در خرابات مغان رندانه رو
خم می را نوش کن مستانه رو
در خرابات مغان رندی بجو
حال سرمستی ما با او بگو
دردمندی جوی و درمان را طلب
کفر را بگذار و ایمان را طلب
خوش درین دریای بی پایان در آ
تا ببینی آبروی ما به ما
با حباب و آب اگر داری نظر
یک دمی در عین این دریا نگر
این چنین دریای وحدت را بجو
گرد هستی را ز خود نیکو بشو
هرکه را خواهی به نور او نگر
بد مبین ای یار من نیکو نگر
در خرابات ار بیابی رند مست
به که با مخمور باشی همنشست
عشق او شمع است تو پروانه باش
در طریق عاشقی مردانه باش
ساقی ار بخشد تو را پیمانه ای
نوش کن می جو دگر خمخانه ای
گر تو داری همت عالی تمام
هرچه می خواهی بیابی والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.