گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

شمارهٔ ۱: خوش بگو ای یار بسم الله بگو - هرچه می جوئی ز بسم الله بجو

شمارهٔ ۲: چشم ما تا عین او را دیده است - در نظر ما را چو نور دیده است

شمارهٔ ۳: یک حقیقت در دو مظهر رو نمود - دو نمود اما حقیقت دو نبود

شمارهٔ ۴: صورت ما پرده دار او بود - معنی ما حاجت نیکو بود

شمارهٔ ۵: در چنان ملکی ملک باشد چنین - آن ملک را در چنین ملکی ببین

شمارهٔ ۶: گرنه ای باطل بیا و حق پرست - از مقید بگذر و مطلق پرست

شمارهٔ ۷: در دو عالم جز یکی موجود نیست - ور تو گوئی هست آن مقصود نیست

شمارهٔ ۸: ساقی مستیم و جام می به دست - می خورند از جام ما رندان مست

شمارهٔ ۹: نقشبندی نقش خوبی بسته بود - خاطرش با نقش خود پیوسته بود

شمارهٔ ۱۰: صوت نائی بشنو از آواز نی - تا تو را رهبر شود ای نیک پی

شمارهٔ ۱۱: علم ما در علم او عین وی است - علم عالم بی وجودش لاشی است

شمارهٔ ۱۲: عین ما مانَد حبابی پر ز آب - گر چه خالی می نماید این حباب

شمارهٔ ۱۳: من ولایت در ولایت دیده ام - خوش ولی ای در ولایت دیده ام

شمارهٔ ۱۴: با تو گویم نکته ای در نقطه ای - وصف نقطه می کنم در نکته ای

شمارهٔ ۱۵: روح اعظم صورت اسم اله - پرده دار حضرت آن پادشاه

شمارهٔ ۱۶: گر تو را دردیست رو درمان بجو - ور تو را سرّیست با مرشد بگو

شمارهٔ ۱۷: گر به هستی آئی اینجا نیستی - کوش تا در راه هستی نیستی

شمارهٔ ۱۸: یارم اگر ز سرش نقابی بسته - بگشوده دو زلف و خوش حجابی بسته

شمارهٔ ۱۹: مظهر اعیان ما ارواح ما - مظهر ارواح ما اشباح ما

شمارهٔ ۲۰: عین ما از حب ذاتی فیض یافت - لاجرم از علم سوی عین یافت

شمارهٔ ۲۱: هر یک از اسمای حق در علم او - صورتی دارد که باشد عین تو

شمارهٔ ۲۲: هر نفس جامی به رندی می دهند - هر دمی بزمی به جائی می نهند

شمارهٔ ۲۳: از تعیُن اسم اعظم رو نمود - در حقیقت آن تعین اسم بود

شمارهٔ ۲۴: چیست انسان دیدهٔ بینا بود - جامع مجموعهٔ اسماء بود

شمارهٔ ۲۵: قطب عالم نقطهٔ پرگار روح - شیخ ما سرمایهٔ گنج فتوح

شمارهٔ ۲۶: نقطه ای در دایره بنمود میم - میم این معنی طلب فرما ز جیم

شمارهٔ ۲۷: بود ما از بود او پیدا شده - جمع گشته قطره و دریا شده

شمارهٔ ۲۸: مجمع البحرین اگر جوئی دلست - جامع مجموع اگر گوئی دلست

شمارهٔ ۲۹: گر بیابی عارفی صاحبدلی - خدمت او کن که گردی مقبلی

شمارهٔ ۳۰: در خرابات مغان رندانه رو - خم می را نوش کن مستانه رو

شمارهٔ ۳۱: ابتدا کردم به نام آن یکی - در وجود آن یکی نبود شکی

شمارهٔ ۳۲: آفتابی در قمر پیدا شده - فتنهٔ دور قمر در وا شده

شمارهٔ ۳۳: شخص و سایه دو نماید در نظر - بگذر از سایه یکی را می نگر

شمارهٔ ۳۴: گرم باش و آتشی خوش برفروز - خرقه و سجاده و هستی بسوز

شمارهٔ ۳۵: جامع مجموع اسما آدم است - لاجرم او روح جمله عالم است

شمارهٔ ۳۶: ابتدای سخن به نام یکی - در دو عالم یک است و نیست شکی

شمارهٔ ۳۷: بیا با ما درین دریا به سر بر - از اینجا دامنی خوش پر گهر بر

شمارهٔ ۳۸: وجودی در همه عالم عیان است - ولی از دیدهٔ مردم نهان است

شمارهٔ ۳۹: ز ذوق خود تو را آگاه کردم - بهانه آفتاب و ماه کردم

شمارهٔ ۴۰: حمد آن حامدی که محمود است - بخشش اوست هر چه موجود است

شمارهٔ ۴۱: آن یکی کوزه ای ز یخ برداشت - کرد پر آب یک زمان بگذاشت

شمارهٔ ۴۲: عدد از واحد آشکارا شد - واحدی در عدد هویدا شد

شمارهٔ ۴۳: یا حبیبی و قرة العینی - انا عینک و عینک عینی

شمارهٔ ۴۴: به تعیُن اگرچه اشخاصند - به حقیقت نه عام و نه خاصند

شمارهٔ ۴۵: عشق مجنون و خوبی لیلی - گفته اند و شنیده ای خیلی

شمارهٔ ۴۶: ما خیالیم و در حقیقت او - جز یکی در دو کون دیگر کو

شمارهٔ ۴۷: همه عالم حجاب و عین حجاب - غیر او نیست این سخن دریاب

شمارهٔ ۴۸: عارف راز حضرت معروف - چون سری سر او به او مکشوف

شمارهٔ ۴۹: بر سر آب خانه ای ز حباب - چون بسازند آبدان بر آب

شمارهٔ ۵۰: تو منی من تو ام ، توئی بگذار - بشنو از من تو هم دوئی بگذار

شمارهٔ ۵۱: جو چه جوئی بیا و دریا جو - عین ما را به عین ما واجو

شمارهٔ ۵۲: صفت و ذات بین و اسم نگر - گنج و گنجینه و طلسم نگر

شمارهٔ ۵۳: الف و میم و معرفت گفتیم - گوهر معرفت نکو سفتیم

شمارهٔ ۵۴: سخن عارفان به جان بشنو - این چنین گفتم آن چنان بشنو

شمارهٔ ۵۵: دو چه گوئی یکی نمی گنجد - غیر او بی شکی نمی گنجد

شمارهٔ ۵۶: عارفانه چو مومن آگاه - خوش بگو لا اله الا الله

شمارهٔ ۵۷: ذکر حق ای یار من بسیار کن - تا توانی کار خوش در کار کن

شمارهٔ ۵۸: تا نگیری دامن رهبر به دست - کی ز گمراهی توانی بازرست

شمارهٔ ۵۹: ای که می پرسی ز ما و حال ما - نعمت الله نامم آمد از خدا

شمارهٔ ۶۰: بشنو اسماء الهی یادگیر - زان که هم واحد بود او هم کثیر

شمارهٔ ۶۱: اولا توحید کلی آن اوست - کل کلیّات در فرمان اوست

شمارهٔ ۶۲: چشم اهل مراقبت باید - که نظر را به غیر نگشاید

شمارهٔ ۶۳: گنج اسم اعظم از ذات و صفات - آشکارا کرده اندر کائنات

شمارهٔ ۶۴: گوهر ار جوئی در این دریا بجو - سر آن درّ یتیم از ما بجو

شمارهٔ ۶۵: در صدف گوهری نهان گشته - آن نهان بر همه عیان گشته

شمارهٔ ۶۶: ای وجود تو منبع انوار - وی ضمیر تو مخزن اسرار

شمارهٔ ۶۷: در هر آن پیرهن که خواهی مرد - خواه کرباس گیر و خواهی برد

شمارهٔ ۶۸: چار نور آمد مرا در پیش راه - نور سرخ و زرد و اسفید و سیاه

شمارهٔ ۶۹: ده چیز نبی حق به امت - فرمود علامت قیامت

شمارهٔ ۷۰: دیدیم وجود جز یکی نیست - در بودن آن یکی شکی نیست

شمارهٔ ۷۱: چشم عالم روشن است از نور او - ناظر او نیست جز منظور او

شمارهٔ ۷۲: عاشق سر‌مست با جانانه‌ ای - همنشین بودند در یک خانه‌ ای

شمارهٔ ۷۳: سخن گر ز توحید گوئی به من - نماند ز توحید الا سخن

شمارهٔ ۷۴: همه محکوم حکم او باشند - سر و زر را به پای او پاشند

شمارهٔ ۷۵: اسم اعظم ذات و مجموع صفات - خوش ظهوری کرده‌اند در کاینات

شمارهٔ ۷۶: گرفتار صورت چو گردد چنان - خلافی به صورت نماید عیان

شمارهٔ ۷۷: درد دل از جان بودردا طلب - دردمندی بایدت ما را طلب

شمارهٔ ۷۸: خوش در آن بحر بیکران بنشین - عین ما را به عین ما می‌ بین

شمارهٔ ۷۹: در این صورت بیا معنی طلب کن - بیان این سخن یعنی طلب کن

شمارهٔ ۸۰: لی مع‌اللّه حدیث خواجهٔ ماست - آنکه عالم به نور خود آراست

شمارهٔ ۸۱: دیدیم خیال موج و دریا - نقشی است بر آب دیدهٔ ما

شمارهٔ ۸۲: جنّت ذاتند اعیان گوش کن - در چنین جنّت شرابی نوش کن

شمارهٔ ۸۳: چون رسول خدا به امر خدا - عزم فرمود تا به دار بقا

شمارهٔ ۸۴: می صاف دگر در جام کردم - محبت نامه‌ اش زان نام کردم

شمارهٔ ۸۵: کثرت و وحدت که می‌ گوئی چنان - اعتبار عقل باشد این و آن