گنجور

 
بلند اقبال

زبان ها به وصف علی الکن است

نه الکن همی این زبان من است

کس ار بحر گنجاند اندر سبو

تواند که مدحی بگوید از او

کس آگه نگردید از اسرار او

که آگه نشد کس ز اسرار هو

کسان شخص او را خدا خوانده اید

کسان ازخدایش جدا خوانده اند

کسی خواندش از خدا گرجدا

یقین دان نیامرزد او را خدا

بجز اینکه یک نقطه زیر وبم است

خدا وجدا را چه فرق از هم است

شودنقطه ها محو اگر زاین و آن

چه می خواند او را دگر نکته دان

ندانم کجا هست ازین رتبه به

که شدناخدا با خدا مشتبه

الا ای ولی خدای غفور

ز مهر تو از بس که دارم سرور

مرا گر که مسکن به دوزخ شود

برآنم که آتش به من یخ شود

الهی به جاه وجلال علی

ببخشای ما را به آل علی