گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم

ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم

به من بر نگذرد روزی که از تشویش و رنج دل

نه از جنسی اثر بینم نه از عیشی خبر دارم

مرا چون رفته اند از دست یاران و عزیزان هم

اگر رنجور دل باشم به رنج دل سزاوارم

ز دولت هر چه باید داد لیک از غم نکرد ایمن

چه سود ار گل دهد زین سو چو زان سو می نهد خارم؟

زهر بد کز جهان زاید فراق دوستا بتر

ز رنج فرقت ایشان من از انده گرانبارم

فراق آن و رنج این مرا نگذارد آسوده

که تا روزی به شرط خویش حق عیش بگزارم

اگر چه غصه ها بینم ز گردون آه می نکنم

بدان تا هر گرانجانی نگوید من سکبسارم

دلی خوش گر کسی جایی فروشد در همه عالم

منم آن کس که آن دل را به جان و دل خریدارم

به همدم خوش بود عشرت چو حاصل نیست این معنی

دمی ناخوش نهد هر ساعتی ایام دربارم

جهان دیرست تا دارد جفا بر طبع مستولی

اگر انصاف خواهم زو پس از انصاف بیزارم

 
 
 
فرخی سیستانی

دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم

حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم

دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم

چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم

دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم

[...]

عبدالقادر گیلانی

بخواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم

که من دور از درش امشب زعمر خویش بیزارم

خلافست اینکه می گویند باشد آرزو در دل

مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم

نه آخر عاشقان باری زخوبان رحمتی بینند

[...]

سوزنی سمرقندی

خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم

بنیش از سقبه آن ناسور در یکهفته بردارم

چو خر شاعر بود بیشک که بیطاری کند شاعر

چه داند آن خر شاعر که من شاعر نه بیطارم

ز تسعیر خر شاعر بسازم خمره مرهم

[...]

مجیرالدین بیلقانی

نصیحت می‌کنم دل را که دامن درکش از یارم

چو با دل بر نمی‌آیم به رنج دل سزاوارم

اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله

که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم

من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
اثیر اخسیکتی

چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم

به بیماری چنان کآمد تو هم می‌دار تیمارم

به درد تازه هر ساعت مرا مشغول خود می‌کن

از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم

به یک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه