گنجور

 
بلند اقبال

بخش ۱: این نسخه ز گفته بلند اقبال است - مطبوع وپسندیده اهل حال است

بخش ۲ - در نعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله: هزارن سلام وهزاران درود - ز ما بر رسول خدای ودود

بخش ۳ - در وصف مولای متقیان علی (ع): زبان ها به وصف علی الکن است - نه الکن همی این زبان من است

بخش ۴ - بهاریه: بهار آمد و رفت فصل خزان - جهان بازگردید از سر جوان

بخش ۵ - شگفتن گل در گلشن: پس از فرودین آمد اردیبهشت - گلستان ز گل گشت رشک بهشت

بخش ۶ - مژده زاغ به بلبل از آمدن گل: چوگل خیمه زن گشت در صحن باغ - بر بلبل آمد پی مژده زاغ

بخش ۷ - شکرگذاری بلبل از آمدن گل: دل بلبل از وصل گل شاد شد - زقید غم وغصه آزاد شد

بخش ۸ - رفتن بلبل به گلشن برای دیدن گل: چو آشفته بلبل شد از گل خبر - که در باغ بنشسته با کر و فر

بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل: به بلبل بیفتاد چون چشم گل - همی ریخت برچهر خون چشم گل

بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل: گل از بلبل از بس که در خنده شد - ز خود بلبل زار شرمنده شد

بخش ۱۱ - تعریف کردن گل از صفت عشاق: اگر درحقیقت کسی عاشق است - به عذرا عذاری دلش وامق است

بخش ۱۲ - شکایت بلبل از گل به فاخته: چنان بلبل ازحرف گل رنجه شد - که گفتی گرفتار اشکنجه شد

بخش ۱۳ - غیبت کردن فاخته از گل پیش بلبل: به بلبل چنین گفت پس فاخته - که ای پیش گل جان ودل باخته

بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل: اگر دلبری هست سرومن است - که با من شب وروز در گلشن است

بخش ۱۵ - گله کردن بلبل به گل: چو بشنید از فاخته این سخن - سیه گشت در چشم بلبل چمن

بخش ۱۶ - جواب گل به بلبل: به بلبل چنین گفت گل درجواب - که ای واله از ناله ات شیخ وشاب

بخش ۱۷ - پشیمان شدن بلبل از گله خود: چوبشنید بلبل زگل این سخن - توگوئی که روحش برون شد زتن

بخش ۱۸ - ناله کردن بلبل و پرسیدن تاک شرح حال او را: ز گل بلبل این بی وفائی چو دید - برفت از بر گل به کنجی خزید

بخش ۱۹ - شرح حال گفتن بلبل به تاک: چو بلبل ز تاک این تفقد بدید - یکی آه سرد از جگر برکشید

بخش ۲۰ - نصیحت کردن تاک به بلبل: به بلبل نصیحت کنان گفت تاک - که گشتم ز کار تو اندوهناک

بخش ۲۱ - شفیع کردن بلبل تاک را نزد گل: به آه و فغان گفت بلبل به تاک - مشوازمن وکارم اندوهناک

بخش ۲۲ - دلداری دادن تاک بلبل را: به بلبل چنین پاسخ آمد ز تاک - که خود را مکن از غم دل هلاک

بخش ۲۳ - گفتگوی تاک با گل: به گل گفت تاک ای گل تازه رو - که شرمنده است از تو عنبر ز بو

بخش ۲۴ - جواب گل به تاک و شکایت از بلبل: به تاک این چنین گفت گل در جواب - که ای از تو غمگین دلان کامیاب

بخش ۲۵ - اظهار ارادت و اخلاص تاک به گل: به گل گفت تاک ای تو اندر چمن - چو شیرین وما جملگی کوهکن

بخش ۲۶ - جواب گل به تاک: بگفتا گل ای تاک نیکو سرشت - که هرجا توئی باشد آنجا بهشت

بخش ۲۷ - استدعای تاک از گل برای بخشیدن جرم بلبل: به گل گفت تاک ای گل نازنین - که وام از تو بگرفته بو مشک چین

بخش ۲۸ - جواب گل به تاک: بگفتا گل ای تاک روی چمن - سیه گشته در پیش چشمان من

بخش ۲۹ - پند دادن تاک گل را: بگفتا به گل تاک از روی مهر - که ای عنبرین بوی پاکیزه چهر

بخش ۳۰ - حکایت: شبی یاد دارم که پروانه ای - درآمد ز درهمچو دیوانه ای

بخش ۳۱ - حکایت: جوانی که بود از می جهل مست - بزد سنگ وپای سگی را شکست

بخش ۳۲ - مناجات کردن گل: ز بس گل ز بلبل بد اندوهناک - طلب کرد حاجت ز یزدان پاک

بخش ۳۳ - آمدن گلچین به باغ و چیدن گل و بردن او را: سحر پیشتر ز انکه از کوهسار - شود چهر مهر منیر آشکار

بخش ۳۴ - رفتن گل از باغ واندوه ریاحین: چو گل رفت از باغ گل های باغ - به دلها نهادند چون لاله داغ

بخش ۳۵ - هلاک شدن بلبل از رفتن گل: چوگل رفت از صحن گلشن برون - دل بلبل از درد شد غرق خون

بخش ۳۶ - در صفت باری تعالی جل جلاله: مرا حیرت از عشق بلبل بود - که حیوان چنین عاشق گل بود

بخش ۳۷ - در صیدشدن فاخته: به مظلوم ظلمی که ظالم کند - کجا خودبردجان وسالم کند

بخش ۳۸ - درمکافات: یکی خواست کز گل بگیرد گلاب - گل افکنددر دیگ وبر رویش آب

بخش ۳۹ - مناجات: خدایا بزرگی تو داری و بس - نباشد به غیر از تو کس دادرس

بخش ۴۰ - طلب آمرزش از درگاه الهی: الهی به حق نبی و ولی - به جاه محمد (ص) به قرب علی

sunny dark_mode