گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

چون رسول خدا به امر خدا

عزم فرمود تا به دار بقا

حوریان صف زدند رد گردش

گرد او بود گرد بر گردش

علمش آمد که یار غار تو ام

عمل آمد که دوستدار تو ام

اعتقاد آمد و جمالی خوش

حال آمد چه حال ، حالی خوش

جلوه کرده مقام او ، او را

ره نموده کلام او ، او را

روح پیغمبران به استقبال

آمده از برای عزّ و کمال

رحمت حق نزول فرموده

عذر امّت قبول فرموده

اول صبح و عاقبت محمود

به سلامت عزیمتی فرمود

جان پاکش ز تن عزیمت کرد

حس و روحش روان عزیمت کرد

رفت رضوان ز روضه کف بر کف

زده خال سیه بدو مطرف

جنّت آراسته که شاه آمد

مظهر حضرت اله آمد

جمع یاران چو آنچنان دیدند

غم دین داشتند و ترسیدند

که مبادا که دین خلل یابد

دشمنی از میانه بشتابد

رفتن او مثل به خواب زدند

چنگ در سنّت و کتاب زدند

نیک دریاب این سخن به تمام

تا بیابی مراد خود والسلام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]