به تعیُن اگرچه اشخاصند
به حقیقت نه عام و نه خاصند
همه همدرد همدگر باشند
هر چه باشد به پای هم باشند
هر که همدرد دردمندان نیست
گوئیا از شمار ایشان نیست
درد دل دارم و دوا این است
درد می نوشم و شفا این است
ذوق رندی ما ز مستان جو
مستی می ز می پرستان جو
تا ز سرّ وجود آگاهم
محرم راز نعمت اللهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به رابطه عمیق میان انسانها و احساسات مشترکشان اشاره دارد. شاعری میگوید که در حقیقت، افراد به رغم نام و نشانی که دارند، همگی دچار درد و رنجهای مشابهی هستند و باید نسبت به یکدیگر همدردی نشان دهند. او بیان میکند که کسی که از دردمندان و احساساتشان بیخبر است، در واقع جزو آنها به شمار نمیآید. شاعر از درد دل خود صحبت میکند و میگوید که درک این درد و نوشیدن از شراشیب وجود، باعث شفا و آگاهی از نعمتهای خداوند میشود. در نهایت، او به حالتی از مستی اشاره میکند که در پی آن به درک عمیقتری از وجود دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه افراد مشخص و شناختهشدهای وجود دارند، اما در واقعیت آنها نه به طور کلی عمومی هستند و نه به طور خاص.
هوش مصنوعی: همه باید در کنار هم باشند و در شادیها و غمها یکدیگر را حمایت کنند، چه بسا که در هر شرایطی یکدیگر را یاری دهند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دردی را از دردمندان احساس نکند، به نظر میرسد که از جملهی آنها نیست و در واقع شامل آنها نمیشود.
هوش مصنوعی: من از نارضایتی و ناراحتیهایم سخن میزنم و راه حل من برای aliviar دردهایم این است که به جای فراموش کردن آنها، این دردها را بپذیرم و تجربه کنم؛ زیرا در این پذیرش و تجربه کردن، نوعی آرامش و درمان پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: شوق و ذوق شادمانی ما را از شرابنوشان بپرس، که چه قدر به حالت مستی علاقهمندیم.
هوش مصنوعی: من از حقیقت وجود آگاه هستم و به اسرار نعمتهای خداوند نزدیک شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.