گنجور

 
حافظ عبید زاکانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از عبید زاکانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱ :: عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

    حافظ (بیت ۹): نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر - نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد

    عبید زاکانی (بیت ۱): نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد - غریب را وطن خویش می برد از یاد



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:هرکس که سر زلف تو آورد بدست - از غالیه فارغ شد و از مشگ برست

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تا مهر توام در دل شوریده نشست - وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:دنیا نه مقام ماست نه جای نشست - فرزانه در او خراب اولی‌تر و مست


  2. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:از چرخ به هر گونه همی دار امید - وز گردش روزگار می‌لرز چو بید


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:تا یار برفت صبر از من برمید - وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:ای شعله‌ای از پرتو رویت خورشید - رویم ز غمت زرد شد و موی سفید


  3. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:سرای مدرسه و بحثِ عِلم و طاق و رَواق - چه سود، چون دلِ دانا و چشمِ بینا نیست؟


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:مرا ز وصل تو حاصل به جز تمنا نیست - خیال زلف تو بستن خلاف سودا نیست


  4. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد - زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

    حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:غزل‌سرایی حافظ بدان رسید که چرخ - نوای زهره به رامشگری، بهشت از یاد

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱۸ - در اصل از آن عبدالمجید تبریزی شاعر پیشکسوت حافظ:اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد - به مژده جان و جهان را به باد خواهم داد


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد - غریب را وطن خویش می برد از یاد

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق گوید:جهان خوشست و چمن خرمست و بلبل شاد - ببار بادهٔ گلرنگ هرچه بادا باد


  5. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶:ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست - آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در وصف بارگاه شیخ ابواسحق و ستایش او:گوئیا خلد برینست این همایون بارگاه - یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه


  6. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد - ز حضرت احدی لا اله الّا الله

    حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸:به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجّه - به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دل‌خواه - که در هوای تو برخاست بامداد پگاه


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه - چه نیکبخت کسی کش به روی تست نگاه


  7. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۹:به من سلام فرستاد دوستی امروز - که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی - خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی - کسی ندید و نشان کس نمیدهد جائی

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - در وصف قلعهٔ دارالامان کرمان گوید:حریم قلعهٔ دارالامان که در عالم - چو آسمان به بلندیش نیست همتائی


  8. حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع:شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان - از پرتو سعادت شاه جهان‌ستان


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحق:ای بر در تو دولت و اقبال پاسبان - وی خاک آستانهٔ تو کعبهٔ امان


  9. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:خَمی که ابرویِ شوخِ تو در کمان انداخت - به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت - مرا به بیخودی آوازه در جهان انداخت


  10. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:حُسنت به اتفاقِ ملاحت جهان گرفت - آری، به اتفاق، جهان می‌توان گرفت


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - در عبرت از عاقبت کار شاه شیخ ابواسحاق:سلطان تاج‌بخش جهاندار امیر شیخ - کاوازهٔ سعادت جودش جهان گرفت


  11. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد - وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می‌کرد - دلم آتشکده و دیده چو دریا می‌کرد


  12. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند - مَحرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:ساقیا باز خرابیم بده جامی چند - پخته‌ای چند فرو ریز به ما خامی چند


  13. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید - که بویِ خیر ز زهدِ ریا نمی‌آید

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۶۰:تنم ز رنج فراوان همی نیاساید - دلم از انده بی حد همی بفرساید


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:گرم عنایت او در به‌روی بگشاید - هزار دولتم از غیب روی بنماید


  14. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار - ساقی به رویِ شاه ببین ماه و مِی بیار


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان معزالدین اویس جلایری:گیتی ز یمن عاطفت شاه کامکار - خورشید عدل گستر و جمشید روزگار

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق و تهنیت وزارت رکن‌الدین عمیدالملک:شد ملک فارس باز به تایید کردگار - خوشتر ز صحن جنت و خرمتر از بهار


  15. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز - ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:مرا دلیست گرفتار خطهٔ شیراز - ز من بریده و خو کرده با تنعم و ناز

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق:بیمن معدلت پادشاه بنده نواز - بهشت روی زمین است خطهٔ شیراز

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در تهنیت مراجعت شیخ ابواسحاق به شیراز:رسید رایت منصور شاه بنده‌نواز - به خرَّمی و سعادت به خطّهٔ شیراز


  16. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال - بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضا در مدح عمیدالملک وزیر:بیمن طالع فیروز و بخت فرخ فال - همای دولت و اقبال میگشاید بال


  17. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:من که باشم که بر آن خاطرِ عاطِر گذرم؟ - لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:رفتم از خطهٔ شیراز و به جان در خطرم - وه کزین رفتن ناچار چه خونین جگرم


  18. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:ای خونبهای نافه چین خاک راه تو - خورشید سایه‌پرور طرف کلاه تو


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح شاه شیخ ابواسحق:ای دوش چرخ غاشیه گردان جاه تو - خورشید در حمایت پر کلاه تو


  19. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه - «اِنّی رَأیتُ دَهراً، مِن هَجْرِکَ القیامه»


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - در نصیحت:ای دل ز اهل و اولاد دیگر مکش ملامه - در شهر خویش بنشین بالخیر والسلامه


  20. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:سَلامُ اللّهِ ما کَرَّ اللَّیالي - و جاوَبَتِ الْمثاني و الْمِثالي


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:زهی لعل لبت درج لئالی - مه روی ترا شب در حوالی


  21. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۸:دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح شاه شیخ ابواسحق:تجلت من سمات الامانی - تباشیر المسرة والامان

    عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - در وصف کاخ سلطانی گوید:نشستن با نشاط و کامرانی - طرب کردن در این کاخ کیانی


  22. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۵:پدید آمد رسوم بی وفایی - نماند از کس نشان آشنایی


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:خم ابروی او در جانفزائی - طراز آستین دلربائی

    عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳ - غزل:خم ابروی او در جان فزائی - طراز آستین دلربائی

    عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » دیباچه:مگر صاحبدلی روزی به جایی - کند در کار این مسکین دعایی

    عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب ششم در حلم - مذهب منسوخ:شکست از بار حلمت کوه را پشت - که بر جا ماند همچون مبتلایی


  23. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۹:جای حضور و گلشن امن است این سرای - زین در به شادمانی و عیش و طرب در آی


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در تعریف عمارت شاه شیخ ابواسحق:ای کاخ روح‌پرور و ای قصر دلگشای - چون روضه دلفریبی و چون خلد جانفزای


  24. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۸:عید است و موسم گل، ساقی بیار باده - هنگام گل که دیده بی می قدح نهاده


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:ای عاشقان رویت بر مهر دل نهاده - زنجیریان مویت سرها به باد داده


  25. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی:زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:از شدت دست تنگی و محنت برد - در خیمه ما نه خواب یابی و نه خورد


  26. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:به سال باء و صاد و ذال ابجد - ز روز هجرتِ میمونِ احمد


    عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۹ - تمامی سخن:دریغ آن روزگار شادمانی - دریغ آن در تنم زندگانی

    عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب پنجم در سخاوت - مذهب مختار:بر او تا نام دادن بر نیفتد - گر از قولنج میرد تیز ندهد


  27. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۶:آفتاب از روی او شد در حجاب - سایه را باشد حجاب از آفتاب


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در حل فال گوید:چون ز بهر فال بگشائی کتاب - از عبید آن فال را بشنو جواب


  28. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۹ - رباعی:ای آن که نهند مهر و ماه از تمکین - بر خاک جناب تو شب و روز جبین


    عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:بر هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین - یک باره بشسته دست از دنیی و دین