گنجور

 
محمد بن منور

شیخ گفت هر دل کی درو دوستی دنیا بودآن دل پراکنده بود.

حسن بصری عزیز تابعین بوده است روزی یکی وی را پرسید کی: کیف انت و کیف حالک؟ حسن گفت یا اخی سی سالست تا ما در نفس خویش را دربسته‌ایم و منتظر فرمان نشسته.

آنگه شیخ گفت پراکندگی دل از دوستی دنیا بود و تادوستی دنیایی بود هرگز دل جمع نگردد که رسول گفت صلی اللّه علیه و سلم: حب الدنیا رأس کل خطیئة.سر لشکر همۀ خطاها در خانۀ دل نشسته، آنگه چیزی دیگر را راه دهد تا به خانۀ دل درآید؟ شیخ گفت بوالقسم بشر یاسین بسیار گفتی این بیت:

مهمان تو خواهم آمدن جانانا

متواریک وز حاسدان پنهانا

خالی کن خانه وز پسِ مهمان‌آ

باما کس را بخانه در منشانا

آنگه شیخ گفت تمام سخنی است آنکه رسول صلی اللّه علیه گفت طوبی لعبد جعل اللّه همومه هماً واحداً ومن تشعبت به الهموم لایبالی اللّه فی ای واد اهلکه.

آنگه گفت: کل ما شغلک عن اللّه فهو مشؤوم علیک هرچ دنیای تست آفت و پراکندگی تست و در هرچ پراکندگی تست و اَماندگی تست ازین معنی در دنیا و آخرت.

آنگه شیخ گفت پیر بوالقسم بشر یاسین از بزرگان میهنه بود، بسیار گفتی این بیت را:

کی گشت زنده بدوهرکه گشت مرده بدو

ازو حیات نیابی کی از جزو نَبُری

مقام صفوت خواهی و پایت آلوده

خسیس همت ترسم کی اندرو نخوری