اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
»
شمارهٔ ۷۰
دل را چه محل کاو بپذیرد غم او
جان را چه خطر بود که گیرد کم او
حاصل زجهان دمی است یا دم زدنی
باری چو زدم نمی گریزد دم او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دیده بماند خیره در ماتم او
خونابه فسرده گشت اندر دم او
یا رب چه خوش است زلف خم در خم او
و آن عارض چون شیر و می اندر هم او
شد زنده دل مردهٔ اوحد زدمش
بی شک دم عیسوی است امشب دم او
خون گشت دلم ز زخم بی مرهم او
بر خاک چنانکه می شمردم دم او
تا بازپسین نفس کز وکشت جدا
می گفت مرا که الله الله غم او
لاله دمد از خون شهیدان غم او
تا حشر در آیند به خوان علم او
از جور و وفا و ستم هر که بپرسی
در عشق مساوی ست وجود و عدم او
می زد رقم غالیه نقاش سیه کار
[...]
آن سرو که شادند جهانی به غم او
هر سو که خرامد سر ما و قدم او
باشد ستم از یار کرم شکر که بگذشت
در حق من خسته دل از حد کرم او
بر لوح دلم صورت خط تو رقم زد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.