اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۳۶
گر هیچ سوی زلف تو راهی باشد
هر تار به دست دادخواهی باشد
جز زلف و رخت هیچ سالی ندهد
یک شب که درازتر زماهی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به زیبایی و جذابیت زلف معشوق اشاره میکند و بیان میکند که اگر راهی به سوی زلف او باشد، هر رشته از آن باید به دست کسی که خواهان اوست سپرده شود. او همچنین میگوید که جز زیبایی و چهره معشوق، هیچ چیز دیگری در زندگی ارزش ندارد و حتی یک شب درازتر از یک ماه نیز برای او ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: اگر هر کدام از تارهای زلفت راهی برای رسیدن به تو باشد، هر تار به دستی دراز میشود تا تو را بخواهد.
هوش مصنوعی: به جز زیبایی و چهرهات، هیچ چیزی نمیتواند شبی را طولانیتر از یک ماه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنجی که درو گنج الهی باشد
هر چیز کزان گنج بخواهی باشد
درویش که درویش بود سلطانست
در فقر کمال پادشاهی باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.