گنجور

 
اقبال لاهوری

بخش ۱ - بخواننده کتاب: سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق

بخش ۲ - تمهید: پیر رومی مرشد روشن ضمیر

بخش ۳ - خطاب به مهر عالمتاب: ای امیر خاور ای مهر منیر

بخش ۴ - حکمت کلیمی: تا نبوت حکم حق جاری کند

بخش ۵ - حکمت فرعونی: حکمت ارباب دین کردم عیان

بخش ۶ - لا اله الا الله: نکته ئی میگویم از مردان حال

بخش ۷ - فقر: چیست فقر ای بندگان آب و گل

بخش ۸ - مرد حر: مرد حر محکم ز ورد «لاتخف»

بخش ۹ - در اسرار شریعت: نکته ها از پیر روم آموختم

بخش ۱۰ - اشکی چند بر افتراق هندیان: ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ

بخش ۱۱ - سیاسیات حاضره: می کند بند غلامان سخت تر

بخش ۱۲ - حرفی چند با امت عربیه: ای در و دشت تو باقی تا ابد

بخش ۱۳ - پس چه باید کرد ای اقوام شرق: پس چه باید کرد ای اقوام شرق

بخش ۱۴ - در حضور رسالت مآب شب سه اپریل م که در دارالاقبال بهوپال بودم سید احمد خانرا در خواب دیدم فرمودند که از علالت خویش در حضور رسالت مآب عرض کن: ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ

بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد: ای ز خود پوشیده خود را بازیاب

بخش ۱۶ - مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید: شهر کابل خطه جنت نظیر

بخش ۱۷ - بر مزار شهنشاه بابر خلد آشیانی: بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است

بخش ۱۸ - سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی: از نوازشهای سلطان شهید

بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد: رازدان خیر و شر گشتم ز فقر

بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه: خیزد از دل ناله ها بی اختیار

بخش ۲۱ - مناجات مرد شوریده در ویرانه غزنی: لاله بهر یک شعاع آفتاب

بخش ۲۲ - قندهار و زیارت خرقه مبارک: قندهار آن کشور مینو سواد

بخش ۲۳ - بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه: تربت آن خسرو روشن ضمیر

بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»: ای قبای پادشاهی بر تو راست