بگفتا به گل تاک از روی مهر
که ای عنبرین بوی پاکیزه چهر
صحیح است فرمایشاتت تمام
ولی چند پندی شنو از غلام
سفر قطعه ای گشته است از سقر
سقر هست یک نقطه بیش از سفر
براه سفر هر طرف رهزنی است
به هر گوشه در راه اهریمنی است
سفر زحمت و رنجها آورد
اگر چه ثمر گنجها آورد
خوش آن کس که درکنج عزلت خزید
دل از گنج عزت ز همت برید
خطرهای بسیار دارد سفر
بباید نمودن حذر ازخطر
دگر اینکه بلبل بمیرد ز غم
خدا نیست راضی به ظلم و ستم
خدا دیر گیر است وبس سخت گیر
ز هر نیک وبدعالم است و خبیر
کن اندیشه ای گل ز پروردگار
مشوغافل از کیفر روزگار
بگوچون کنی این مکافات را
کنی رو چه سان ازخود آفات را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.