هیچ وفایی ز روزگار ندیدم
هیچ میی خالی از خمار ندیدم
چیده ام از باغ روزگار بسی گل
لیک بجز در میانه خار ندیدم
جُرعه راحت که خورد تا پس از آن من؟
بر سر خاکش چو جَرعه، خوار ندیدم
از خُم ایام کاولش همه دُردست
شربتی از عیش خوشگوار ندیدم
راحت دل گفته اند هست درین عهد
این همه گفتند و هیچ بار ندیدم
همنفسان رفته اند و در غم ایشان
راحتی از هیچ غمگسار ندیدم
بس که شمردم شمار عمر به صد دست
یک نفس خوش در آن شمار ندیدم
دم نزدم با کسی به وصل که در پی
بر دل خویش از فراق بار ندیدم
فرقت اگر فی المثل چو بحر محیط است
تا منم، آن بحر را کنار ندیدم
لذت ایام من به صد نرسد لیک
غصه ایام کم از هزار ندیدم
نه من تنها ز روزگار دل آشوب
کار طرب نیک برقرار ندیدم
تا منم اندر زمانه هیچ کسی را
شادی و راحت ز روزگار ندیدم
عیش بهارست و بی خزان به جهان در
هیچ نسیمی ز نو بهار ندیدم
جمله بدیدم سرای عمر و لیکن
هیچ بنا در وی استوار ندیدم
کار کسی، راست بر مراد دل او
در خم نه سقف زرنگار ندیدم
عاقبة الامر تکیه گاه سلامت
بهتر از الطاف کردگار ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس ناامیدی و یأس خود از زندگی را بیان میکند. او به وفاداری روزگار، خوشیهای موقت و لذتهای زندگی شک دارد و میگوید که هیچ وقت از روزگار، راحتی و شادی واقعی را تجربه نکرده است. او در پی یافتن گلهای خوشبو (نماد خوشی) در باغ زندگی، فقط خارها را دیده و در پی نوشیدن شراب خوشگوار، درد و رنج را کنار خود دارد. همچنین او به یاد دوستانی که رفتهاند، غمگین است و میگوید که در تمامی عمرش، لحظهای خوش را نیافته است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که تنها آرامش واقعی از سوی خداوند قابل دستیابی است و هر آنچه از زندگی دیده، بیشتر غم و اندوه بوده است تا شادی و خوشی.
هوش مصنوعی: من در زندگی هیچگاه به وفایی از دنیا برخورد نکردم و هیچ میزی را بدون حال و هوای مستی ندیدم.
هوش مصنوعی: از روزگار بسیار چیزهای زیبا و خوشایند را جمع کردهام، اما در میان آنها تنها خار و ناامیدی را دیدهام.
هوش مصنوعی: چه لذتی از آرامش میتوان برد زمانی که به خاک او برسم؟ چون هیچکس را بر سر خاکش همانند من، بیاحترامی نکردهام.
هوش مصنوعی: از شروع روزگار تا به امروز، هر چه نوشیدنی تلخ و ناگوار بوده، جز لذت و شادی واقعی چیزی نداشتهام.
هوش مصنوعی: در این زمانه، راحتی دل را گفتهاند، ولی با این حال در زندگیام هیچگاه این سادگی را ندیدهام.
هوش مصنوعی: دوستان و همصحبتانم رفتهاند و در غم جدایی آنها، از هیچ دلداری و تسلّی نتوانستم آرامشی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به اندازهای عمرم را شمارش کردهام که در میان تمام دستها و لحظات زندگی، حتی یک نفس خوش را در آن نمیبینم.
هوش مصنوعی: من با هیچ کسی دربارهٔ پیوند و دوستی صحبت نکردم، زیرا در دل خودم گناه جدایی را بهخوبی حس کردهام.
هوش مصنوعی: اگر جدایی به اندازه دریا گسترده باشد، من هرگز آن دریا را از کناری ندیدم.
هوش مصنوعی: لذتهای زندگیام هیچگاه به اندازه صد نمیرسد، اما غم و اندوه ایام را به اندازهای زیاد دیدهام که کمتر از هزار نیست.
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر درد و رنجی که از روزگار متحمل شدم، هرگز نتوانستم لذت واقعی و پایدار را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: در طول زندگیام هیچکس را ندیدم که از روزگار خود شادی و آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: زندگی شاداب و سرشار از زیبایی بهاری است و در هیچ نسیمی، فصل بهار را بدون خزان ندیدهام.
هوش مصنوعی: من تمام زندگیام را مشاهده کردم، اما هیچچیز در آن پایدار و ثابت ندیدم.
هوش مصنوعی: من هرگز ندیدم که کاری برای کسی به طور کامل بر وفق مراد خودش باشد، حتی اگر در آن کار طلا و زیورآلات به کار رفته باشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، هیچ چیز به اندازه تکیه بر خود و اعتماد به عقل و پشتکار انسان در حفظ سلامت و آرامش روحی موثر نیست و هیچ نعمتی از طرف خداوند را نمیتوان به این امر برتری داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.