گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نقطه ای در دایره بنمود میم

میم این معنی طلب فرما ز جیم

لازم جیمست میم ای یار من

کی بود بی میم جیم ای یار من

عارفان دانند راز عارفان

عارفانه گفتهٔ عارف بخوان

جنبش سایه بود از آفتاب

با تو گفتم سر عالم بی حجاب

از وجودش سایه می یابد وجود

ور نه بی او سایه را بودی نبود

وحدت از ذاتست و کثرت از صفات

وحدت و کثرت بجو از کاینات

گر دو می خوانی بخوانش صادقی

ور یکی گوئی بگو گر عاشقی

حق تعالی بر همه شیئی شهید

جان من شهد شهادت زو چشید

آیت غیب و شهادت را بخوان

وحدت و کثرت از آن هر دو بدان

غیب باطن دان شهادت ظاهرش

آن یکی اول بگیر این آخرش

حالت و ماضی و مستقبل بدان

حد فاصل حال باشد در میان

گر نبودی حال بودی بی شکی

ماضی و مستقبل ای عاقل یکی

از خط موهوم آن یک دو نمود

دو نمود اما حقیقت دو نبود

خط موهوم ار نبودی در میان

کی نمودی یک حقیقت در جهان

خوانم از لوح ابد راز ازل

می نوازم تا ابد ساز ازل