گنجور

 
محمد بن منور

شماره ۱: فصل سوم، در بعضی ازفواید انفاس شیخ قدس الله روحه ...

شماره ۲: واما من خاف مقام ربه ونهی ...

شماره ۳: وما یؤمن اکثرهم بالله الاوهم ...

شماره ۴: فمن یکفر بالطاغوت طاغوت کل احد ...

شماره ۵: کسی به نزدیک رسول صلی الله علیه و سلم آمد و گفت ...

شماره ۶: شیخ گفت داوری کافریست و از غیر دیدن شرکست و خوش بودن فریضه است.

شماره ۷: شیخ را گفتند یکی توبه کرده بود بشکست، شیخ ما گفت اگر توبه اورا نشکسته بودی او هرگز توبه بنشکستی.

شماره ۸: شیخ پیوسته می‌گفتی کی توبی نوایی و همو گفت کی معشوقۀ بی‌عیب مجویید که نیابید.

شماره ۹: شیخ گفت هزار دوست اندک بود و یک دشمن بسیار بود.

شماره ۱۰: شیخ گفت روزی در مناجات بار خدایا بیامرز کی دوست چنین دارد و مپرس کی خردۀ دارد.

شماره ۱۱: شیخ را پرسیدند کی مردان او در مسجد باشند؟ گفت درخرابات هم باشند.

شماره ۱۲: شیخ گفت ما آنچ یافتیم به بیداری شب و به بی‌داوری سینه و بی‌دریغی مال یافتیم.

شماره ۱۳: شیخ را پرسیدند کی صوفیی چیست گفت آنچ در سر داری بنهی و آنچ در کف داری بدهی و آنچ بر توآید نجهی.

شماره ۱۴: شیخ گفت: کل ماشغلک عن الله فهو علیک مشؤم.

شماره ۱۵: شیخ گفت در شبانروزی سی هزار نفس ازتو بر می‌آید، ...

شماره ۱۶: شیخ گفت: وقتک بین النفسین. وقت تو میان دونفس ...

شماره ۱۷: شیخ گفت تصوف دو چیز است: بیکسو نگریستن و یکسان زیستن.

شماره ۱۸: شیخ گفت الله و بس و ما سواه هوس و انقطع النفس.

شماره ۱۹: شیخ گفت: من صح قصده الینا وجب حقه علینا، هرکه قصد اوبدین راه درست‌تر این راه بدو پاینده‌تر.

شماره ۲۰: شیخ بسیارگفتی کی کن یهودیا صرفا والافلاتلعب بالتوریة.

شماره ۲۱: شیخ گفت: راحةالنفس کلها فی التسلیم وبلاؤهافی التدبیر.

شماره ۲۲: شیخ گفت آن پیر را گفتند که دعایی در کار ما کن. ...

شماره ۲۳: شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة.

شماره ۲۴: شیخ گفت مسلمانی گردن نهادن بود حکمهای ازلی را والاسلام ان یموت عنک نفسک».

شماره ۲۵: شیخ گفت بنده به نماز بازنگرد خداوند سبحانه و ...

شماره ۲۶: شیخ ماگفت روزی بر سر جمع کی: بخدای کی داند و این ...

شماره ۲۷: شیخ گفت خدای می‌گوید: ان اکرمکم ...

شماره ۲۸: شیخ ما گفت «التصوف اسم واقع فاذا تم فهو الله»گفت ...

شماره ۲۹: درویشی روزی در پیش شیخ ما ایستاده بود بحرمت چنانک ...

شماره ۳۰: شیخ گفت هرچ نه خدای را نه چیز و هرکه نه خدای را نه کس.

شماره ۳۱: شیخ گفت هرکجا پنداشت تست دوزخست و هرکجا تو نیستی بهشتست.

شماره ۳۲: شیخ گفت حجاب میان بنده و خدای آسمان و زمین نیست و ...

شماره ۳۳: شیخ گفت چهار سخن از چهار کتاب خدای تعالی ...

شماره ۳۴: شیخ گفت مردان تن را یله کرده‌اند و بر یکجای ...

شماره ۳۵: از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ در نماز دست بر کجا نهیم شیخ گفت دست بر دل و دل بر حق جل جلاله.

شماره ۳۶: شیخ گفت همه عنان و ران بسر کوی بایزید رسیده‌اند عنان باز کشیده‌اند، بایزید کو تا عنان قوی بیند؟

شماره ۳۷: شیخ را پرسیدند که بنده از وایست خود کی باز رهد؟ ...

شماره ۳۸: شیخ گفت خلق از آن در رنجند کی کارها پیش از وقت می‌طلبند.

شماره ۳۹: شیخ گفت ایزد تعالی در همه جایها حق خود راتبع ...

شماره ۴۰: شیخ در میان سخن روی به یکی کرد از قوم و گفت وحشتها از نفس است اگر اورا نکشی او ترا بکشد.

شماره ۴۱: شیخ را روزی سؤال کردند کی یا شیخ ما الصدق و کیف ...

شماره ۴۲: شیخ گفت اگر کسی در مقامات بدرجۀ اعلی رسد و بر غیب ...

شماره ۴۳: شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزیست در ...

شماره ۴۴: شیخ گفت مرد باید که بدو کار مشغول باشد: هرچ او را ...

شماره ۴۵: از شیخ ما سؤال کردند کی از خلق بحق چند راهست؟ ...

شماره ۴۶: درویشی از شیخ سؤال کرد کی اورا از کجا طلبیم؟ گفت ...

شماره ۴۷: شیخ گفت آن بنده که بدوزخش می‌برند از دور نوری ...

شماره ۴۸: شیخ را سؤال کردند کی چیست کی بعضی از دوستان را ...

شماره ۴۹: از شیخ پرسیدند کی صوفی کیست؟ گفت آنست که هرچ کند بپسند حق کند تا هرچ حق کند او بپسندد.

شماره ۵۰: شیخ گفت منعمان دنیا بدنیا متنعم‌اند و منعمان آخرت باندوه متنعم‌اند.

شماره ۵۱: شیخ گفت پیران ماوراءالنهر گفته‌اندکه شرک را منزل بطرست و ایمان را منزل حزنست.

شماره ۵۲: شیخ گفت اندوه حصاریست بنده را از حمایت حق از بلاها.

شماره ۵۳: شیخ گفت اهل دنیا صیدشدگان ابلیس‌اند به کمند شهوات ...

شماره ۵۴: شیخ گفت چون کسی رامهمی پیش آید در خاطر آید بحق ...

شماره ۵۵: شیخ گفت درویشی را کی هرچ بباید گفت تو بگوی که ناگفته نماند و هرچ بباید کردن تو بکن کی ناکرده نماند.

شماره ۵۶: بخط خواجه ابوالبرکات شیخ دیدم که نبشته بود کی از ...

شماره ۵۷: شیخ گفت: الغنی تعب محبوب و الفقر راحة مکروهة و ...

شماره ۵۸: آورده‌اند کی هر فرزند و نبیرۀ کی پیش شیخ آوردند ...

شماره ۵۹: شیخ گفت: من نظر الی الخلق بعین الخلق طالت خصومته معهم و من نظر الیهم بعین الحق استراح منهم.

شماره ۶۰: شیخ گفت رسول گفت صلی الله علیه من یقرع ابواب ...

شماره ۶۱: شیخ گفت: من لم یتأدب باستاذ فهو بطال.

شماره ۶۲: شیخ را در مجلس سؤال کردند کی ما التصوف؟ شیخ گفت: ...

شماره ۶۳: شیخ گفت در هر دلی کی از حق سری نیست و با حقش ...

شماره ۶۴: شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه ...

شماره ۶۵: شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه ...

شماره ۶۶: قال الشیخ: اذا اردت ان یصیر الحق فی قلبک ...

شماره ۶۷: شیخ گفت فضل ما بر شما از آنست که شما با ما گویید ...

شماره ۶۸: شیخ گفت: حقیقة العبودیة شیئان: حسن الافتقار الی ...

شماره ۶۹: شیخ گفت: ارادة الحق فی الخلق بلاخلق. پس گفت این ...

شماره ۷۰: از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ ماالفتوة؟ شیخ گفت: ...

شماره ۷۱: شیخ گفت: ان الله تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.

شماره ۷۲: شیخ ما را پرسیدند که یا شیخ کیف الطریق؟ شیخ گفت: ...

شماره ۷۳: شیخ گفت: روزی مریدی را کی بمراد مرساد کی هرکه ...

شماره ۷۴: شیخ ما را سؤال کرد درویشی کی یا شیخ این چه سوزست ...

شماره ۷۵: شیخ گفت هفتصد پیر از پیران طریقت سخن گفته‌اند اول ...

شماره ۷۶: شیخ را پرسیدند کی اگر کسی خواهد کی راه بی‌پیری ...

شماره ۷۷: شیخ گفت: ایاک و صحبة الاشرار ولاتنقطع عن الله بصحبة الاخیار.

شماره ۷۸: شیخ گفت: صحبت را شرطهاست، نیکوترین لباسی که بنده ...

شماره ۷۹: شیخ گفت: التصوف بالتلقین کالبناء علی السرقین، پس ...

شماره ۸۰: شیخ گفت هرکه با ما درین حدیث موافقست او ما را ...

شماره ۸۱: شیخ گفت کی حکم وقت راست و فرمان غیب راست آنگاه گفتی:

شماره ۸۲: شیخ گفت که این همه خلایق را آسانست که بارحمن و ...

شماره ۸۳: شیخ گفت هر چند می‌کنیم مابدین بار خدای کلاه گوشۀ خود راست می‌نتوانیم کرد.

شماره ۸۴: شیخ گفت در هر کاری کی بود یار باید و درین راه ...

شماره ۸۵: شیخ گفت ما می‌نگریم از شرق تا به غرب چنانک شما ...

شماره ۸۶: مقری عبدالرحمن گفت کی مقری شیخ بود، کی شیخ روزی ...

شماره ۸۷: شیخ گفت: اهل الرسوم فی حیوتهم اموات و اهل الحقایق فی مماتهم احیاء.

شماره ۸۸: شیخ گفت وقتها هر جایی می‌گشتیمی و این حدیث سر بر ...

شماره ۸۹: شیخ گفت هر کرا کی او باید اینجا باید آمد تا بوی ...

شماره ۹۰: شیخ گفت هر قرایی کی در سماع درویشان او بطال طریقت است.

شماره ۹۱: شیخ مجلس می‌گفت در میهنه کاروانی بدانجا بگذشت شیخ ...

شماره ۹۲: شیخ را در نشابور سؤال کردند کی هیچ نشانی هست در ...

شماره ۹۳: شیخ گفت هرکجاکی ذکر بوسعید رود دلها خوش گردد زیرا کی از بوسعید بابوسعید هیچ چیز بنمانده است.

شماره ۹۴: از شیخ سؤال کردند کی چونست کی حق را بتوان دید و ...

شماره ۹۵: شیخ گفت ای مسلمانان بدانید کی بی بار شما را ...

شماره ۹۶: شیخ را پرسیدند از معنی این آیت کی ولذکر الله ...

شماره ۹۷: پیش شیخ مقریی این آیة برخواند ان الذین ...

شماره ۹۸: شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی ...

شماره ۹۹: شیخ را پرسیدند کی دولت چیست؟ شیخ گفت درین معنی ...

شماره ۱۰۰: شیخ را وقتی سؤال کرد درویشی کی یا شیخ عقل چیست؟ ...

شماره ۱۰۱: شیخ را درویشی گفت یا شیخ دعایی در کار ما کن. شیخ ...

شماره ۱۰۲: شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا ...

شماره ۱۰۳: یکی گفت یا شیخ بنده به گناه از بندگی بیفتد؟ شیخ ...

شماره ۱۰۴: شیخ روزی سخن می‌گفت گفت سر درین سخن جنبانید تا ...

شماره ۱۰۵: شیخ را سؤال کردند ازین آیت که وربک یخلق ...

شماره ۱۰۶: شیخ گفت خداوند تعالی پیش از آنکه این قالبها ...

شماره ۱۰۷: شیخ گفت ای مسلمانان تا کی از من و من شرم دارید ...

شماره ۱۰۸: شیخ را پرسیدند از تفسیر این خبر تفکر ساعة ...

شماره ۱۰۹: از شیخ سؤال کردند از سماع، شیخ گفت: للسماع قلب حی و نفس میت.

شماره ۱۱۰: شیخ گفت ما مجلس بی علم کنیم ودعوت بی سیم.

شماره ۱۱۱: شیخ گفت مدتها حق را می‌جستیم گاه می‌یافتیم و گاه ...

شماره ۱۱۲: شیخ گفت مرد را همه چیز بباید از بزرگان این سخن را ...

شماره ۱۱۳: شیخ گفت هرکه بخویشتن نیکو گمانست خویشتن را نمی‌شناسد و هر که بخدای بداندیش است خدای را نمی‌شناسد.

شماره ۱۱۴: شیخ گفت: لولا ان العفو احب الاشیاء الی الله تعالی لما ابتلی بالذنب احب الخلق الیه یعنی آدم.

شماره ۱۱۵: شیخ را سؤال کردند که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». شیخ گفت: من عرف نفسه بالعدم عرف ربه بالوجود.

شماره ۱۱۶: شیخ ما گفت برنج در رنج توان افزود و لکن در روزی نتوان افزود آن به بخشش بود نه بکوشش.

شماره ۱۱۷: شیخ گفت کوه را به مویی کشیدن آسانتر از آنکه از خود بخود بیرون.

شماره ۱۱۸: شیخ گفت: من عاجل الله بالصدق کتب له منشور الولایة.

شماره ۱۱۹: شیخ گفت مردمان گویند کی ایشانرا خوش است و ...

شماره ۱۲۰: شیخ گفت: این نه آن دیوست که بلاحول بشود، گزنده و جهنده است.

شماره ۱۲۱: شیخ گفت حق سبحانه و تعالی باک ندارد کی صدهزار صاحب نفس را فدای صاحب دلی کند.

شماره ۱۲۲: شیخ گفت بعد هفتاد و اند سال معنی این بیت بدانستم. بیت:

شماره ۱۲۳: شیخ گفت سلیمان گفت هب لی ملکا او را آن ملک ...

شماره ۱۲۴: شیخ گفت چون مرد به راه تجرید رسید ملک سلیمان او ...

شماره ۱۲۵: شیخ گفت: ینبغی ان یکون لک وارد ولایرد.

شماره ۱۲۶: شیخ گفت: کل ما کان من قبل الهوی و الباطل فهو نفس و ما کان فیه راحة من الخلق فهو نفس.

شماره ۱۲۷: شیخ را پرسیدند فلما جن علیه اللیل گفت: اللیل لیل الاستتار و النهار نهار التجلی.

شماره ۱۲۸: شیخ گفت: لما خلق الله تعالی العقل وقفه بین یدیه ...

شماره ۱۲۹: شیخ را پرسیدند کی معرفت چیست گفت آنکه کودکان ما گویند: بینی پاک کن پس حدیث ما کن.

شماره ۱۳۰: شیخ گفت: القرب علی ثلثة اوجه: قرب من حیث المسافة ...

شماره ۱۳۱: شیخ گفت وقت تو این نفس تست در میان دو نفس یکی گذشته و یکی ناآمده و شرح این گفته آمده است.

شماره ۱۳۲: شیخ گفت در میان مجلس: الحیوة بالعلم و الراحة فی ...

شماره ۱۳۳: شیخ گفت: لما خلق الله تعالی الارواح خاطبهم ...

شماره ۱۳۴: شیخ گفت در میان سخن: سیروا الی الله سیرا جمیلا وسیروا الی الله بالهمم لابالقدم.

شماره ۱۳۵: شیخ گفت: من عرف الله بلاواسطة عبده بلاعوض و من عرفه بواسطة عبده علی العوض.

شماره ۱۳۶: شیخ گفت الزم بابا یفتح لک الابواب واخدم سیدا واحدا یخضع لک الرقاب

شماره ۱۳۷: شیخ را پرسیدند از معنی این خبر ان الله تعالی ...

شماره ۱۳۸: شیخ گفت: الدنیا صورکم و جمیع ما فی الکونین صورکم ...

شماره ۱۳۹: شیخ گفت: السماع یحتاج الی ایمان قوی لان الله ...

شماره ۱۴۰: شیخ گفت: ان اردت ان تجده فاطلبه فی رجوعک عما دونه.

شماره ۱۴۱: شیخ گفت السلامة فی التسلیم و البلاء فی التدبیر.

شماره ۱۴۲: شیخ گفت: من احب الدنیا حرم علیه طریق الآخرة لان النبی صلی الله علیه قال حب الدنیا رأس کل خطیئة.

شماره ۱۴۳: شیخ گفت: من سکن الی شیء دون الله تعالی فهلاکه فیه.

شماره ۱۴۴: و قال من حدث فی نفسه غاب عن مولاه و رده الله الی نفسه لان اول جنایة الصدیقین حدیثهم مع انفسهم.

شماره ۱۴۵: شیخ گفت: لایجد السلامة احد حتی یکون فی التدبیر ...

شماره ۱۴۶: شیخ را پرسیدند یا شیخ ما الشریعة و ما الطریقة ؟ ...

شماره ۱۴۷: شیخ گفت: اوحی الله تعالی الی نبی من الانبیائه ...

شماره ۱۴۸: شیخ گفت هیچ سخن بهتر ازین نیست که ما می‌گوییم لکن اگر این می‌نبایدی گفتن بهترستی.

شماره ۱۴۹: وقتی جماعتی از بزرگان پیش شیخ بودند یکی ازیشان گفت ما هرچ بگوییم بکنیم شیخ.

شماره ۱۵۰: شیخ را سؤال کردند از عشق شیخ ما گفت: العشق شبکة الحق.

شماره ۱۵۱: شیخ گفت ندانی و ندانی کی ندانی و نخواهی کی بدانی کی ندانی.

شماره ۱۵۲: شیخ بسیار گفتی خداوندا هرچ از ما بتو رسد استغفرالله و هرچ از تو بما رسد الحمدلله.

شماره ۱۵۳: شیخ هر وقت کی خواندی چون به آیتی رسیدی کی سوگند بودی گفتی خداوندا این عجزت تا کی بود؟

شماره ۱۵۴: شیخ گفت هر دل کی درو دوستی دنیا بودآن دل پراکنده بود.

شماره ۱۵۵: شیخ را سؤال کردند کی یا شیخ هر چند تدبیر می‌کنیم ...

شماره ۱۵۶: شیخ گفت: الزیارة مع حضور القلب خیر من دوامها مع نفور القلب.

شماره ۱۵۷: پس گفت بندۀ آنی که در بند آنی.

شماره ۱۵۸: آنگاه گفت تا کسی صفاء معاملت خود بیند می‌گوید انت ...

شماره ۱۵۹: شیخ گفت: من لم یرنفسه الی ثواب الصدقة احوج من الفقیر الی صدقته فقد بطلت صدقته.

شماره ۱۶۰: شیخ را پرسیدند از شریعت و طریقت و حقیقت، شیخ ما ...

شماره ۱۶۱: شیخ گفت این کار بسر نشو تا خواجه بدر نشو، آن ما اینست! پس این ابیات در اثناء این سخن گفت، بیت:

شماره ۱۶۲: شیخ گفت طمع از کار بیرون باید کرد اگر خواهی کی عمل بر تو سبک گردد در عمل بی‌طمع باید بود:

شماره ۱۶۳: شیخ را سؤال کردند یا شیخ: الفقر اتم ام الغنی؟ شیخ گفت:

شماره ۱۶۴: شیخ گفت اگر برای اسمعیل از آسمان فدا فرستادند در ...

شماره ۱۶۵: شیخ گفت هرک با هر کسی بتواند نشست و از هر کسی سخن ...

شماره ۱۶۶: شیخ را پرسیدند که ای شیخ اصل ارادت چیست؟ شیخ گفت ...

شماره ۱۶۷: شیخ را درویشی سؤال کرد کی ای شیخ بندگی چیست؟ گفت: ...

شماره ۱۶۸: شیخ را درویشی پرسید کی فتوت چیست؟ گفت صاحب همتی ...

شماره ۱۶۹: شیخ گفت روزی: رأی النبی صلی الله علیه لیلة ...

شماره ۱۷۰: شیخ گفت روزی: بلغناان السید الصادق جعفر بن محمد ...

شماره ۱۷۱: شیخ ما روزی گفت: غایة عزنا الافتقار الی الله ...

شماره ۱۷۲: شیخ ما را پرسیدند کی الفقراتم ام الغنی؟ شیخ گفت الغنیة عن الکل. پس گفت:

شماره ۱۷۳: شیخ گفت: کیف یدرک الخالق بالمحدث ام کیف یدرک ذومدی من لامدی له.

شماره ۱۷۴: شیخ گفت روزی در میان سخن: سمعت ان السید الصادق ...

شماره ۱۷۵: شیخ گفت کسی کی براه حق درآید نخستین نامی کی برو ...

شماره ۱۷۶: شیخ را پرسیدند کی پیر محقق کدامست و مرید مصدق ...

شماره ۱۷۷: شیخ یک روز سخن مترسمان می‌گفت پس گفت اول رسمی بود ...

شماره ۱۷۸: شیخ گفت هرکه ما را بدید و درحق فرزندان و خاندان ...

شماره ۱۷۹: شیخ گفت ما همسایگان چپ و راست و پس و پیش را از ...