گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خوش بگو ای یار بسم الله بگو

هرچه می جوئی ز بسم الله بجو

اسم جامع جامع اسما بود

صورت این اسم عین ما بود

در مقام جمع روشن شد چو شمع

آنچه مخفی بود اندر جمع جمع

جلمهٔ اسما به اعیان رو نمود

صد هزار اسما مسمی یک وجود

هر کجا اسمی است عینی آن اوست

هر کرا عینیست اسمی جان اوست

مجمع مجموع انسان آدمست

لاجرم او قطب جمله عالمست

هرکسی کو مظهر الله شد

ز آفتاب حضرتش چون ماه شد

جسم و روح و عین و اسم و این چهار

ظل یک ذاتند نیکو یاد دار

نعمت الله مظهر او دانمش

صورت اسم الهی خوانمش