شماره ۱: فصل سوم، در بعضی ازفواید انفاس شیخ قدس الله روحه ...
شماره ۲: واما من خاف مقام ربه ونهی ...
شماره ۳: وما یؤمن اکثرهم بالله الاوهم ...
شماره ۴: فمن یکفر بالطاغوت طاغوت کل احد ...
شماره ۵: کسی به نزدیک رسول صلی الله علیه و سلم آمد و گفت ...
شماره ۶: شیخ گفت داوری کافریست و از غیر دیدن شرکست و خوش بودن فریضه است.
شماره ۷: شیخ را گفتند یکی توبه کرده بود بشکست، شیخ ما گفت اگر توبه اورا نشکسته بودی او هرگز توبه بنشکستی.
شماره ۸: شیخ پیوسته میگفتی کی توبی نوایی و همو گفت کی معشوقۀ بیعیب مجویید که نیابید.
شماره ۹: شیخ گفت هزار دوست اندک بود و یک دشمن بسیار بود.
شماره ۱۰: شیخ گفت روزی در مناجات بار خدایا بیامرز کی دوست چنین دارد و مپرس کی خردۀ دارد.
شماره ۱۱: شیخ را پرسیدند کی مردان او در مسجد باشند؟ گفت درخرابات هم باشند.
شماره ۱۲: شیخ گفت ما آنچ یافتیم به بیداری شب و به بیداوری سینه و بیدریغی مال یافتیم.
شماره ۱۳: شیخ را پرسیدند کی صوفیی چیست گفت آنچ در سر داری بنهی و آنچ در کف داری بدهی و آنچ بر توآید نجهی.
شماره ۱۴: شیخ گفت: کل ماشغلک عن الله فهو علیک مشؤم.
شماره ۱۵: شیخ گفت در شبانروزی سی هزار نفس ازتو بر میآید، ...
شماره ۱۶: شیخ گفت: وقتک بین النفسین. وقت تو میان دونفس ...
شماره ۱۷: شیخ گفت تصوف دو چیز است: بیکسو نگریستن و یکسان زیستن.
شماره ۱۸: شیخ گفت الله و بس و ما سواه هوس و انقطع النفس.
شماره ۱۹: شیخ گفت: من صح قصده الینا وجب حقه علینا، هرکه قصد اوبدین راه درستتر این راه بدو پایندهتر.
شماره ۲۰: شیخ بسیارگفتی کی کن یهودیا صرفا والافلاتلعب بالتوریة.
شماره ۲۱: شیخ گفت: راحةالنفس کلها فی التسلیم وبلاؤهافی التدبیر.
شماره ۲۲: شیخ گفت آن پیر را گفتند که دعایی در کار ما کن. ...
شماره ۲۳: شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة.
شماره ۲۴: شیخ گفت مسلمانی گردن نهادن بود حکمهای ازلی را والاسلام ان یموت عنک نفسک».
شماره ۲۵: شیخ گفت بنده به نماز بازنگرد خداوند سبحانه و ...
شماره ۲۶: شیخ ماگفت روزی بر سر جمع کی: بخدای کی داند و این ...
شماره ۲۷: شیخ گفت خدای میگوید: ان اکرمکم ...
شماره ۲۸: شیخ ما گفت «التصوف اسم واقع فاذا تم فهو الله»گفت ...
شماره ۲۹: درویشی روزی در پیش شیخ ما ایستاده بود بحرمت چنانک ...
شماره ۳۰: شیخ گفت هرچ نه خدای را نه چیز و هرکه نه خدای را نه کس.
شماره ۳۱: شیخ گفت هرکجا پنداشت تست دوزخست و هرکجا تو نیستی بهشتست.
شماره ۳۲: شیخ گفت حجاب میان بنده و خدای آسمان و زمین نیست و ...
شماره ۳۳: شیخ گفت چهار سخن از چهار کتاب خدای تعالی ...
شماره ۳۴: شیخ گفت مردان تن را یله کردهاند و بر یکجای ...
شماره ۳۵: از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ در نماز دست بر کجا نهیم شیخ گفت دست بر دل و دل بر حق جل جلاله.
شماره ۳۶: شیخ گفت همه عنان و ران بسر کوی بایزید رسیدهاند عنان باز کشیدهاند، بایزید کو تا عنان قوی بیند؟
شماره ۳۷: شیخ را پرسیدند که بنده از وایست خود کی باز رهد؟ ...
شماره ۳۸: شیخ گفت خلق از آن در رنجند کی کارها پیش از وقت میطلبند.
شماره ۳۹: شیخ گفت ایزد تعالی در همه جایها حق خود راتبع ...
شماره ۴۰: شیخ در میان سخن روی به یکی کرد از قوم و گفت وحشتها از نفس است اگر اورا نکشی او ترا بکشد.
شماره ۴۱: شیخ را روزی سؤال کردند کی یا شیخ ما الصدق و کیف ...
شماره ۴۲: شیخ گفت اگر کسی در مقامات بدرجۀ اعلی رسد و بر غیب ...
شماره ۴۳: شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزیست در ...
شماره ۴۴: شیخ گفت مرد باید که بدو کار مشغول باشد: هرچ او را ...
شماره ۴۵: از شیخ ما سؤال کردند کی از خلق بحق چند راهست؟ ...
شماره ۴۶: درویشی از شیخ سؤال کرد کی اورا از کجا طلبیم؟ گفت ...
شماره ۴۷: شیخ گفت آن بنده که بدوزخش میبرند از دور نوری ...
شماره ۴۸: شیخ را سؤال کردند کی چیست کی بعضی از دوستان را ...
شماره ۴۹: از شیخ پرسیدند کی صوفی کیست؟ گفت آنست که هرچ کند بپسند حق کند تا هرچ حق کند او بپسندد.
شماره ۵۰: شیخ گفت منعمان دنیا بدنیا متنعماند و منعمان آخرت باندوه متنعماند.
شماره ۵۱: شیخ گفت پیران ماوراءالنهر گفتهاندکه شرک را منزل بطرست و ایمان را منزل حزنست.
شماره ۵۲: شیخ گفت اندوه حصاریست بنده را از حمایت حق از بلاها.
شماره ۵۳: شیخ گفت اهل دنیا صیدشدگان ابلیساند به کمند شهوات ...
شماره ۵۴: شیخ گفت چون کسی رامهمی پیش آید در خاطر آید بحق ...
شماره ۵۵: شیخ گفت درویشی را کی هرچ بباید گفت تو بگوی که ناگفته نماند و هرچ بباید کردن تو بکن کی ناکرده نماند.
شماره ۵۶: بخط خواجه ابوالبرکات شیخ دیدم که نبشته بود کی از ...
شماره ۵۷: شیخ گفت: الغنی تعب محبوب و الفقر راحة مکروهة و ...
شماره ۵۸: آوردهاند کی هر فرزند و نبیرۀ کی پیش شیخ آوردند ...
شماره ۵۹: شیخ گفت: من نظر الی الخلق بعین الخلق طالت خصومته معهم و من نظر الیهم بعین الحق استراح منهم.
شماره ۶۰: شیخ گفت رسول گفت صلی الله علیه من یقرع ابواب ...
شماره ۶۱: شیخ گفت: من لم یتأدب باستاذ فهو بطال.
شماره ۶۲: شیخ را در مجلس سؤال کردند کی ما التصوف؟ شیخ گفت: ...
شماره ۶۳: شیخ گفت در هر دلی کی از حق سری نیست و با حقش ...
شماره ۶۴: شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه ...
شماره ۶۵: شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه ...
شماره ۶۶: قال الشیخ: اذا اردت ان یصیر الحق فی قلبک ...
شماره ۶۷: شیخ گفت فضل ما بر شما از آنست که شما با ما گویید ...
شماره ۶۸: شیخ گفت: حقیقة العبودیة شیئان: حسن الافتقار الی ...
شماره ۶۹: شیخ گفت: ارادة الحق فی الخلق بلاخلق. پس گفت این ...
شماره ۷۰: از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ ماالفتوة؟ شیخ گفت: ...
شماره ۷۱: شیخ گفت: ان الله تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.
شماره ۷۲: شیخ ما را پرسیدند که یا شیخ کیف الطریق؟ شیخ گفت: ...
شماره ۷۳: شیخ گفت: روزی مریدی را کی بمراد مرساد کی هرکه ...
شماره ۷۴: شیخ ما را سؤال کرد درویشی کی یا شیخ این چه سوزست ...
شماره ۷۵: شیخ گفت هفتصد پیر از پیران طریقت سخن گفتهاند اول ...
شماره ۷۶: شیخ را پرسیدند کی اگر کسی خواهد کی راه بیپیری ...
شماره ۷۷: شیخ گفت: ایاک و صحبة الاشرار ولاتنقطع عن الله بصحبة الاخیار.
شماره ۷۸: شیخ گفت: صحبت را شرطهاست، نیکوترین لباسی که بنده ...
شماره ۷۹: شیخ گفت: التصوف بالتلقین کالبناء علی السرقین، پس ...
شماره ۸۰: شیخ گفت هرکه با ما درین حدیث موافقست او ما را ...
شماره ۸۱: شیخ گفت کی حکم وقت راست و فرمان غیب راست آنگاه گفتی:
شماره ۸۲: شیخ گفت که این همه خلایق را آسانست که بارحمن و ...
شماره ۸۳: شیخ گفت هر چند میکنیم مابدین بار خدای کلاه گوشۀ خود راست مینتوانیم کرد.
شماره ۸۴: شیخ گفت در هر کاری کی بود یار باید و درین راه ...
شماره ۸۵: شیخ گفت ما مینگریم از شرق تا به غرب چنانک شما ...
شماره ۸۶: مقری عبدالرحمن گفت کی مقری شیخ بود، کی شیخ روزی ...
شماره ۸۷: شیخ گفت: اهل الرسوم فی حیوتهم اموات و اهل الحقایق فی مماتهم احیاء.
شماره ۸۸: شیخ گفت وقتها هر جایی میگشتیمی و این حدیث سر بر ...
شماره ۸۹: شیخ گفت هر کرا کی او باید اینجا باید آمد تا بوی ...
شماره ۹۰: شیخ گفت هر قرایی کی در سماع درویشان او بطال طریقت است.
شماره ۹۱: شیخ مجلس میگفت در میهنه کاروانی بدانجا بگذشت شیخ ...
شماره ۹۲: شیخ را در نشابور سؤال کردند کی هیچ نشانی هست در ...
شماره ۹۳: شیخ گفت هرکجاکی ذکر بوسعید رود دلها خوش گردد زیرا کی از بوسعید بابوسعید هیچ چیز بنمانده است.
شماره ۹۴: از شیخ سؤال کردند کی چونست کی حق را بتوان دید و ...
شماره ۹۵: شیخ گفت ای مسلمانان بدانید کی بی بار شما را ...
شماره ۹۶: شیخ را پرسیدند از معنی این آیت کی ولذکر الله ...
شماره ۹۷: پیش شیخ مقریی این آیة برخواند ان الذین ...
شماره ۹۸: شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی ...
شماره ۹۹: شیخ را پرسیدند کی دولت چیست؟ شیخ گفت درین معنی ...
شماره ۱۰۰: شیخ را وقتی سؤال کرد درویشی کی یا شیخ عقل چیست؟ ...
شماره ۱۰۱: شیخ را درویشی گفت یا شیخ دعایی در کار ما کن. شیخ ...
شماره ۱۰۲: شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا ...
شماره ۱۰۳: یکی گفت یا شیخ بنده به گناه از بندگی بیفتد؟ شیخ ...
شماره ۱۰۴: شیخ روزی سخن میگفت گفت سر درین سخن جنبانید تا ...
شماره ۱۰۵: شیخ را سؤال کردند ازین آیت که وربک یخلق ...
شماره ۱۰۶: شیخ گفت خداوند تعالی پیش از آنکه این قالبها ...
شماره ۱۰۷: شیخ گفت ای مسلمانان تا کی از من و من شرم دارید ...
شماره ۱۰۸: شیخ را پرسیدند از تفسیر این خبر تفکر ساعة ...
شماره ۱۰۹: از شیخ سؤال کردند از سماع، شیخ گفت: للسماع قلب حی و نفس میت.
شماره ۱۱۰: شیخ گفت ما مجلس بی علم کنیم ودعوت بی سیم.
شماره ۱۱۱: شیخ گفت مدتها حق را میجستیم گاه مییافتیم و گاه ...
شماره ۱۱۲: شیخ گفت مرد را همه چیز بباید از بزرگان این سخن را ...
شماره ۱۱۳: شیخ گفت هرکه بخویشتن نیکو گمانست خویشتن را نمیشناسد و هر که بخدای بداندیش است خدای را نمیشناسد.
شماره ۱۱۴: شیخ گفت: لولا ان العفو احب الاشیاء الی الله تعالی لما ابتلی بالذنب احب الخلق الیه یعنی آدم.
شماره ۱۱۵: شیخ را سؤال کردند که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». شیخ گفت: من عرف نفسه بالعدم عرف ربه بالوجود.
شماره ۱۱۶: شیخ ما گفت برنج در رنج توان افزود و لکن در روزی نتوان افزود آن به بخشش بود نه بکوشش.
شماره ۱۱۷: شیخ گفت کوه را به مویی کشیدن آسانتر از آنکه از خود بخود بیرون.
شماره ۱۱۸: شیخ گفت: من عاجل الله بالصدق کتب له منشور الولایة.
شماره ۱۱۹: شیخ گفت مردمان گویند کی ایشانرا خوش است و ...
شماره ۱۲۰: شیخ گفت: این نه آن دیوست که بلاحول بشود، گزنده و جهنده است.
شماره ۱۲۱: شیخ گفت حق سبحانه و تعالی باک ندارد کی صدهزار صاحب نفس را فدای صاحب دلی کند.
شماره ۱۲۲: شیخ گفت بعد هفتاد و اند سال معنی این بیت بدانستم. بیت:
شماره ۱۲۳: شیخ گفت سلیمان گفت هب لی ملکا او را آن ملک ...
شماره ۱۲۴: شیخ گفت چون مرد به راه تجرید رسید ملک سلیمان او ...
شماره ۱۲۵: شیخ گفت: ینبغی ان یکون لک وارد ولایرد.
شماره ۱۲۶: شیخ گفت: کل ما کان من قبل الهوی و الباطل فهو نفس و ما کان فیه راحة من الخلق فهو نفس.
شماره ۱۲۷: شیخ را پرسیدند فلما جن علیه اللیل گفت: اللیل لیل الاستتار و النهار نهار التجلی.
شماره ۱۲۸: شیخ گفت: لما خلق الله تعالی العقل وقفه بین یدیه ...
شماره ۱۲۹: شیخ را پرسیدند کی معرفت چیست گفت آنکه کودکان ما گویند: بینی پاک کن پس حدیث ما کن.
شماره ۱۳۰: شیخ گفت: القرب علی ثلثة اوجه: قرب من حیث المسافة ...
شماره ۱۳۱: شیخ گفت وقت تو این نفس تست در میان دو نفس یکی گذشته و یکی ناآمده و شرح این گفته آمده است.
شماره ۱۳۲: شیخ گفت در میان مجلس: الحیوة بالعلم و الراحة فی ...
شماره ۱۳۳: شیخ گفت: لما خلق الله تعالی الارواح خاطبهم ...
شماره ۱۳۴: شیخ گفت در میان سخن: سیروا الی الله سیرا جمیلا وسیروا الی الله بالهمم لابالقدم.
شماره ۱۳۵: شیخ گفت: من عرف الله بلاواسطة عبده بلاعوض و من عرفه بواسطة عبده علی العوض.
شماره ۱۳۶: شیخ گفت الزم بابا یفتح لک الابواب واخدم سیدا واحدا یخضع لک الرقاب
شماره ۱۳۷: شیخ را پرسیدند از معنی این خبر ان الله تعالی ...
شماره ۱۳۸: شیخ گفت: الدنیا صورکم و جمیع ما فی الکونین صورکم ...
شماره ۱۳۹: شیخ گفت: السماع یحتاج الی ایمان قوی لان الله ...
شماره ۱۴۰: شیخ گفت: ان اردت ان تجده فاطلبه فی رجوعک عما دونه.
شماره ۱۴۱: شیخ گفت السلامة فی التسلیم و البلاء فی التدبیر.
شماره ۱۴۲: شیخ گفت: من احب الدنیا حرم علیه طریق الآخرة لان النبی صلی الله علیه قال حب الدنیا رأس کل خطیئة.
شماره ۱۴۳: شیخ گفت: من سکن الی شیء دون الله تعالی فهلاکه فیه.
شماره ۱۴۴: و قال من حدث فی نفسه غاب عن مولاه و رده الله الی نفسه لان اول جنایة الصدیقین حدیثهم مع انفسهم.
شماره ۱۴۵: شیخ گفت: لایجد السلامة احد حتی یکون فی التدبیر ...
شماره ۱۴۶: شیخ را پرسیدند یا شیخ ما الشریعة و ما الطریقة ؟ ...
شماره ۱۴۷: شیخ گفت: اوحی الله تعالی الی نبی من الانبیائه ...
شماره ۱۴۸: شیخ گفت هیچ سخن بهتر ازین نیست که ما میگوییم لکن اگر این مینبایدی گفتن بهترستی.
شماره ۱۴۹: وقتی جماعتی از بزرگان پیش شیخ بودند یکی ازیشان گفت ما هرچ بگوییم بکنیم شیخ.
شماره ۱۵۰: شیخ را سؤال کردند از عشق شیخ ما گفت: العشق شبکة الحق.
شماره ۱۵۱: شیخ گفت ندانی و ندانی کی ندانی و نخواهی کی بدانی کی ندانی.
شماره ۱۵۲: شیخ بسیار گفتی خداوندا هرچ از ما بتو رسد استغفرالله و هرچ از تو بما رسد الحمدلله.
شماره ۱۵۳: شیخ هر وقت کی خواندی چون به آیتی رسیدی کی سوگند بودی گفتی خداوندا این عجزت تا کی بود؟
شماره ۱۵۴: شیخ گفت هر دل کی درو دوستی دنیا بودآن دل پراکنده بود.
شماره ۱۵۵: شیخ را سؤال کردند کی یا شیخ هر چند تدبیر میکنیم ...
شماره ۱۵۶: شیخ گفت: الزیارة مع حضور القلب خیر من دوامها مع نفور القلب.
شماره ۱۵۷: پس گفت بندۀ آنی که در بند آنی.
شماره ۱۵۸: آنگاه گفت تا کسی صفاء معاملت خود بیند میگوید انت ...
شماره ۱۵۹: شیخ گفت: من لم یرنفسه الی ثواب الصدقة احوج من الفقیر الی صدقته فقد بطلت صدقته.
شماره ۱۶۰: شیخ را پرسیدند از شریعت و طریقت و حقیقت، شیخ ما ...
شماره ۱۶۱: شیخ گفت این کار بسر نشو تا خواجه بدر نشو، آن ما اینست! پس این ابیات در اثناء این سخن گفت، بیت:
شماره ۱۶۲: شیخ گفت طمع از کار بیرون باید کرد اگر خواهی کی عمل بر تو سبک گردد در عمل بیطمع باید بود:
شماره ۱۶۳: شیخ را سؤال کردند یا شیخ: الفقر اتم ام الغنی؟ شیخ گفت:
شماره ۱۶۴: شیخ گفت اگر برای اسمعیل از آسمان فدا فرستادند در ...
شماره ۱۶۵: شیخ گفت هرک با هر کسی بتواند نشست و از هر کسی سخن ...
شماره ۱۶۶: شیخ را پرسیدند که ای شیخ اصل ارادت چیست؟ شیخ گفت ...
شماره ۱۶۷: شیخ را درویشی سؤال کرد کی ای شیخ بندگی چیست؟ گفت: ...
شماره ۱۶۸: شیخ را درویشی پرسید کی فتوت چیست؟ گفت صاحب همتی ...
شماره ۱۶۹: شیخ گفت روزی: رأی النبی صلی الله علیه لیلة ...
شماره ۱۷۰: شیخ گفت روزی: بلغناان السید الصادق جعفر بن محمد ...
شماره ۱۷۱: شیخ ما روزی گفت: غایة عزنا الافتقار الی الله ...
شماره ۱۷۲: شیخ ما را پرسیدند کی الفقراتم ام الغنی؟ شیخ گفت الغنیة عن الکل. پس گفت:
شماره ۱۷۳: شیخ گفت: کیف یدرک الخالق بالمحدث ام کیف یدرک ذومدی من لامدی له.
شماره ۱۷۴: شیخ گفت روزی در میان سخن: سمعت ان السید الصادق ...
شماره ۱۷۵: شیخ گفت کسی کی براه حق درآید نخستین نامی کی برو ...
شماره ۱۷۶: شیخ را پرسیدند کی پیر محقق کدامست و مرید مصدق ...
شماره ۱۷۷: شیخ یک روز سخن مترسمان میگفت پس گفت اول رسمی بود ...
شماره ۱۷۸: شیخ گفت هرکه ما را بدید و درحق فرزندان و خاندان ...
شماره ۱۷۹: شیخ گفت ما همسایگان چپ و راست و پس و پیش را از ...
این آمار از میان ۳۵ بیت شعر فارسی از کل ۳۹ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.
توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرعهای بند قالبهای ترکیبی مثل مخمسها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.
آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.
وزنیابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزنیابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومهها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.
ردیف | وزن | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | ۱۸ | ۵۱٫۴۳ |
۲ | فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | ۴ | ۱۱٫۴۳ |
۳ | مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | ۴ | ۱۱٫۴۳ |
۴ | وزنیابی نشده | ۲ | ۵٫۷۱ |
۵ | فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | ۲ | ۵٫۷۱ |
۶ | مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور) | ۲ | ۵٫۷۱ |
۷ | فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | ۲ | ۵٫۷۱ |
۸ | فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون) | ۱ | ۲٫۸۶ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با زبان غالب شعر در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | زبان | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | فارسی | ۳۵ | ۸۹٫۷۴ |
۲ | عربی | ۴ | ۱۰٫۲۶ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | قالب شعری | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | غزل/قصیده/قطعه | ۳۱ | ۷۹٫۴۹ |
۲ | رباعی | ۸ | ۲۰٫۵۱ |