سخنی به نژاد نو
این سخن آراستن بیحاصل است
بر نیاید آنچه در قعر دل است
گرچه من صد نکته گفتم بی حجاب
نکته ئی دارم که ناید در کتاب
گر بگویم می شود پیچیده تر
حرف و صوت او را کند پوشیده تر
سوز او را از نگاه من بگیر
یا ز آه صبحگاه من بگیر
مادرت درس نخستین با تو داد
غنچهٔ تو از نسیم او گشاد
از نسیم او ترا این رنگ و بوست
ای متاع ما بهای تو ازوست
دولت جاوید ازو اندوختی
از لب او لااله آموختی
ای پسر ذوق نگه از من بگیر
سوختن در لااله از من بگیر
لااله گوئی بگو از روی جان
تا ز اندام تو آید بوی جان
مهر و مه گردد ز سوز لااله
دیده ام این سوز را در کوه و که
این دو حرف لااله گفتار نیست
لااله جز تیغ بی زنهار نیست
زیستن با سوز او قهاری است
لااله ضرب است و ضرب کاری است
مؤمن و پیش کسان بستن نطاق
مؤمن و غداری و فقر و نفاق
با پشیزی دین و ملت را فروخت
هم متاع خانه و هم خانه سوخت
لااله اندر نمازش بود و نیست
نازها اندر نیازش بود و نیست
نور در صوم و صلوت او نماند
جلوه ئی در کائنات او نماند
آنکه بود الله او را ساز و برگ
فتنهٔ او حب مال و ترس مرگ
رفت ازو آن مستی و ذوق و سرور
دین او اندر کتاب و او بگور
صحبتش با عصر حاضر در گرفت
حرف دین را از دو «پیغمبر» گرفت
آن ز ایران بود و این هندی نژاد
آن ز حج بیگانه و این از جهاد
تا جهاد و حج نماند از واجبات
رفت جان از پیکر صوم و صلوت
روح چون رفت از صلوت و از صیام
فرد ناهموار و ملت بی نظام
سینه ها از گرمی قرآن تهی
از چنین مردان چه امید بهی
از خودی مرد مسلمان در گذشت
ای خضر دستی که آب از سر گذشت
سجده ئی کزوی زمین لرزیده است
بر مرادش مهر و مه گردیده است
ق
سنگ اگر گیرد نشان آن سجود
در هوا آشفته گردد همچو دود
این زمان جز سر بزیری هیچ نیست
اندر و جز ضعف پیری هیچ نیست
آن شکوه ربی الاعلی کجاست
این گناه اوست یا تقصیر ماست
هر کسی بر جادهٔ خود تند رو
ناقهٔ ما بی زمام و هرزه دو
صاحب قرآن و بی ذوق طلب؟
العجب ثم العجب ثم العجب!
گر خدا سازد ترا صاحب نظر
روزگاری را که می آید نگر
عقلها بیباک و دلها بی گداز
چشمها بی شرم و غرق اندر مجاز
علم و فن دین و سیاست ، عقل و دل
زوج زوج اندر طواف آب و گل
آسیا آن مرز و بوم آفتاب
غیر بین از خویشتن اندر حجاب
قلب او بی واردات نو بنو
حاصلش را کس نگیرد باد و جو
روزگارش اندرین دیرینه دیر
ساکن و یخ بسته و بی ذوق سیر
صید ملایان و نخچیر ملوک
آهوی اندیشه او لنگ و لوک
عقل و دین و دانش و ناموس و ننگ
بسته فتراک لردان فرنگ
تاختم بر عالم افکار او
بر دریدم پردهٔ اسرار او
در میان سینه دل خون کرده ام
تا جهانش را دگرگون کرده ام
من بطبع عصر خود گفتم دو حرف
کرده ام بحرین را اندر دو ظرف
حرف پیچاپیچ و حرف نیش دار
تا کنم عقل و دل مردان شکار
حرف ته داری باند از فرنگ
نالهٔ مستانه ئی از تار چنگ
اصل این از ذکر و اصل آن ز فکر
ای تو بادا وارث این فکر و ذکر
آب جویم از دو بحر اصل من است
فصل من فصل است و هم وصل من است
تا مزاج عصر من دیگر فتاد
طبع من هنگامهٔ دیگر نهاد
نوجوانان تشنه لب خالی ایاغ
شسته رو تاریک جان روشن دماغ
کم نگاه و بی یقین و نا امید
چشم شان اندر جهان چیزی ندید
ناکسان منکر ز خود مؤمن به غیر
خشت بند از خاکشان معمار دیر
مکتب از مقصود خویش آگاه نیست
تا بجذب اندرونش راه نیست
نور فطرت راز جانها پاک شست
یک گل رعنا ز شاخ او نرست
خشت را معمار ما کج می نهد
خوی بط با بچهٔ شاهین دهد
علم تا سوزی نگیرد از حیات
دل نگیرد لذتی از واردات
علم جز شرح مقامات تو نیست
علم جز تفسیر آیات تو نیست
سوختن میباید اندر نار حس
تا بدانی نقرهٔ خود را ز مس
علم حق اول حواس آخر حضور
آخر او می نگنجد در شعور
صد کتاب آموزی از اهل هنر
خوشتر آن درسی که گیری از نظر
هر کسی زان می که ریزد از نظر
مست می گردد بانداز دگر
از دم باد سحر میرد چراغ
لاله زان باد سحر ، می در ایاغ
کم خور و کم خواب و کم گفتار باش
گرد خود گردنده چون پرگار باش
منکر حق نزد ملا کافر است
منکر خود نزد من کافر تر است
آن به انکار وجود آمد «عجول،
این «عجول» و هم «ظلوم» و هم «جهول»
شیوهٔ اخلاص را محکم بگیر
پاک شو از خوف سلطان و امیر
عدل در قهر و رضا از کف مده
قصد در فقر و غنا از کف مده
حکم دشوار است تأویلی مجو
جز به قلب خویش قندیلی مجو
حفظ جانها ذکر و فکر بی حساب
حفظ تنها ضبط نفس اندر شباب
حاکمی در عالم بالا و پست
جز به حفظ جان و تن ناید بدست
لذت سیر است مقصود سفر
گر نگه بر آشیان داری مپر
ماه گردد تا شود صاحب مقام
سیر آدم را مقام آمد حرام
زندگی جز لذت پرواز نیست
آشیان با فطرت او ساز نیست
رزق زاغ و کرکس اندر خاک گور
رزق بازان در سواد ماه و هور
سر دین صدق مقال اکل حلال
خلوت و جلوت تماشای جمال
در ره دین سخت چون الماس زی
دل بحق بر بند و بی وسواس زی
سری از اسرار دین بر گویمت
داستانی از مظفر گویمت
اندر اخلاص عمل فرد فرید
پادشاهی با مقام با یزید
پیش او اسبی چو فرزندان عزیز
سخت کوش چون صاحب خود در ستیز
سبزه رنگی از نجیبان عرب
باوفا ، بی عیب ، پاک اندر نسب
مرد مؤمن را عزیز ای نکته رس
چیست جز قرآن و شمشیر و فرس
من چه گویم وصف آن خیر الجیاد
کوه و روی آبها رفتی چو باد
روز هیجا از نظر آماده تر
تند بادی طایف کوه و کمر
در تک او فتنه های رستخیز
سنگ از ضرب سم او ریز ریز
روزی آن حیوان چو انسان ارجمند
گشت از درد شکم زار و نژند
کرد بیطاری علاجش از شراب
اسب شه را وارهاند از پیچ و تاب
شاه حق بین دیگر آن یکران نخواست
شرع تقوی از طریق ما جداست
ای ترا بخشد خدا قلب و جگر
طاعت مرد مسلمانی نگر
دین سراپا سوختن اندر طلب
انتهایش عشق و آغازش ادب
آبروی گل ز رنگ و بوی اوست
بی ادب ، بی رنگ و بو ، بی آبروست
نوجوانی را چو بینم بی ادب
روز من تاریک می گردد چو شب
تاب و تب در سینه افزاید مرا
یاد عهد مصطفی آید مرا
از زمان خود پشیمان میشوم
در قرون رفته پنهان میشوم
ستر زن یا زوج یا خاک لحد
ستر مردان حفظ خویش از یار بد
حرف بد را بر لب آوردن خطاست
کافر و مؤمن همه خلق خداست
آدمیت ، احترام آدمی
با خبر شو از مقام آدمی
آدمی از ربط و ضبط تن به تن
بر طریق دوستی گامی بزن
بندهٔ عشق از خدا گیرد طریق
می شود بر کافر و مؤمن شفیق
کفر و دین را گیر در پهنای دل
دل اگر بگریزد از دل وای دل
گرچه دل زندانی آب و گل است
اینهمه آفاق آفاق دل است
گرچه باشی از خداوندان ده
فقر را از کف مده از کف مده
سوز او خوابیده در جان تو هست
این کهن می از نیاگان تو هست
در جهان جز درد دل سامان مخواه
نعمت از حق خواه و از سلطان مخواه
ای بسا مرد حق اندیش و بصیر
می شود از کثرت نعمت ضریر
کثرت نعمت گداز از دل برد
ناز می آرد نیاز از دل برد
سالها اندر جهان گردیده ام
نم به چشم منعمان کم دیده ام
من فدای آنکه درویشانه زیست
وای آنکو از خدا بیگانه زیست
در مسلمانان مجو آن ذوق و شوق
آن یقین آن رنگ و بو آن ذوق و شوق
عالمان از علم قرآن بی نیاز
صوفیان درنده گرگ و مو دراز
گرچه اندر خانقاهان های و هوست
کو جوانمردی که صهبا در کدوست
هم مسلمانان افرنگی مآب
چشمهٔ کوثر بجویند از سراب
بی خبر از سر دین اند این همه
اهل کین اند اهل کین اند این همه
خیر و خوبی بر خواص آمد حرام
دیده ام صدق و صفا را در عوام
اهل دین را باز دان از اهل کین
هم نشین حق بجو با او نشین
کرکسان را رسم و آئین دیگر است
سطوت پرواز شاهین دیگرست
مرد حق از آسمان افتد چو برق
هیزم او شهر و دشت غرب و شرق
ما هنوز اندر ظلام کائنات
او شریک اهتمام کائنات
او کلیم و او مسیح و او خلیل
او محمد او کتاب او جبرئیل
آفتاب کائنات اهل دل
از شعاع او حیات اهل دل
اول اندر نار خود سوزد ترا
باز سلطانی بیاموزد ترا
ما همه با سوز او صاحبدلیم
ورنه نقش باطل آب و گلیم
ترسم این عصری که تو زادی درآن
در بدن غرق است و کم داند ز جان
چون بدن از قحط جان ارزان شود
مرد حق در خویشتن پنهان شود
در نیابد جستجو آن مرد را
گرچه بیند روبرو آن مرد را
تو مگر ذوق طلب از کف مده
گرچه در کار تو افتد صد گره
گر نیابی صحبت مرد خبیر
از اب وجد آنچه من دارم بگیر
پیر رومی را رفیق راه ساز
تا خدا بخشد ترا سوز و گداز
زانکه رومی مغز را داند ز پوست
پای او محکم فتد در کوی دوست
شرح او کردند و او را کس ندید
معنی او چون غزال از ما رمید
رقص تن از حرف او آموختند
چشم را از رقص جان بر دوختند
رقص تن در گردش آرد خاک را
رقص جان برهم زند افلاک را
علم و حکم از رقص جان آید بدست
هم زمین هم آسمان آید بدست
فرد ازوی صاحب جذب کلیم
ملت ازوی وارث ملک عظیم
رقص جان آموختن کاری بود
غیر حق را سوختن کاری بود
تا ز نار حرص و غم سوزد جگر
جان برقص اندر نیاید ای پسر
ضعف ایمانست و دلگیریست غم
نوجوانا «نیمه پیری است غم»
می شناسی حرص «فقر حاضر» است
من غلام آنکه بر خود قاهر است
ای مرا تسکین جان ناشکیب
تو اگر از رقص جان گیری نصیب
سر دین مصطفی گویم ترا
هم به قبر اندر دعا گویم ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سخن به نژاد نو بیانگری است از احساسات عمیق و دردهای درونی انسان. شاعر با استفاده از شعر به نقد وضع موجود میپردازد و از تظاهر و دوری از حقیقت میگوید. او بر اهمیت عشق، شناخت خود و حقیقت پرستش تأکید دارد و میگوید که علم و دین باید با عشق و تجربه شخصی آمیخته شوند تا به درک عمیقتری برسند.
شاعر با کنایه به حاکمان و عالمان زمانهاش، بر این نکته تأکید دارد که زندگی واقعی در شناخت حقایق درونی و سوختن در راه دین و عشق است. او به سوز و گداز روح اشاره دارد و میگوید که تنها با عمیق شدن در معارف دینی و تجربیات روحی میتوان به سعادتی واقعی رسید.
سخن به نژاد نو از ما میخواهد که در جستجوی حقیقت و خودآگاهی باشیم و از دنیا و خوشیهای زودگذر پرهیز کنیم. در نهایت، او بر لزوم حفظ خلوص نیت و عشق به حقیقت تأکید میکند و از نشانههای حقیقی انسانیت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: سخنهایی برای نسل جدید.
هوش مصنوعی: این صحبت کردن و زیبا و دلنشین کردن کلمات بیفایده است، زیرا آنچه در عمق دل نهفته است، به آسانی بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: هرچند من نکات زیادی را بدون پرده بیان کردهام، اما نکتهای دارم که نمیتوان آن را در کتابی نوشت.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بگویم، سخن و صدای او را پیچیدهتر و پردهپوشتر میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به احساس درد و رنج عمیق یک فرد اشاره دارد. شخص میخواهد که دلسوزی یا توجه معشوق را از چشمانش بگیرد یا از ناله و آهی که در صبح سر میزند. به طور کلی، این عبارت نشاندهنده ناامیدی و تمنای عشق است.
هوش مصنوعی: مادرت به تو اولین آموزش را داد و به واسطهٔ محبت و لطافت او، شخصیت و وجود تو به آرامی شکوفا شد.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که زیبایی و عطر تو به خاطر وجود اوست، و ارزش تو نیز به او وابسته است.
هوش مصنوعی: از او توفیق و نعمت ابدی به دست آوردی و از سخنانش به یادگیری آموزههای توحیدی و معنوی پرداختی.
هوش مصنوعی: ای پسر! لذت نگاه کردن به من را ببر و درد و رنج ناشی از بیپناهی را از من بگیر.
هوش مصنوعی: با گفتن «لااله» (یعنی هیچ خدایی نیست) از عمق جان خود، باعث میشوی که بوی حیات و زندگی از وجودت به مشام برسد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبت، دل من به شدت میسوزد و این سوزش را در کوهها و بیابانها احساس کردهام.
هوش مصنوعی: این دو کلمه "لا اله" تنها یک بیان نیستند، و بیانگر این هستند که هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد و این گفته به مانند تیری است که بدون هیچ گونه احتیاطی پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: زیستن با احساسات عمیق و سوزناک او بسیار سخت و دشوار است. وجود چنین حالاتی باعث میشود که زندگی با چالشهایی همراه باشد که نمیتوان به آسانی بر آنها غلبه کرد و هر ضربهای که به دل میزند، نشاندهندهٔ عمق آن درد است.
هوش مصنوعی: مؤمن در جمع دیگران خود را محدود نمیکند و به زندگیاش ادامه میدهد، اما خیانت، فقر و نفاق از ویژگیهایی هستند که باعث زوال شخصیت انسان میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر یک چیز بیارزش، دین و مذهب خود را به فراموشی سپرد، به خاطر این خیانت، هم داراییاش را از دست داد و هم متوجه شد که همه چیز را خراب کرده است.
هوش مصنوعی: در نماز او تنها خدا وجود دارد و هیچ چیز دیگری در آنجا نیست. در حال نیاز و درخواست از خدا نیز هیچ ناز و عشوهای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در عبادت و نیایش او، دیگر نوری باقی نمانده و هیچ جلوهای از وجود او در کائنات دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی که محبت به مال و ترس از مرگ بر او غلبه دارد، همان کسی است که خداوند او را برای فتنۀ دنیا آماده کرده است.
هوش مصنوعی: او از مستی و شوق و شادی دور شده و حالا دین و ایمانش را فقط در کتابها میبیند و در عزلت و خاموشی سکنی گزیده است.
هوش مصنوعی: گفت و گوهای او با زمانه کنونی، سخن دین را از دو پیامبر دریافت کرد.
هوش مصنوعی: یکی از آنها از ایران میآید و دیگری از هند است. یکی به خاطر سفر حج در راه آمده و دیگری به خاطر جهاد و تلاش در میدان جنگ.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهاد و حج از واجبات دور نمانند، روح از جسم عبادتهایی چون روزه و نماز جدا میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که روح از عبادت و روزه خارج شود، فرد به سمت ناهمواری و جامعه به سمت بینظمی میرود.
هوش مصنوعی: سینهها به خاطر گرمای قرآن خالی از حضور چنین مردانی هستند، پس به چه امیدی میتوان به آیندهای روشن نگاه کرد؟
هوش مصنوعی: مرد مسلمان از خودگذشتگی نشان داد، مانند خضر که از مشکلات عبور کرد و بر سختیها غلبه کرد.
هوش مصنوعی: سجدهای که به خاطر آن زمین لرزیده، باعث شده است که خورشید و ماه به خواستهاش تابیده و درخشان شوند.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که انسان در زندگی با چالشها و مشکلاتی روبهرو میشود، اما باید با ایمان و امید به جلو پیش برود و هرگز تسلیم نشود. در واقع، زندگی پر از آزمونهاست و ما باید قدرت و ارادهامان را حفظ کنیم تا بتوانیم از پس آنها برآییم.
هوش مصنوعی: اگر سنگی نشانهای از سجده پیدا کند، حتی در آسمان هم که نا آرام است، مانند دود به هم میریزد.
هوش مصنوعی: این زمان جز به افتادن سر و عاری از هر چیز دیگری نیست و جز ضعف و ناتوانی پیری چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: جایگاه عظمت و بزرگی خدا کجاست؟ آیا این ناامیدی و گناه از جانب خود اوست یا از ما ناشی میشود؟
هوش مصنوعی: هرکسی بر مسیر خود به سرعت حرکت میکند، در حالی که شتر بیکوچ و سرگردان ما به جلو میرود.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است کسی که قرآن را در دست دارد، بیتوجه و بیاحساس باشد؟ این واقعا شگفتانگیز و غیرقابل باور است!
هوش مصنوعی: اگر خداوند تو را صاحب بینش کند، به آیندهای که پیش روست توجه کن.
هوش مصنوعی: در این زمان، عقلها بیپروا و شجاع شدهاند، دلها هیچ احساس لطافتی ندارند، و نگاهها بدون شرم و وقار، در دنیای فریب و خیالات غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: دانش و هنر در زمینه دین و سیاست، عقل و احساس در کنار هم در حال گردش در دنیای مادی و جسمانی هستند.
هوش مصنوعی: آسیا، سرزمین و دیاری است که خورشید در آن خود را از دیدهها پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: قلب او از هر گونه اثرات خارجی خالی است و هیچ کس نمیتواند از دستاوردهای او بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: زمانه در این روزگار قدیمی به صورت ثابت و بیحرکت مانده است و همچون یخ سرد و بیاحساس است.
هوش مصنوعی: ملایان شکارچیان و پادشاهان، آهوی اندیشه او در حال بیحرکتی و ناتوانی است.
هوش مصنوعی: عقل، دین، دانش، حرمت و عزت به دست افرادی از سرزمینهای غربی به انزوا رفتهاند یا مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: من بر افکار او تأثیر گذاشتم و پردهی اسرار او را شکافتم.
هوش مصنوعی: در دل خود زخمهایی دارم که به خاطر آنها حالم دگرگون شده است و احساساتم دچار تغییر و تحول شدهاند.
هوش مصنوعی: من طبق زمانه خودم دو نکته را بیان کردهام و به این ترتیب، دو واقعیت را در دو دیدگاه مختلف مطرح کردهام.
هوش مصنوعی: با کلامی پیچیده و تند، قصد دارم عقل و دل مردان را به چالش بکشم و آنها را به دام بیندازم.
هوش مصنوعی: برای تو پیامی از دنیای دور دارم، صدای دلنشینی که از تار چنگ برمیخیزد و نشاندهندهای از حال و هوای شاد و پرشور است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ریشه و اساس هر چیزی از یاد و ذکر الهی است و همچنین فکر و اندیشه درست. ای کسی که در این مسیر قرار داری، امیدوارم وارث این اندیشه و ذکر باشی.
هوش مصنوعی: من از دو منبع بزرگ سرچشمه میگیرم و وجودم به آنها وابسته است؛ فصل زندگیام همزمان با فصل وصل و ارتباط من با آنهاست.
هوش مصنوعی: وقتی حال و هوای زمانه من تغییر کند، طبیعت من هم به حالت و حالتی جدید تمایل پیدا میکند.
هوش مصنوعی: نوجوانان با لب تشنه و بیآب، در حالی که چهرهشان شسته و رو به تاریکی است اما جانشان روشن و سرشار از امید و نشاط است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که افرادی که کم نگاه میکنند و با بیاعتمادی و ناامیدی به دنیا مینگرند، در واقع هیچ چیز ارزشمندی را در زندگی نمیبینند. آنها به خاطر نگرش منفی و عدم اطمینان، توانایی مشاهده زیباییها و فرصتها را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: افراد بیخبر و نادان، با انکار و بیتوجهی به خود، به دیگران ایمان دارند و از خاک وجود خود، به دیگران سازنده و معمار میشوند.
هوش مصنوعی: مدرسه و آموزشگاه از هدف اصلی خود بیخبرند، بنابراین نمیتوانند به درون خود جاذبهای ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: نور ذاتی و طبیعی انسانها جانها را پاک و روشن میکند، اما از این حقیقت نمیتوان گلی زیبا و تازه را از شاخهاش به وجود آورد.
هوش مصنوعی: معمار بهطور ناقص و کج، آجرها را میگذارد و در نتیجه، نتیجه کار خوب نخواهد بود. بههمین خاطر، اگر یک مادر به بچهاش آموزش درستی ندهد، این فرزند هم در زندگیاش به درستی رفتار نمیکند.
هوش مصنوعی: علم تا زمانی برای دل ثمربخش نیست که احساسات و تجربیات عمیق زندگی را تجربه نکرده باشد. به عبارتی، دانش بدون تجربههای واقعی و احساساتی که انسان را تحت تأثیر قرار میدهد، نمیتواند رضایت و لذت کافی را به او بدهد.
هوش مصنوعی: علم تنها توضیحدهنده مقامهای توست و هیچ چیز دیگری نیست. همچنین، علم نمیتواند جز تفسیر آیات تو باشد.
هوش مصنوعی: برای آنکه بفهمی ارزش واقعی خود را، باید درد و رنج را تجربه کنی؛ مانند نقرهای که در آتش میسوزد تا از مس کاملاً متمایز شود.
هوش مصنوعی: علم واقعی نخستین حسی است که به وجود میآید و آخرین حضوری است که درک میشود؛ این علم به قدری عمیق و وسیع است که نمیتواند در شناخت محدود ما جا بگیرد.
هوش مصنوعی: صدها کتاب میخوانی از افراد با هنر، اما ارزشمندتر آن درسی است که از نگاه و تجربه خود میگیری.
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن مینوشد که از چشم و نظر دور است، دچار حالت مستی میشود و به حالت دیگری میرود.
هوش مصنوعی: با وزش نسیم صبحگاهی، چراغ گل لاله خاموش میشود. از آن نسیم، شراب نیز در دل و جان ریشه میزند.
هوش مصنوعی: کمی بخور، کم خواب باش و کمتر صحبت کن. مانند پرگار که دور خود میچرخد، تو هم به دور خود بچرخ.
هوش مصنوعی: کسی که واقعیت حق را منکر شود، نزد عالمان دین کافر به حساب میآید، اما کسی که خودش را نیز انکار کند، نزد من به مراتب کافرتر است.
هوش مصنوعی: این شخص به سرعت و برخلاف واقعیت، وجود خود را انکار کرد. او هم ستمگر است و هم نادان.
هوش مصنوعی: روش راستین و خالص را به خوبی در دست بگیر و از ترس قدرت و مقام دیگران خود را پاکسازی کن.
هوش مصنوعی: در هر حالتی که قادر به حفظ عدالت هستی، چه در زمان خشم و چه در زمان رضایت، نباید آن را از دست بدهی. همچنین، در زندگی، چه در وضعیت فقر و چه در ثروت، باید تلاش کنی که خودت را تحت تأثیر قرار ندهی و اصول را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: تفسیر و برداشت پیچیدهای از مسائل نکن و به دنبال دلایل غیر معقول نباش، بلکه برای درک بهتر به احساسات و درون خود مراجعه کن.
هوش مصنوعی: حفظ جانها در گرو ذکر و اندیشهی پیدرپی است. نگهداری از نفس و کنترل آن در جوانی اهمیت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: هیچ حاکمی در این جهان، چه در جایی بلند مرتبه و چه در جایی پایین، نمیتواند به جز برای حفظ جان و بدن خود کاری کند.
هوش مصنوعی: لذت سفر در گشت و گذار است، اگر به خانه و آرامش خود توجه کنی، از این لذت بهرهمند نخواهی شد.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به مقام و منزلت بالا میرسد و به فکر خودستایی میافتد، در حقیقت از سیر و سلوک حقیقی و معنوی دور میشود و این روند برای او نامطلوب است.
هوش مصنوعی: زندگی فقط در لذت پرواز و آزادی معنا دارد و زندگی در قید و بند نمیتواند با ذات انسان هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: غذا و روزی زاغ و کرکس در خاک گور است، اما روزی پرندگان شکاری در آسمان و در نور ماه و ستارهها دیده میشود.
هوش مصنوعی: موضوع اصلی این بیت به اهمیت صداقت و روحیه درست در رفتار اشاره دارد. در هر حالتی، چه در خلوت و چه در جمع، لزوم رعایت اصول اخلاقی و حلال بودن دستاوردهای زندگی مد نظر است. زیبایی و جذابیت زندگی در پیروی از راستگویی و کسب و کار حلال دیده میشود.
هوش مصنوعی: در مسیر دین باید محکم و استوار مانند الماس باشی و با تمام وجود به حق پایبند بمانی و بدون تردید و دغدغه عمل کنی.
هوش مصنوعی: من داستانی از مظفر برایت نقل میکنم و همزمان برخی از اسرار دین را برایت بازگو میکنم.
هوش مصنوعی: در بین کسانی که در عمل خود صادق و خالص هستند، فردی است که با وجود مقام و ثروت، همچون یزید در تاریخ شناخته میشود.
هوش مصنوعی: در برابر او نیزهای وجود دارد که مانند فرزندان ارزشمندش، به سختی و تلاش به مبارزه میپردازد.
هوش مصنوعی: سبزهای که از نژاد اعراب باوفا و شریف به دست آمده، بیعیب و پاک است و نشاندهنده اصالت و نجابت آنهاست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و مقام یک مرد مؤمن تنها به دلایل مادی نیست، بلکه اساس آن بر دو چیز است: قرآن، که نشانه علم و ایمان اوست، و شمشیر و اسب، که نشانگر قدرت و شجاعت او در میدان نبرد است. در حقیقت، این دو عنصر همیاری میکنند تا او را در زندگی عزیز و محترم سازند.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم توصیف کنم آن بهترین و نیکوترین موجودی را که همچون باد بر کوه و روی آبها عبور کرده است؟
هوش مصنوعی: در روز موعود، وقتی اوضاع به شدت آماده است، بادی تند در میان کوه و دامنهها وزیدن میگیرد.
هوش مصنوعی: در تنهایی او، آشوب های قیامت به وجود میآید و سنگها از ضربه سم او خرد میشوند.
هوش مصنوعی: روزی آن حیوان، که به انسان باارزش شبیه شده بود، از درد شکم به شدت ناراحت و غمگین شد.
هوش مصنوعی: بیطاری با نوشیدن شراب، اسب شاه را از مشکلات و پیچیدگیها نجات داد.
هوش مصنوعی: شاه حقیقتنگر، دیگران را نخواست که از راه ما، تقوا و قوانین شرع جدا شوند.
هوش مصنوعی: خداوند به تو دل و جان میدهد تا در راه اطاعت از او هر لحظه تلاش کنی. به مردی که مسلمان است نگاه کن و او را نمونهای از این دیانت ببین.
هوش مصنوعی: دین تماماً در جستجوی عشق است و در این مسیر، عشق نقطه نهایی و ادب نقطه شروع آن به شمار میرود.
هوش مصنوعی: آبرو و زیبایی گل به خاطر رنگ و عطرش است؛ اما اگر از این ویژگیها بینصیب باشد، نه تنها زیبایی ندارد بلکه هیچ ارزشی هم نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی نوجوانی را میبینم که بیادب است، احساس ناراحتی میکنم و روز من به تاریکی شب تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: حس و حال عجیبی در دل من بوجود میآید وقتی به یاد پیمان و عهد پیامبر اکرم میافتم.
هوش مصنوعی: من از زمان خود ناامید میشوم و در قرون گذشته ناپدید میشوم.
هوش مصنوعی: پوشش و حجاب زنان، یا همسران، یا خاک گور، همگی نمادهایی از محافظت و نگهداری هستند. مردان نیز باید از بدیها و خسارتهای ناشی از ارتباطات ناپسند محافظت کنند.
هوش مصنوعی: گفتن حرفهای ناپسند کار درستی نیست، زیرا همه انسانها، چه مؤمن و چه کافر، از یک خالق هستند.
هوش مصنوعی: به ارزش و مقام انسانی پی ببر و به دیگران احترام بگذار.
هوش مصنوعی: انسان باید از ارتباط و پیوند عمیق با دیگران استفاده کند و در مسیر دوستی قدم بردارد.
هوش مصنوعی: کسی که عاشق است، راه و روشش را از خداوند میگیرد و به همین دلیل برای هر دو گروه، افراد مؤمن و کافر، رحمت و محبت میافزاید.
هوش مصنوعی: اگر کفر و دین را در عمق دل خود بگنجانی، وقتی که دل از این مسائل فرار کند، وای به حال دل!
هوش مصنوعی: اگرچه دل در قید جسم و مادیات قرار دارد، اما همهی افقها و زیباییهای جهان در دل نهفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که تو از ثروتمندان و صاحبمنصبان باشی، اما هرگز فقر را از دست نده و آن را از خود دور نکن.
هوش مصنوعی: این دردی که احساس میکنی، ریشه در وجود تو دارد و به نسلهای پیشینت باز میگردد.
هوش مصنوعی: در دنیا توقع نداشته باش که جز درد و رنج چیز دیگری بیابی. از خداوند نعمت بخواه و از پادشاهان انتظار نداشته باش.
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که دارای تفکر درست و بینش بالا هستند، به دلیل فراوانی نعمتها و زندگی راحت، دچار غفلت و نادانی میشوند.
هوش مصنوعی: بسیاری از نعمتها موجب میشود که دل انسان از اندوه خالی شود و از درون به آرامش و نیازی معنوی برسد.
هوش مصنوعی: سالها در دنیا سفر کردهام، اما هیچگاه کمبود محبت و مهربانی را در چشمان مردم ندیدهام.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای کسی میکنم که زندگیاش ساده و بیپیرایه است و برعکس، بر خود فردی که از خدا دور است، تأسف میخورم.
هوش مصنوعی: در میان مسلمانان، نمیتوان آن احساس شگفتانگیز، یقین و جذابیت را یافت.
هوش مصنوعی: دانشمندان از دانش قرآن نیازی ندارند، اما صوفیان مانند گرگهای درنده و مو بلند هستند.
هوش مصنوعی: اگرچه در خانقاهها و مکانهای عبادت شلوغی و سر و صدا وجود دارد، اما کجاست آن فرد نیکوکار که میتواند در کنار این شلوغیها آرامش و خلوص را در دل داشته باشد؟
هوش مصنوعی: مسلمانان که به شیوههای غربی زندگی میکنند، به دنبال چشمه معرفت و حقیقت هستند، اما تنها به چیزهای نادرست و توهمی دست مییابند.
هوش مصنوعی: این افراد بیخبر از حقیقت دین هستند و دلی پر از کینه و عداوت دارند.
هوش مصنوعی: خیر و خوبی برای افراد خاص ممنوع شده، اما صداقت و پاکی را در میان مردم عادی دیدهام.
هوش مصنوعی: با افرادی که اهل ایمان و دین هستند معاشرت کن و در کنار آنان باش؛ زیرا با کسانی که کینه دارند، همنشینی نکن.
هوش مصنوعی: کرکسان دارای آداب و روشهای متفاوتی هستند، اما شجاعت و قدرت پرواز شاهین بسیار متمایز و خاص است.
هوش مصنوعی: مرد نیکوکار و حقطلب به مانند یک باران رحمت میبارد و تاثیرش در هر گوشه از زمین، چه شهر و چه دشت، احساس میشود.
هوش مصنوعی: ما هنوز در تاریکیهای جهان هستی مشغول کار و تلاش هستیم و با این وجود، به نوعی بخشی از این جهان به حساب میآییم.
هوش مصنوعی: او موسای کلیم است، مسیح است، ابراهیم خلیل است، محمد است، کتاب خداست و جبرئیل نیز هست.
هوش مصنوعی: خورشید عالم وجود، منبع حیات و زندگی اهل دل است و همه آنها از نور و انرژی او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: ابتدا در آتش خویشتن بسوز، پس از آن به تو میآموزد که چگونه بر دیگران سلطه داشته باشی.
هوش مصنوعی: ما همه به خاطر درد و رنج او به مقام و درک رسیدهایم، وگرنه چیزهای بیارزشی مانند آب و گلیم هیچ معنایی ندارند.
هوش مصنوعی: تردید دارم که این عصر که تو در آن به دنیا آمدی، در دنیایی غرق است که کمی از حقیقت زندگی و روح خود آگاه است.
هوش مصنوعی: زمانی که وجود انسان از کمبود روح و جان رنج میبرد، انسان حقیقی در درون خود پنهان میشود.
هوش مصنوعی: هر کس نمیتواند به عمق درک و فهم آن مرد دست پیدا کند، حتی اگر او را از نزدیک ببیند.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شادی و لذت هستی، آن را از دست نده، حتی اگر در مسیرت با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه شوی.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی گفتگو با مردی دانا داشته باشی، آنچه من دارم را بگیر و بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: دوست خوبی را برای سفر انتخاب کن که تجربه کافی دارد، تا خداوند به تو عشق و شور و شوق عطا کند.
هوش مصنوعی: روسی که به عمقدهندگی و اصل مطلب آگاهی دارد، از ظواهر و سطح امور نمیگذرد و در راه محبت و دوستی استوار و محکم قدم برمیدارد.
هوش مصنوعی: آنها درباره او صحبت کردند، اما هیچکس او را ندید. مانند غزالی که از دست ما فرار کرد، او نیز از درک ما دور شد.
هوش مصنوعی: بدن از سخن او هنر رقص را یاد گرفت و چشمان، از رقص روح بر آن دوخته شدند.
هوش مصنوعی: حرکت و چرخش بدن سبب به حرکت درآمدن خاک میشود، در حالی که جنبش روح میتواند آسمانها را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: علم و حکمت از تحرک و پویایی روح به دست میآید و هر دو عالم مادی و معنوی را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: فردی که از او ویژگیها و خصوصیات بارز جذب جلب میکند، مانند کلیم (موسی) که میراثدار سرزمین بزرگ و ارزشمندی است.
هوش مصنوعی: رقص روح به یادگیری و دانش مربوط میشود، اما سوختن و تحمل درد به کارهای نادرست و غیرمجاز اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به آرزوها و نگرانیها دچار است و از درون میسوزد، نمیتواند به شادی و رقص بیندیشد، ای پسر.
هوش مصنوعی: این مصراع به این معناست که غم و نگرانی ناشی از ضعف ایمان و دلگیری در جوانی است و به نوعی احساس میشود که مشکلات و غمها حتی در دوران جوانی شبیه به بار سنگینی از پیری زودرس هستند.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که حرص و طمع ناشی از فقر همیشه حاضر و در دسترس است؟ من به آن کسی که بر نفس خود تسلط دارد، احترام میگذارم و او را میستایم.
هوش مصنوعی: ای آرامشبخش جان من، تو که به من آرامش میدهی، اگر از شادی و رقص جان بگیری، برایم خوشحالی میآوری.
هوش مصنوعی: من در مورد دین پیامبر مصطفی با تو سخن میگویم و همچنین در کنار قبر او برایت دعا میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.