گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

صفت و ذات بین و اسم نگر

گنج و گنجینه و طلسم نگر

در چنین بحر بیکرانه در آ

نظری کن به عین ما در ما

جامی گیتی نما به دست آور

مظهر حضرت خدا بنگر

نقطه اصل گرچه ما دانی

هفت هیکل به ذوق برخوانی

آینه صد هزار می شمرد

در همه آینه یکی نگرد

خواه تنها و خواه ناتنها

گر بود با خدا بود همه جا

گوشهٔ چشم سوی او دارد

نقش او در خیال بنگارد

در گلستان اگر گلی چیند

شیشهٔ پر گلاب را بیند

گر خرد را فروشد آن عاقل

نشود از خدای خود غافل

جزو و کل را باعتبار سپار

کاعتباریست جزو و کل ای یار

جز خدا را احد نمی گوئیم

از احد جز خدا نمی جوئیم

در دو آئینه رو نمود آن یک

دو نماید یکی بود بی شک

غرق آبند عالمی چو حباب

ظاهرش ساغر است و باطن آب

سایهٔ او به ما چو پیدا شد

از من و تو دوئی هویدا شد

اصل و فرعی به همدگر پیوست

هست پیوند ما به او پیوست

سخن عارفان از او باشد

لاجرم قولشان نکو باشد

او به او دیده می شود ای دوست

نظری گر کنی چنین نیکوست

نور رویش به چشم ما بنمود

چون بدیدیم نور او ، او بود

احدی آمده کمر بسته

میم احمد به تخت بنشسته

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]