گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «خنک کسی که ز بند زمانه آزادست» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ق
گ
م
ن
ی

شماره ۱: کاشکی از همدمی روزی خبر بودی مرا - تا فلک با آن جلالت پی سپر بودی مرا

شماره ۲: آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما - در نیک و بد موافق و انده گسار ما

شماره ۳: اگر شکایت گویم ز چرخ نیست صواب - و گر عتاب کنم با فلک چه سود عتاب؟

شماره ۴: با شبروان شدم به در یار نیم شب - جستم بسوی حضرت او بار نیم شب

شماره ۵: عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است - حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است

شماره ۶: گرچه ز اندوه جهان بر دل ما صد گره است - چاره عیش بسازیم که هم عیش به است

شماره ۷: جهان و کار جهان سر بسر همه بادست - خنک کسی که ز بند زمانه آزادست

شماره ۸: فلک باز از نهان خارم نهادست - که پیری پای بر کارم نهادست

شماره ۹: کار عالم سست بنیاد آمدست - آسمان را پیشه بیداد آمدست

شماره ۱۰: فلک را عهد بس نااستوار است - همه کار جهان ناپایدارست

شماره ۱۱: هنگام آنکه صبح صف آسمان شکست - اول نفس که زد دم شب در دهان شکست

شماره ۱۲: در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست - در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

شماره ۱۳: مرا زین بیش در عالم غمی نیست - که در شادی و در غم همدمی نیست

شماره ۱۴: هیچ کس را از زمانه حاصلی در دست نیست - هیچ کس را در جهان آسایشی پیوست نیست

شماره ۱۵: کار عالم نیک دیدم هیچ بر بنیاد نیست - بر دل خاصان ز عالم جز غم و بیداد نیست

شماره ۱۶: یک ذره مهر در ایام مانده نیست - یک قطره آب در رخ اجرام مانده نیست

شماره ۱۷: از عشوه روزگار فریاد - کو خود ز وفا نمی کند یاد

شماره ۱۸: هیچ کس را رنج خاطر در جهان حاصل مباد - وز فراق دوستان کار کسی مشکل مباد

شماره ۱۹: کس را فلک ز دست حوادث امان نداد - عنقاست داد او که ازو کس نشان نداد

شماره ۲۰: هر کو ز نژاد آدم افتاد - شادی به نصیب او کم افتاد

شماره ۲۱: جهان فتح من آخر به نوبهار رسد - نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

شماره ۲۲: مدت انده ما زود به سر خواهد شد - وز دل ما غم و اندیشه بدر خواهد شد

شماره ۲۳: ای دریغا کان همه شایسته یاران رفته اند - وان ستوده دوستان و دوستداران رفته اند

شماره ۲۴: آن عزیزانی که با ما جام و ساغر داشتند - مهر ما از یکدلی با جان برابر داشتند

شماره ۲۵: آنچه موی از جور با ما می کند - راست خواهی سخت رسوا می کند

شماره ۲۶: هر دوست که اختیار ما بود - واندر بد و نیک یار ما بود

شماره ۲۷: شکست دور سپهرم به پایمال زحیر - بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر

شماره ۲۸: نیک رنجورم ز رنج آتش فشان فراق - سخت خاطر خسته ام از دست دستان فراق

شماره ۲۹: نیست روزی که نیستم دلتنگ - از چه از آسمان آینه رنگ؟

شماره ۳۰: در دستبرد نظم، ز دوران گزینه ام - گردون به صد قران ننماید قرینه ام

شماره ۳۱: هیچ وفایی ز روزگار ندیدم - هیچ میی خالی از خمار ندیدم

شماره ۳۲: مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم - ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم

شماره ۳۳: گفتم که به زیرکی تمامم - شاید که خرد بود غلامم

شماره ۳۴: منم آن کس که شادی را سر و کاری نمی‌بینم - به عالم خوشدلی را روز بازاری نمی‌بینم

شماره ۳۵: ما را که سر آمد جهانیم - وز دولت و ملک داستانیم

شماره ۳۶: خرمی رو در کشیدست از جهان - وز میان برداشت انصاف آسمان

شماره ۳۷: گلی کو کزان رنج خاری نیابی؟ - میی کو کزان می خماری نیابی؟

شماره ۳۸: گر به عالم درد فرقت را همی درمان بدی - آنچه دشوارست بر ما از فراق آسان بدی

شماره ۳۹: حاصل روزگار می بینی - غم بی غمگسار می بینی

شماره ۴۰: چه وقت موی سیپدست روز برنایی - چه روز زحمت پیری است وقت زیبایی