الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شماره ۱: سلطان خودم خدمت سلطان نکنم
شماره ۲: گر عاقلی آن بکن که یزدان فرمود
شماره ۳: در خدمت مخلوق امانی نبود
شماره ۴: چون نیستم از امیر جز دردسری
شماره ۵: بگسل دل خود را تو زپیوند امیر
شماره ۶: تا بتوانی ضد خداوندی گیر
شماره ۷: در دست مگیر سخت مال دگران
شماره ۸: تا در پی این فزون و آن کم باشی
شماره ۹: چندانک تو را به خود بود دسترسی
شماره ۱۰: بر نفس خودت نئی به کلی ظالم
شماره ۱۱: در راه کرم کوه به کاهی بخشند
شماره ۱۲: در راه توم گر زیم و گر میرم
شماره ۱۳: از بخت بدت اگر شکایت باشد
شماره ۱۴: چشم ار ز ادب به توتیایی نرسد
شماره ۱۵: با قوت پیل مور می باید بود
شماره ۱۶: هر چند کسی نیست که هست الا او
شماره ۱۷: چون می ناید زما دمی درخور او
شماره ۱۸: غواصان را اگرچه بیمی نبود
شماره ۱۹: این راز درونی مشمر کاری خرد
شماره ۲۰: گفتی به شب آیمت [که] بیگاه شود
شماره ۲۱: هر کاو به وفا گرفته مسکن دارد
شماره ۲۲: آنجا که عنایت خدایی باشد
شماره ۲۳: او را خواهی، بگیر یک دم کم خود
شماره ۲۴: شش پنج کسی زند که بازی داند
شماره ۲۵: گفتم اثری از غم تو می باید
شماره ۲۶: اشکم ز دو دیده تا به دریا برسد
شماره ۲۷: می آید و بی دل دو هزار از چپ و راست
شماره ۲۸: تا آتش رخسار تو را دود نبود
شماره ۲۹: آن خط که از آن ماه دل افروز دمد
شماره ۳۰: آن قوم که راه بین فتادند و شدند
شماره ۳۱: گر دل زتو بگسلد فراموشش باد
شماره ۳۲: نفس سره ام همت گردون نکشد
شماره ۳۳: در کوزه نشست گل چو رخسارش دید
شماره ۳۴: گفتم که شبی با تو توانم دم زد؟
شماره ۳۵: بلبل همه شب به درد دل می نالید
شماره ۳۶: گر هیچ سوی زلف تو راهی باشد
شماره ۳۷: قصاب چو گوشت از سر دست بداد
شماره ۳۸: هر کارد که از کشته خود برگیرد
شماره ۳۹: چشم سیهت که ناف آهو دارد
شماره ۴۰: فریاد که آن سرو چمن میجنبد
شماره ۴۱: بر حرف دم از دل چو نقط میافتد
شماره ۴۲: جان را دگر اقبال ز در باز آمد
شماره ۴۳: روز رخ تو کسوت شب می دارد
شماره ۴۴: آن یافت که بودم به ملولی گم شد
شماره ۴۵: گر دل زتو وصل دید اگر هجران دید
شماره ۴۶: دانی که چرا سیاه گشت آن رخسار
شماره ۴۷: گر دست به جانان برسیدی آخر
شماره ۴۸: بخشش نکند به جز که مولای دگر
شماره ۴۹: گر دیده تو بتافت کامل مردی
شماره ۵۰: بر دل که مقام تست گر نیش زنی
شماره ۵۱: گر حکم جهان زیر نگین داشتمی
شماره ۵۲: چون دید دلم که شکل موزون داری
شماره ۵۳: ای باد اگر گذر کنی بر صرصر
شماره ۵۴: گفتم طربی به صد دل و دین بخرم
شماره ۵۵: دل را چو فتاد با غم عشق تو رای
شماره ۵۶: بی وصل توم مباد هرگز نفسی
شماره ۵۷: من معذورم اگر شوم هرزه درای
شماره ۵۸: پرسید زدل دیده که گر ناشادی
شماره ۵۹: هر روز دلم در طلب دلداری
شماره ۶۰: چشمت که زناز می کند رعنایی
شماره ۶۱: چون است به درد دیگران درمانی
شماره ۶۲: ای شب مدد جان و جوانیم تویی
شماره ۶۳: با ما خبری نداری ای بینایی
شماره ۶۴: ای سوخته و ساخته در کار تو من
شماره ۶۵: سهل است مرا یاد تو افزون کردن
شماره ۶۶: هرگز نرود مهر تو پاک از دل من
شماره ۶۷: امروز چنان گفت نگارم با من
شماره ۶۸: بنگر تو بدان ماه فروز دل من
شماره ۶۹: ای عادت تو وعده باطل دادن
شماره ۷۰: دل را چه محل کاو بپذیرد غم او
شماره ۷۱: بی روی تو دل گفت چه کار آید ازو
شماره ۷۲: شاد است همه عمر نکوخواه از تو
شماره ۷۳: جزعت به کرشمه چون کند عهدی نو
شماره ۷۴: ای شب تو علی رغم بدآموز مرو
شماره ۷۵: ابروت که آسمان بیاراید ازو
شماره ۷۶: گر با همه ای که بی منی بی همه ای
شماره ۷۷: مستم کن و هرچه هست بستان و برو
شماره ۷۸: گفتی که تو دل برغم آن دلبر نه
شماره ۷۹: ای دیدن روی تو دل آرای همه
شماره ۸۰: او را که به رایگان گران خواهد بود
شماره ۸۱: در هر هوسی دل نگران کوشیدن
شماره ۸۲: ترکی مکن ای ترک خطایی با من
شماره ۸۳: ای عقل همیشه از طرب تنها باش
شماره ۸۴: گر با من خسته دل بیفتد رایش
شماره ۸۵: بادا! چو رسی به زلف مشک افشانش
شماره ۸۶: سیمین زنخت که حسن خواند استادش
شماره ۸۷: چون دید دلم عارض شهر آرایش
شماره ۸۸: یا من به چه دل زنم در سودایش
شماره ۸۹: آنها که فلک وفا نکرد ایشان را
شماره ۹۰: هر محنت و هر بلا که در جان من است
شماره ۹۱: ای گشته لبت آتش جان را تریاک
شماره ۹۲: انصاف زاختلاف ایام فرق
شماره ۹۳: من سوخته گر در طمع خام افتم
شماره ۹۴: از روی تو من همیشه گلشن بودم
شماره ۹۵: ای مست غمت عاقل و دیوانه به هم
شماره ۹۶: من مهر تو در میان جان بنهادم
شماره ۹۷: در پختن سودای تو چون من خامم
شماره ۹۸: ای غم تو مراد من به جان در مشکن
شماره ۹۹: چون تو به ادب شوی سوی حق نگران
شماره ۱۰۰: از آن لطیف تر بت دلکش بین
شماره ۱۰۱: ای دوست اگر گوهر کان میطلبی
شماره ۱۰۲: از بس که غم دنیی مردار خوری
شماره ۱۰۳: یک حاجت بیدلی روا مینکنند