فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
که با طبع طرب ناسازگارست
رفیق یک نشاطش صد نهیب است
رقیب یک گلش صد نوک خارست
به حق گفت آنکه بد گفت این جهان را
که الحق ناکس و ناحق گزارست
هر آنچ آید ز چرخ آسان بود لیک
فراق دوستان دشوار کارست
هر آنکو در میان دوستان نیست
ز شادیهای عالم بر کنارست
کسی کز همدم محرم جدا ماند
نپندارم که عیشش برقرارست
کسی کو خوشدلی جوید ز گردون
به نزدیک خرد ناهوشیارست
که او در جامه نیلی بدین سان
از آن وقتست کو هم سوگوارست
بسا هم صحبت همدم که گفتم
که کار ما ازو همچون نگارست
کنون رفتند و بگذشتند از آن سان
کزو ما را غم دل یادگارست
قراری نیست احوال جهان را
و گر ملک جهان داالقرار است
جهانی را که می بینی به صورت
برون خرما درون سو نوک خارست
بد و نیک جهان هم مختصر به
که بی شک راحت اندر اختصارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
پسر گفتش اگر جاهم حرامست
بگو تا جامِ جم باری کدامست
که گر وجدانِ جام جم عزیزست
ندانم جامِ جم باری چه چیزست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.