست
این همان باد است کز تأثیر او
کوهسار ما بگیرد رنگ و بو
هیچ میدانی که روزی در ولر
موجه ئی می گفت با موج دگر
چند در قلزم به یکدیگر زنیم
خیز تا یک دم بساحل سر زنیم
زادهٔ ما یعنی آن جوی کهن
شور او در وادی و کوه و دمن
هر زمان بر سنگ ره خود را زند
تا بنای کوه را بر می کند
آن جوان کو شهر و دشت و در گرفت
پرورش از شیر صد مادر گرفت
سطوت او خاکیان را محشری است
این همه از ماست، نی از دیگری است
زیستن اندر حد ساحل خطاست
ساحل ما سنگی اندر راه ماست
با کران در ساختن مرگ دوام
گرچه اندر بحر غلتی صبح و شام
زندگی جولان میان کوه و دشت
ای خنک موجی که از ساحل گذشت
ایکه خواندی خط سیمای حیات
ای به خاور داده غوغای حیات
ای ترا آهی که می سوزد جگر
تو ازو بیتاب و ما بیتاب تر
ای ز تو مرغ چمن را های و هو
سبزه از اشک تو می گیرد وضو
ایکه از طبع تو کشت گل دمید
ای ز امید تو جانها پر امید
کاروانها را صدای تو درا
تو ز اهل خطه نومیدی چرا
دل میان سینهٔ شان مرده نیست
اخگر شان زیر یخ افسرده نیست
باش تا بینی که بی آواز صور
ملتی بر خیزد از خاک قبور
غم مخور ای بندهٔ صاحب نظر
بر کش آن آهی که سوزد خشک و تر
شهر ها زیر سپهر لاجورد
سوخت از سوز دل درویش مرد
سلطنت نازکتر آمد از حباب
از دمی او را توان کردن خراب
از نوا تشکیل تقدیر امم
از نوا تخریب و تعمیر امم
نشتر تو گرچه در دلها خلید
مر ترا چونانکه هستی کس ندید
پردهٔ تو از نوای شاعری است
آنچه گوئی ماورای شاعری است
تازه آشوبی فکن اندر بهشت
یک نوا مستانه زن اندر بهشت
زنده رود
با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن
چون پخته شوی خود را بر سلطنت جم زن
گفتند جهان ما آیا بتو می سازد
گفتم که نمی سازد گفتند که برهم زن
در میکده ها دیدم شایسته حریفی نیست
با رستم دستان زن با مغبچه ها کم زن
ای لاله صحرائی تنها نتوانی سوخت
این داغ جگر تابی بر سینه آدم زن
تو سوز درون او تو گرمی خون او
باور نکنی چاکی در پیکر عالم زن
عقل است چراغ تو در راهگذاری نه
عشق است ایاغ تو با بندهٔ محرم زن
لخت دل پر خونی از دیده فرو ریزم
لعلی ز بدخشانم بردار و بخاتم زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر "زنده رود" به تجلی مفاهیم انسانی، روحی و اجتماعی میپردازد. در این اثر، شاعر به جستجوی حقیقت وجود انسان و جایگاه او در دنیا میپردازد. او از باران، طبیعت و زندگی روزمره سخن میگوید و به تجارب گوناگون افرادی اشاره میکند که در جستجوی پیوند با حقیقت و خود هستند.
شاعر به دو مفهوم عمده میپردازد: یکی بررسی ارزش واقعی زندگی و دیگری تنشهای اجتماعی و سیاسی. او در عین حال مظهر درگیریهای داخلی را نشان میدهد، بهخصوص در رابطه با شرایط اجتماعی و اقتصادی که ملتها با آن مواجهاند. این شعر همچنین به جستجوی زیباییهای وجود انسانی و قبول چالشهای زندگی در قالب عشق، درد و امید پرداخته و نشان میدهد که در نهایت، حقیقت زندگی فراتر از جسم و مادیات است. در کنار همه اینها، شاعر از وفاداری و دوستی در برابر سختیها سخن میگوید و اهمیت همبستگی انسانها را یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: زنده رود به معنی جویبار و آبی است که در حال جریان است و نماد زندگی و پویایی است. این واژه به آرامش و تازگی طبیعت اشاره دارد و به نوعی میتواند نمایانگر انرژی و حرکت در زندگی باشد.
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که مثل یزدان، کلید فرمانبری را به من بدهی؛ چون تسلیم بودن از ماست و شیطان را خودمان ایجاد کردیم.
هوش مصنوعی: زیباسازی چیزهای زشت و ناخوش برای ما به نحو عملی غیر ممکن است، چون از ما انتظار دارند که کارهای خوب و پسندیدهای انجام دهیم.
هوش مصنوعی: از تو میپرسم این جذب و جاذبهای که در وجودت هست، چه انگیزهای دارد؟ و این بازی که با پوست و جسم خود میکنی، چه معنا و هدفی دارد؟
هوش مصنوعی: این زمین و آسمان که همگی از خاک به وجود آمدهاند، هر کدام باید به کار خود ادامه دهند و به نقش و وظیفهای که دارند، بپردازند.
هوش مصنوعی: یک نوع از تلاشها و افکار ما، خودمان را آزار میدهند، گویی که با دندان به انگشتان خود میزنیم.
هوش مصنوعی: به عنوان یک فرد والا مقام از همدان، شما به عنوان مرجع و پیشوایی شناخته میشوید که قدرت و وقار خاصی دارید.
هوش مصنوعی: کسی که از خود آگاه باشد، میتواند از ضررها بهرهوری کند و منفعتی به دست آورد.
هوش مصنوعی: مهمانی با دیو و شیاطین برای انسان مضر است، چرا که درگیر شدن با آنها برای او عواقب بدی به همراه دارد. زیبایی و ظرافت نیز در این مسیر به انسان آسیب میزند.
هوش مصنوعی: برای مقابله با شر و بدی، باید خود را مسلح کرد و با تمام قدرت از خود دفاع نمود. هرچند که در این مسیر سختیها و موانع زیادی وجود دارد، اما باید با عزم و اراده قوی به مبارزه ادامه داد.
هوش مصنوعی: سعی کن بیشتر و بهتر عمل کنی تا اثرگذاریات بیشتر شود، و گرنه در زندگی همواره بدشانس خواهی بود.
هوش مصنوعی: رود زنده، نشانه ای از حیات و پویایی است. این آب جاری، زندگی را به سرزمین ها میآورد و به سبزی و شادابی طبیعت کمک میکند. هر قطره آب، داستانی از زندگی و تحرک را در دل خود دارد و به انسانها و موجودات دیگر فرصتی برای رشد و شکوفایی میدهد.
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، انسانها یکدیگر را در مینوردند و ملتها بر ملتهای دیگر ظلم میکردند.
هوش مصنوعی: دل انسان از درد و رنج میسوزد و مانند آتش سوزان، زمانی که نالههای او از عمق دل برمیخیزد، این احساسات را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: مردم زیرک و بافرهنگ در جهان، به مانند نشانهای از مهارت و هنرمندی هستند.
هوش مصنوعی: جام او پر از خون اوست و در نی من، صدای ناله و غم او به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شخصی که از جایگاه و مقام خود تبدیل به بینصیب شده، اکنون در سرزمین خود احساس غربت و تنهایی میکند.
هوش مصنوعی: او که مزد زحماتش را دیگران دریافت میکنند، مانند ماهیای است که در دستان غریبهها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: کاروانها به سمت مقصد خود پیش میروند، اما کار او ناپسند و بیقواره و ناتمام است.
هوش مصنوعی: جذبههای او آنچنان قوی است که حتی غلامانش را هم تحت تأثیر قرار میدهد و دلیلی میشود برای ایجاد یک آتش در وجودشان که به تدریج فروکش میکند.
هوش مصنوعی: مبادا فکر کنی که همیشه به این شکل، جبهه ها در حال سود و فایده هستند.
هوش مصنوعی: در گذشته، شخصی بوده است که در مبارزات و چالشها پیشرو و برجسته بوده و به شجاعت و قدرت خود معروف بوده است.
هوش مصنوعی: کوههای بلند و خنک او را ببین و دستان آتشین درخت چنار او را تماشا کن.
هوش مصنوعی: در بهار، گلهای قرمز مانند لعل از سنگها میریزد و از دل خاک، طوفانی از رنگ و زیبایی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ابرها مانند لکههای سفیدی در آسمان و زمین به نظر میرسند که به آرامی همچون پرهای پنبهای از کمان رها میشوند.
هوش مصنوعی: در کوهها و دریا و هنگام غروب آفتاب، من حضور خدا را به وضوح و بدون هیچ پردهای حس کردم.
هوش مصنوعی: در حال گردش و آرامش با نسیم بودم و در این حالت شاداب تنها صدای نی را میشنیدم و آواز میخواندم.
هوش مصنوعی: مرغی در میان درختان به این فکر بود که بهار با مقدار ناچیزی از پول ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: گل لاله شکفته و گل نرگس زیبا نمایان شد، باد نوروزی بهاری آمد و لباس او را درید.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و پاکی کوه و دمنوش اشاره دارد و نشان میدهد که عمرها و نسلها در زیر این کوه و در اطراف آن رشد کرده و پرورش یافتهاند. همچنین، نستر به عنوان نمادی از زیبایی و نورانی بودن، به گونهای توصیف شده که از نور ماه نیز خالصتر و پاکتر است. در کل، تصویر زیبایی از طبیعت و کمال آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: سالهای زیادی سپری شد و زیبایی تو به خاک سپرده شد، دیگر از شهابالدین خبری نیست.
هوش مصنوعی: صدای دلانگیز آن پرنده بامدادی، جانم را پر از شور و نشاط کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که یکی را دیدم که در حالتی دیوانهوار و پرانرژی بود، متوجه شدم که او توانسته است صبر و تمرکز مرا از بین ببرد.
هوش مصنوعی: از ما عبور کن و به صدای دلنشین و شاداب ما توجه نکن. از شاخهٔ گل دور شو که زیبایی و عطر آن، فریبی است و با خود اسراری دارد.
هوش مصنوعی: تو گفتی شبنم از برگ لاله میچکد، اما غافلی که قلبی در کنار جوی میگرید.
هوش مصنوعی: این دست پُر از غم و درد کجا و این سرود شاد و پر از شادی کجا؟ روحی که ثروتمند است، در حال عزاداری برای مرگ آرزویی است.
هوش مصنوعی: اگر باد صبا از جنیوا بگذرد، لطفاً در جمع اقوام یاد ما را زنده کن و سخن از ما بگو.
هوش مصنوعی: کشاورز، زمین و کشت و آب و خیابان را فروخت و گروهی از مردم با قیمت بسیار پایین اینها را خریدند.
هوش مصنوعی: این بیت به درک ارزش و مقام یک شخصیت اشاره دارد و نشان میدهد که او چقدر در جامعه و فرهنگ خود با اهمیت و باارزش است. او به عنوان یک الگو و پیشوای اجتماعی شناخته میشود و تأثیر زیادی بر دیگران دارد.
هوش مصنوعی: من با تو صحبت میکنم، راز ظریف و عمیق را میگویم: جسم انسان همه از خاک است، اما روحش ارزشمند و اشرافی است.
هوش مصنوعی: برای روح باید جسم را خالی کرد و باید پاکی را از دنیای مادی تشخیص داد.
هوش مصنوعی: اگر بخشی از بدن را از وجودت جدا کنی، آن قسمت دیگر از تو جدا میشود و در واقع برای تو دیگر قابل کنترل نیست.
هوش مصنوعی: اگر شخصی که مست و شیدای عشق است، به جلوهای بیفتد و تو بتوانی او را به خود جذب کنی، او به راحتی در دستان تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: جوهر آن چیز مانند هیچ چیز دیگری نیست؛ از یک سو در قید و بند است و از سوی دیگر، آزاد و بیقید.
هوش مصنوعی: اگر حافظ و نگهدار عشق در دل بمیرند، یا اگر به آن عشق دلبستگی نشان دهی، نور و درخشش جمع و گروهی از دوستان و آشنایانت بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: چه چیزی موجب شده که تو به این اندازه زیبا و شگفتانگیز به نظر بیایی، ای مرد نیکوکار؟ آیا جان دادن برای یاری تو به دست تو، نشانهای از شجاعت و بزرگی نیست؟
هوش مصنوعی: جان دادن در راه حق، همانند پرداختن هزینهای است که باید با دلسوزی و تلاش بسیار، سختیها را پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: در شب، حسی از شور و شوق در وجودم حس کردم که مانند ستارهای درخشید.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به شناخت و درک خود برسید، در واقع به نوعی به نابودی خود دچار شدهای. اما وقتی خود را میشناسی و قبول میکنی، به نوعی خودت را بخشیدهای.
هوش مصنوعی: کسی که خود را شناخته و توجهی به چیزهای دیگر ندارد، از محدودیتهای خود رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: کسی که در حال مستی به سر میبرد، آنچنان غرق در لذت خود است که احساس میکند حتی تلخیها و نیشها نیز برایش دلپذیرتر از شادیها و خوشیهای دیگران است.
هوش مصنوعی: زمانی که به چشمان او مینگرم، زندگیام به راحتی و آسانی مانند نسیم میشود و در حضور او، احساس آزادی میکنم؛ حتی زندانی که در آن هستم، احساس سستی و لرزانی میکند.
هوش مصنوعی: او با تیشهاش خاری را جدا میکند تا به خواستههای خود از این دنیا دست یابد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از جان خود بگذرد، آن وقت جانش مال او است، وگرنه جان او تنها چند لحظه مهمان اوست.
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جریانی از آب است که به زندگی و طراوت اشاره دارد. این عبارت میتواند نماد حیات و سرزندگی باشد، چیزی که با حرکت و تازگی همراه است. در اینجا، زنده رود میتواند به دشواریها و چالشهایی اشاره کند که همچنان با انرژی و امید به پیش میروند.
هوش مصنوعی: اگر پیر دانا سخنی از حکمت بیان کرده که خوب یا زشت است، حالا نکتهٔ دیگری بگو که درک بهتری از موضوع ارائه دهد.
هوش مصنوعی: تو مربی هستی که به رازهای پنهان آگاه هستی و از اسرار شاهان باخبری.
هوش مصنوعی: ما در فقر و بینوایی زندگی میکنیم، پس چه نیازی به گرفتن مالیات از ماست؟ اساس و اعتبار سلطنت و قدرت در چیست؟
هوش مصنوعی: شخصی با مهارت و شایستگی در کار خود، به عنوان پادشاهی در همدان مطرح شده است. این افراد نه تنها در زمینههای مختلف توانمند هستند، بلکه به خاطر ویژگیهای خاص خود نیز مورد احترام و admiration قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: شاهی در واقع به چه چیزی بستگی دارد؟ آیا به این است که مردم راضی باشند یا اینکه جنگ و خشونت در کار باشد؟
هوش مصنوعی: به راحتی به تو میگویم، ای بزرگوار، پرداخت باج فقط با دو نفر مجاز است و در غیر این صورت منع شده است.
هوش مصنوعی: یا کسانی که در مقام هدایت و امری مهم قرار دارید، شأن و مقام شما از خودتان است؛ آیهای از حقیقت که دلیل و برهان اوست.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد مانند باد تندی که در شهر به حرکت در میآید، بر خویشتن مسلط شو و در جنگ و ستیز با adversities ایستادگی کن.
هوش مصنوعی: در روزی که سرزمینها فتح میشوند، به مانند روزی که صلح برقرار میشود، همواره با روشهای دلربا و زیبا پیش میروند.
هوش مصنوعی: میتوان کشورهایی مانند ایران و هندوستان را خرید، اما پادشاهی را نمیتوان از هیچکس خرید.
هوش مصنوعی: ای جوان با هنر، هیچکس نمیتواند جام جم را که نماد کمال و زیبایی است از دکان شیشهگر بگیرد. این اشارهای به ارزش و اهمیت خاص این جام دارد که تنها در دستان شایستهای چون تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر چیزی به جز شیشه به دست آید، تنها شیشهای است که فقط کارش شکستن است.
هوش مصنوعی: شما در میدان زندگی به گونهای رفتار کنید که با هر عیب و نقصی که دارید، همیشه خود را غنی و با اعتبار احساس کنید و به ارزشهای درونتان اعتماد داشته باشید.
هوش مصنوعی: گسستن از بندهای گذشته و دستیابی به آزادی، شوقی برای شکار فرصتها و ارزشهای تازه به هند بخشید.
هوش مصنوعی: از نسل برهمنها، افرادی با دلهای زنده و شاداب، به خاطر زیبایی و جلوه لالهٔ سرخ، بر روی صورتشان احساس شرم و خجالت میکنند.
هوش مصنوعی: افراد با هوش و کاربلد و پر تلاش از دیدگاهشان زندگی و فرهنگ غربی در حرکت و جنب و جوش است.
هوش مصنوعی: اینها ریشه در خاک ما دارند و هم به زمین ما وابستهاند؛ روشنایی و درخشش این ستارهها به سرزمین کشمیر مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر به درون خود نگاه کنی، خواهی فهمید که ما از رنج و درد بینصیب نیستیم.
هوش مصنوعی: اینقدر شعف و احساس عمیق از کجا میآید؟ این نسیم دلپذیر بهاری از کجا سر بر آورده است؟
هوش مصنوعی: این باد همان بادی است که بر اثر آن، کوهها رنگ و بوی خاصی پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: می دانی روزگاری در ولر، شخصی با موج دیگر صحبت می کرده است؟
هوش مصنوعی: بیایید چند بار در دریا تلاش کنیم تا بالاخره یک لحظه به ساحل برسیم.
هوش مصنوعی: مقصود از "زادهٔ ما" جوی قدیمی است که شور و نشاط آن در دشتها، کوهها و مناطق سرسبز جاری است.
هوش مصنوعی: هر بار که سنگ بر سر راهش میزند، در نهایت باعث میشود که بنای کوه تخریب شود.
هوش مصنوعی: آن جوانی که در شهر و دشت و کوهستان بزرگ شده، از محبت و مراقبت صد مادر بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: عظمت و grandeur او باعث شده که خاکیان (آدمیان) در حیرت و شگفتی باشند. این وضعیت، نتیجهی اعمال و رفتارهای خود ماست و نه به خاطر کسی دیگر.
هوش مصنوعی: زندگی کردن در مرز و محدوده اشتباه است، چرا که ساحل ما سنگهای سختی هستند که در مسیر ما قرار دارند.
هوش مصنوعی: با کوشش و تلاش در برابر مرگ ایستادگی کن، هرچند که در زندگی با مشکلات و چالشها مواجه هستی.
هوش مصنوعی: زندگی همچون سفری است در میان کوهها و دشتها، و چه لذتبخش است که همچون امواج دریا از ساحل گذر کنیم.
هوش مصنوعی: تو که نشانههای زندگی را میخوانی و به سمت شرق، صدای زندگی را منتشر کردهای.
هوش مصنوعی: ای تو که آهت جگر تو را میسوزاند، ما هم از تو بیتابتر هستیم.
هوش مصنوعی: تو باعث بهار و رونق چمن هستی، آنچنان که سبزهها از اشک چشمان تو پاکی و طهارت میگیرند.
هوش مصنوعی: از ذات تو گلها سر برآوردهاند و به خاطر امید تو، جانها پر از امید شدهاند.
هوش مصنوعی: صدای تو کاروانها را به حرکت در میآورد، اما چرا اهل دیار نومیدی به آن توجه نمیکنند؟
هوش مصنوعی: دل آنها درون سینهشان مرده نیست و شعلههای آتش وجودشان زیر یخ، فروکش نکرده است.
هوش مصنوعی: بمان تا ببینی چگونه صدای یک ملت از دل خاک قبورشان بلند میشود.
هوش مصنوعی: نگران نباش، ای کسی که فکر و درک عمیقی داری، بخوان آن آهی را که همه چیز را میسوزاند، چه خشک باشد و چه تر.
هوش مصنوعی: در شهرها که زیر آسمان آبی قرار دارند، آتش ناشی از درد و دلتنگی یک درویش، همه جا را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: قدرت و سلطنت به نرمی و لطافتی شبیه حباب است و در یک لحظه میتوان آن را تحت تأثیر قرار داد و از بین برد.
هوش مصنوعی: سرنوشت ملتها با نغمهها و آهنگها شکل میگیرد و این نغمهها میتوانند به ساخت و ساز یا ویرانی جامعهها منجر شوند.
هوش مصنوعی: هرچند تو در دلها نفوذ کردی و اثر گذاشتی، اما هیچکس تو را آنگونه که هستی، نپذیرفته و نشناخته است.
هوش مصنوعی: آنچه که تو بیان میکنی، از لایههای پنهان و زیباییهای وجود تو ناشی میشود، نه اینکه صرفاً به عنوان یک شاعر عادی باشد.
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی بیحدی را در بهشت به وجود آور، و لحظهای شادگان را به شادی و سرور دعوت کن.
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جویبار یا رودخانهای است که همیشه پرآب و جاری است. این نام نشاندهنده حیات و سیرابکنندگی است و به زندگی و پویایی اشاره میکند. بنابراین، زنده رود میتواند نماد زندگی و ادامه جریانهای طبیعی باشد.
هوش مصنوعی: با حالت سرخوشی و دلخوشی در کنار ساز و نوا باشید. وقتی به کمال و پختگی رسیدی، خود را همچون پادشاه جم (پادشاه افسانهای) در مقام و جایگاه بلند قرار بده.
هوش مصنوعی: گفتند آیا دنیا به تو اهمیت میدهد؟ پاسخ دادم که نه، اهمیت نمیدهد. سپس گفتند که پس آن را خراب کن.
هوش مصنوعی: در میکدهها مشاهده کردم که هیچ حریفی شایستهای وجود ندارد که با رستم، پهلوان بزرگ، مقابله کند. با دختران شرابفروش نیز نباید چندان وقت صرف کرد.
هوش مصنوعی: ای لاله وحشی، تو نمیتوانی به تنهایی این درد سوزان را تحمل کنی؛ این آتش دل را بر سینه انسان بزنید.
هوش مصنوعی: تو عامل احساسات و شور و شوق در دل او هستی و به او زندگی میدهی. اگر به این حقیقت پی نبری، پس معنای وجودی در سراسر جهان و زندگی را نخواهی فهمید.
هوش مصنوعی: عقل، مانند چراغی برای هدایت و روشن کردن مسیر توست، در حالی که عشق به عنوان یک زینت و تزیین برای فردی خاص و نزدیک به توست.
هوش مصنوعی: دل شاد و پر از عشق و احساسات را از چشمهایم میریزم. ای لعل زیبا که از بدخشان آمدهای، تو را بر دار و به من بده تا با تو زندگی کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.