گنجور

 
اقبال لاهوری

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام

خانه به خانه، در به در، کوچه به کوچه، کو به کو

می‌رود از فراق تو خون دل از دو دیده‌ام

دجله به دجله، یم به یم، چشمه به چشمه، جو به جو

مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان

رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو

در دل خویش طاهره، گشت و ندید جز تو را

صفحه به صفحه، لا به لا، پرده به پرده، تو به تو

سوز و ساز عاشقان دردمند

شورهای تازه در جانم فکند

مشکلات کهنه سر بیرون زدند

باز بر اندیشه‌ام شبخون زدند

قلزم فکرم سراپا اضطراب

ساحلش از زور طوفانی خراب

گفت رومی «وقت را از کف مده

ای که میخواهی گشوده هر گره

چند در افکار خود باشی اسیر

این قیامت را برون ریز از ضمیر»