گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عدد از واحد آشکارا شد

واحدی در عدد هویدا شد

کثرت و وحدتست در هر باب

مجملا و مفصلا دریاب

کثرتش چون حباب دان دایم

وحدتش بحر و این به آن قایم

وحدت و کثرت اعتباری دان

نسخهٔ عقل را چنین می خوان

نقش عالم خیال می بینم

در خیال آن جمال می بینم

او لطیف است و در همه ساری

آب رحمت بجوی او جاری

نه حلول است حلّ و حال منست

سخنی از من و کمال منست

هر که در معرفت سخن راند

وصف خود می کند اگر داند

تو منی ، من تو ام دوئی بگذار

من نماندم تو هم دوئی بگذار

انت ما انت و انا ما هو

هو هو لا اله الا هو

لیس فی الدار غیره باقی

غیره عندنا کر اغراقی

هر چه داریم جمله جود وی است

جود او نزد ما وجود وی است

ور تو گوئی که غیر او باشد

بد نباشد همه نکو باشد

تن بود سایبان و جان خورشید

آن یکی چتر دان و آن جمشید

سایه و شخص می نماید دو

در حقیقت یکی است بی من و تو

مرغ سان سوزم و دو جانم پر

سیدم پر ز سوز و سوزم پر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]