لطفاً توجه داشته باشید که حاشیهها برای ثبت نظرات شما راجع به همین شعر در نظر گرفته شدهاند. در صورتی که در متن ثبت شدهی شعر در گنجور غلط املایی مشاهده کردید، یا با مقابله با نسخهی چاپی در دسترستان اشتباهاتی یافتید، در مورد این شعر نظر یا احساس خاصی دارید یا مطلب خاصی در مورد آن میدانید یا دوست دارید دربارهی آن از دیگران چیزی بپرسید یک حاشیه برای آن بنویسید. لطفاً از درج مطالب غیرمرتبط با متن این شعر خاص خودداری فرمایید و حتیالامکان سعی کنید متن حاشیهی خود را با حروف فارسی درج کنید (حاشیهها بازبینی خواهند شد و موارد غیرمرتبط و ناقض این نکات حذف میشوند).
بحثهای مذهبی و اعتقادی و ارجاع توهینآمیز نسبت به بزرگان ادیان و همینطور بحثهای قومیتی و توهین به فرهنگها و قومیتها و زبانها از مصادیق حاشیههای نامناسب محسوب میشوند.
لطفاً در صورتی که اشتباهات را با استناد به نسخههای چاپی گزارش میکنید این مسئله را (حتیالامکان با ذکر نام مصحح) ذکر نمایید تا بتوانیم بین پیشنهادهای تصحیحی حدسی حاشیهگذاران و پیشنهادهای مستند تمایز قایل شویم.
حاشیه بگذارید
خوراک حاشیههای این شعر را با این نشانی به خبرخوان خود اضافه کنید.
اگر صدای استاد شجریان را با این شعر نشنیده اید حتما به دنبالش باشید، واقعا شنیدنی است.
Comment by negar — دی ۱۷, ۱۳۸۹ @ ۴:۵۲ ب.ظ
در ادامه ی نظر خانم نگار لازم به ذکر است که صدای استاد را در هنگام تدریس برای خانم پریسا بشنوید. ابیاتی از این شعر در آن تمرین چنان شیوا به آواز در آمده که جان کلام جمیل سعدی به جان مینشیند چنان که کیفیت پهیین ضبط کوچک تاثیری بر آن نگذاشته.حتما بشنوید.
Comment by علی — دی ۳۰, ۱۳۸۹ @ ۷:۳۱ ب.ظ
سلام
از کجا منبعی که معانی اشعار در اون باشه رو گیر آورد؟
Comment by علیرضا — اسفند ۸, ۱۳۸۹ @ ۲:۲۵ ب.ظ
جهان هستی هرگز گوهری به این والایی به وجود نخواهد آورد.
Comment by م.م — فروردین ۲۴, ۱۳۹۱ @ ۸:۳۷ ب.ظ
در مرد مطلبی که علی آقا گفتند باید بگم استاد شجریان در آن کار در حال تدریس به خانم مهرعلی هستند نه خانم پریسا.
Comment by حامد — اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۱ @ ۲:۱۱ ب.ظ
نامهایشان را فراموش کردهام، اما از نظر آن چه که به طول بخشها مربوط میشود و وزن را میسازد، این مصرع یک بخش بلندتر است و وزنش میلنگد:
مرا مگوی که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
اگر با قبلی، بخش به بخش مقایسه کنیم، یا باید
مرا مگوی چه نامی
باشد و یا
مرا مگو که چه نامی
که دومی آهنگینتر و روانتر به نظر میرسد.
* اگر کسی بگوید که عروض و واج و تکواژ و لفظ جایگزین سیلابس در فارسی و فرق آن با بخش چه بود، سپاسگزار خواهم بود.
** حالا که اینها را میخوانید، همینجا بگویم و سپس حذف نمایید: ساعتی گشتم تا لینک درج حاشیه را یافتم، بعد از مراجعه به حاشیهها و دیدن اولین و آخرین (لطفاً یادداشتی بالای صفحه بگذارید که ترتیب زمانی جدید به قدیم است یا بالعکس) و کسب اطمینان از این که بسته نشدهاند دیدم آخر یک جمله که اصلاً نمیخواندمش یک لینک وجود دارد؛ لطفاً لینک درج حاشیه را Bold و Highlight کنید و هر نظر هم، عنوان و نویسنده و ساعت درجش را با خوشسلیقگی جدا نمایید؛ این طور که هست، انگار همه را با NotePad نوشتهاند!
برای عباراتی که معانی جایگزین با hover دارد هم، زیرخطی، کجنوشتی، اختلاف رنگی چیزی به کار برید که معلوم باشد نسخۀ جایگزین دارد؛ آدم به طور معمول که موقع خواندن نشانگر را روی ابیات حرکت نمیدهد تا متوجه شود.
Comment by م — خرداد ۵, ۱۳۹۱ @ ۱۲:۱۲ ق.ظ
برنامه گلها، شمارهٔ ۱۳۳
آواز استاد شجریان به همراه سنتور از استاد پایور
Comment by بابک — شهریور ۱۷, ۱۳۹۱ @ ۱۰:۲۲ ق.ظ
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
Comment by Anonymous — آذر ۱۹, ۱۳۹۲ @ ۱۲:۲۹ ب.ظ
این بیت : بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
توسط دکتر محمد اصفهانی در آلبوم برکت و کنسرت ها اجرا شده که بسیار شنیدنی هست.
Comment by محمدرضا — اسفند ۲۷, ۱۳۹۲ @ ۲:۴۷ ق.ظ
ریاضت من شب تا سحر نخفته چه دانی
نسخه محمد علی فروغی
Comment by علی — خرداد ۱, ۱۳۹۳ @ ۸:۳۷ ب.ظ
این شعرو پیشنهاد میدم باصدای جناب ناظری گوش بدین تااز زندگی لذت ببرین
Comment by Anonymous — تیر ۱۰, ۱۳۹۳ @ ۱۱:۴۰ ب.ظ
نوار اموزشی استاد شجریان که دوستان از ان یاد کرده اند مربوط به اموزش همایون شجریان توسط استاد میباشد
Comment by وصال — شهریور ۲۰, ۱۳۹۳ @ ۱۰:۱۸ ب.ظ
با سلام. خدمت دوستان عرض کنم که من تمرین بیات اصفهان این غزل رو دارم . و روی خود تصویرش نوشته تمرین استاد شجریان با همایون در ۹ سالگی. منم اولش فکر کردم با خانم مهرعلی هست. اما روی ویدیوش چیز دیگه ای نوشته
Comment by بهاره — آبان ۱۷, ۱۳۹۳ @ ۲:۳۲ ب.ظ
سلام دوستان.غزلیات شیخ اجل،استاد سخن،سعدی شیرازی به تصحیح مرحوم کاظم برگ نیسی همراه با معنی چاپ شده است.دوستانی که می خواهند معانی غزلیات را بدانند به آن کتاب رجوع کنند.همچنین پیشنهاد می کنم آن دسته از غزلیات سعدی که استاد ارجمند محمدرضا شجریان خوانده اند را بشنوند،چراکه زیبایی غزل ها صدچندان می شود!
Comment by نریمان — آبان ۲۳, ۱۳۹۳ @ ۹:۳۸ ب.ظ
استاد شجریان اجرایی خصوصی در مایه اصفهان با تار مرحوم لطفی دارند که فوق العاده گردش تغمات اصفهان را اجرا می کنند. بی نظیر است این آواز. گویا در محضر ادیب خوانساری اجرا شده
در اینترنت هم پیدا می شود این آواز
Comment by دلیر — آبان ۳۰, ۱۳۹۳ @ ۹:۴۳ ب.ظ
شاخه گل شماره ۳۸۸،استاد محمودی خوانساری،استاد جلیل شهناز،مایه دشتی،حتماًگوش کنید.
Comment by یادگار — اسفند ۱۲, ۱۳۹۳ @ ۷:۲۳ ب.ظ
من این غزل را اول بار با صدای آقای مختاباد شنیدم و حظ وافر بردم.
به دوستان توصیه میکنم بنیوشند.
Comment by احمد — فروردین ۲۳, ۱۳۹۴ @ ۷:۲۶ ق.ظ
دوستان این غزل رو با صدای استاد شهرام ناظری گوش کنید
فوق العاده است
Comment by مرضا — اردیبهشت ۸, ۱۳۹۴ @ ۹:۵۳ ق.ظ
دوستان این غزل رو با صدای استاد شهرام ناظری گوش کنید
فوق العاده است
عالی
Comment by مرتضا — اردیبهشت ۸, ۱۳۹۴ @ ۹:۵۴ ق.ظ
استاد تاج اصفهانی این شعر را در یک بزم خصوصی در منزل امام موسی صدر در سوریه، هنگامی که با همسرش به زیارت حضرت زینب رفته و از آنجا می خواسته به کربلا برود، درحضور امام موسی صدر و جمعی دیگر در مایه افشاری خوانده که بسیار زیباست !
Comment by منصور — اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۴ @ ۸:۱۶ ق.ظ
جانان
چرا اشارتی در سخنان شما بردرک معنی نیست.
کسی نگوید چه میگذرد در حکایت باد صبا.
چیست این باد صبا ،کیست.
مورد اختلاف معانی درچیست.
چه خبر است در ندانست کوی دوست.
چگونه است که گوید سلام من برسانی.
تا چند این حقیقت با چنان جذابی به گوش تان برساند.
کمی محبت برسانید بر این درد.
Comment by رحمت — تیر ۶, ۱۳۹۴ @ ۸:۵۹ ب.ظ
عاشق بیت اول و هفتم این جاویدان شعرم… هزاران درود بر روح مطهر سعدی بزرگوار… وقتی که از جایی دلگیرم یا عصبانی… فقط شعرهای سعدی میتونه بهم آرامش بده… مصرع اول این شعر رو باید برای خود سعدی خوند… ای پادشاه سخن… ای نماد عاشقی …
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی…
که به هر که در خیالم آمد تو خوب تر ز آنی…
روحش شاد ♥♥
Comment by کسرا — تیر ۱۷, ۱۳۹۴ @ ۲:۲۳ ب.ظ
بر آتش تونشستیم و دود شوق بر آمد
تو ساعتی ننشستی، که آتشی بنشانی
گمان نمی برم کسی قندی بدین شیرینی آفریده باشد .
Comment by دکتر ترابی — تیر ۱۷, ۱۳۹۴ @ ۱۰:۱۷ ب.ظ
من در مورد این غزل چی بگم نه فقط این غزل همه و همه
اینارو انسان نمیتونه گفته باشه نه من باور نمیکنم هر چقدر که انسان سلطان سخن باشه کار انسان نیست اینا از جایی دیگر است کار خودشه اره اونه
Comment by حسین — بهمن ۹, ۱۳۹۴ @ ۱۲:۰۹ ق.ظ
به نظر من ضرب آهنگ های این غزل و همچنین نحوه قرار گرفتن واژه ها و از همه مهم تر، مفهوم بلند بالایی که تمام این عناصر را به خدمت خود گرفته،
فقط و فقط میتواند یک معجزه باشد
Comment by رضا آفاق — اسفند ۱۲, ۱۳۹۴ @ ۹:۳۱ ب.ظ
با درود خدمت دوستان عزیز.به نظر بنده این غزل بسیار زیبا رو با صدای پهلوان آواز ایران استاد ایرج گوش بدهید که استاد با صدای ملکوتی خود این غزل رو در دستگاه همایون گوشه شوشتری اجرا میکنن .شاخه گل ۴۶۵/نوازندگان هم زنده یا استاد علی تجویری.زنده یاد جلیل شهناز .زنده یاد منصور صارمی و زنده یاد استاد جهانگیر ملک .آوازی که استاد ایرج میخونن با هیچ صدا و نوایی قابل مقایسه نیست انشاءالله سلامت باشن و همچنان از حنجره ی جادوییه ایشون بهرمند باشیم .
Comment by گلستان ارم — مرداد ۱۱, ۱۳۹۵ @ ۳:۰۰ ب.ظ
بیت سوم مصرع دوم “مرا مگوی” نوشته شده که اشتباهه و در ضمن وزن رو هم به هم می ریزه و درستش “مرا مگو” هست.
Comment by رضا حقیقی — شهریور ۱۶, ۱۳۹۵ @ ۲:۵۸ ق.ظ
tiny.cc/Nadanamat
محمد رضا شجریان > گلهای تازه ۱۳۳
Comment by 7 — مهر ۲۱, ۱۳۹۵ @ ۶:۴۴ ق.ظ
در بیت:
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
مصراع دوم سکته دارد که با توجه به تسلط و استادی در سخن حضرت شیخ اجل بعید است که این مصراع را چنین سروده باشند
نیکوتر و زیبنده تر است که این مصراع اینگونه اصلاح گردد:
که پیر قدر بداند روزگار جوانی
که با عروض شعر هم بی تناسب نیست
Comment by سیدم ساعد ح — اسفند ۲۴, ۱۳۹۵ @ ۱۲:۱۸ ق.ظ
www.doshort.com/BeKeMaany
آواز همایون استاد ایرج یک شاخه گل ۴۶۵
۵۱″ ۸′
Comment by 7 — اسفند ۲۴, ۱۳۹۵ @ ۱:۵۸ ق.ظ
www.youtube.com/watch…veNZTFEeds
بزم خصوصی | شجریان، مهستی، یاحقی
Comment by 7 — مهر ۳۰, ۱۳۹۶ @ ۱:۲۱ ق.ظ
در بیت “مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که پیر داند مقدار روزگار جوانی ” وزنش درست نیست
به نظرم به این شکل مناسب تر است: مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که پیر قدر بداند بهای روز جوانی
Comment by منصور مهدی — آذر ۸, ۱۳۹۶ @ ۳:۵۸ ب.ظ
البته به این شکل هم میشه گفت: مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که مرد پیر بداند بها و قدر جوانی
Comment by منصور مهدی دولتخواه — آذر ۸, ۱۳۹۶ @ ۴:۰۴ ب.ظ
سلام در حضور عزیزان، معنی نیمە بیت اول نمیدانم اگر کسی معنیش بنویسە خیلی ممنون میشم… از کردستان عراق
Comment by سعدی — خرداد ۱۳, ۱۳۹۷ @ ۵:۰۵ ق.ظ
استاد شجریان در آلبوم دیلمان که توسط کانون پرورش فکری منتشر شده این شعر را احرا کرده اند.
Comment by بهروز — آذر ۳, ۱۳۹۷ @ ۱۱:۱۹ ب.ظ
با سلام
فکر میکنم در بیت آخر با توجه به مضمون بیت که گرفتن اسیر است، بهتر است بکِش (از مصدر کشیدن) استفاده شود تا بکُش (از مصدر کشتن) چون کشتن اسیر هرچند از معشوق بعید نیست ولی مراد عاشق هم نیست و همچنین رسم عرفی و دینی هم بر کشتن اسیر نیست. به جز معدودی از فتوحات صدر اسلام در سایر موارد اسرا به بردگی کشیده میشدند و به نقاط مختلف جهان اسلام کوچانده میشدند.
از طرفی نمونههایی از کشیده شدن به زنجیر یار در ادبیات وجود دارد. مانند:
حلقهای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هر جا که خاطر خواه اوست
از طرفی اگر قصد کشتن باشد تیر معشوق است که به سمت عاشق روانه میشود نه کمند. کمند بر سر انداختن برای اسیر گرفتن است. مگر اینکه تصور کنیم معشوق قصد خفه کردن عاشق را داشته که در ادبیات فارسی یک نو آوری در نحوه عاشق کشی است!
این ابیات بیشتر با مضامین تسلیم و رضا و متابعت و اطاعت تناسب دارد تا قتل و گشودن دست غارت معشوق بر جان عاشق. چنان که در بیت دوم معشوق کسی است که عاشق را از کمند انانیت میرهاند و آزاد میسازد.
Comment by محمد منتظری — آذر ۱۲, ۱۳۹۷ @ ۶:۴۲ ب.ظ
درود فراوان
به چشمم آمد که چندی از شعردوستان و سعدی پسندان عزیز درباره ی بیت هشتم اظهار نظرات کج و معوجی کرده بودند و لازم دیدم چند نکته رو متذکر بشوم.
اول اینکه در مصراع هشتم هیچ سکته وزنی ای وجود ندارد. چیزی که به گوش دوستانِ ناآشنا با عروض شعر فارسی سکته آمده یک اختیار شاعری پر کاربرد هست که بر طبق آن یک هجای بلند جایگزین دو هجای کوتاه میشود و در اینجا مفاعلن فعلاتن در بیت دوم بر اثر همین اختیار به مفاعلن مفعولن مبدل شده است.
چند مثال از این اختیار شاعری:
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن که گاه تبدیل به مفعولن فاعلن میشود
گویی بط سفید جامه به صابون زده ست
کبک دری ساق پا در قدح خون زده ست
بر گلتر عندلیب گنج فریدون زدهست
لشکر چین در بهار بر که و هامون زدهست
لاله سوی جویبار لشکر بیرون زدهست
خیمهٔ او سبزگون، خرگه او آتشین… (منوچهری)
یا
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فَعل (فعول) که تبدیل به مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلن فاع در مصراع نخست شده است.
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش (عمر خیام نیشابوری)
و اما نکته ی دوم، استدعا دارم از دوستان و بزرگواران عزیز که توجه کنند، آثار کلاسیک (و حتی معاصر) ادبی بازیچه و سطور روزنامه نیستند که صرفا به ظن و گمان و به اعتبار سلایق شخصی دستخوش تغییرات ناروا قرار گیرند. هر سطر و بیت و قطعه ادبی که مورد مطالعه ی ادب دوستان گرامی قرار میگیرد حاصل تلاش های شبانه روزی و مقابله نسخه های عدیده ی قدیمی و خطی موجود در کتابخانه های شرق و غرب هست و صرفا به خوشامد مصحح نوشته نشده که دوستان به خود اجازه می دهند سلیقه شخصی شان را هنگام کج فهمی ابیات لحاظ کنند. این مورد را بسیار در نظرات سایت فخیم گنجور دیده ام و حال هم از بی طاقتی این چند سطر را رقم میزنم. این آفت امانت ناداری ادب دوستان متاسفانه و بدبختانه تنها بلای امروز ما نیست و به درازای تاریخ ادب فارسی گریبان گیر ما بوده است و چه بسیار آثار ارزشمند و مهم را فاسد و مضمحل کرده است. استدعای عاجزانه دارم به عرایض بنده توجه درخور مبذول بدارید.
تنتان به ناز طبیبان نیازمند مباد
Comment by سپهر — خرداد ۲۶, ۱۳۹۸ @ ۹:۰۷ ب.ظ
روان شاد ، آقای سروستانی ابیاتی از این غزل را بسیار زیبا به آواز، خوانده اند
Comment by rezasafari — آذر ۱۱, ۱۳۹۸ @ ۳:۱۴ ق.ظ
اینجا کاملا مقصود از معشوق والا خبر میده، جایی که میگه شب تا سحر نخفته چه دانی، نشان میده که انتظار وصالِ خداوند رو در سحر میکشه.
از نظر عرفا هم مقصود از پرده، اون کوک آدمیست که اگر با نظام آفرینش سازگار بشی، قلبت به نور معرفت خدای متعال روشن میشه.
در آخر:
صبر را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو
Comment by حمید — آذر ۱۵, ۱۳۹۸ @ ۹:۱۶ ق.ظ
با سلام و تشکر از زحمات مدیران سایت خوب گنجور
در بیت آخر بکش از مصدر کشیدن می آید
و به کمند برمی گردد که در مصراع اول این بیت آمده است.
از مصدر کشتن نمی آید چون کشتن اسیر روا نیست. و کسی اسیر را نمی کشد . بلکه کمندی که با آن اسیر را گرفته است می کشد
Comment by محبوبه — اردیبهشت ۲۳, ۱۳۹۹ @ ۸:۱۲ ق.ظ
در اجرای خصوصی استاد شجریان و خانم مهستی نوازنده سنتور فضل الله توکل هستن، به اشتباه منصور صارمی ذکر شده…
Comment by محمد — مرداد ۱۶, ۱۳۹۹ @ ۱۰:۲۵ ق.ظ
این شعر در اجرایی از استاد شجریان و استاد جلیل شهناز در
جامه دران اصفهان هم اجرا شده است….
Comment by محمد — مرداد ۱۶, ۱۳۹۹ @ ۱۰:۳۸ ق.ظ
ابتدا یک خواهش از دوستان عزیز
در ابتدای کار درج شده است که کدامیک از اساتید بزرگ موسیقی، این غزل را خوانده اند دیگر نیازی نیست ده بار این نکته تکرار شود
بنده شخصا در آواز مرید و عاشق آواز استاد شجریان هستم و گوشم نوع دیگری از آواز را نمی تواند بشنود ولی دلیلی ندارد زیر هر غزل تکرار کنم استاد این را خوانده است آن هم به کرات و مکرر
اما در مورد این بیت:
چنان به نظره اول ز شخص میببری دل
که باز مینتواند گرفت نظره ثانی
چرا خداوند سخن سعدی بزرگ از نظره استفاده کرده و از نظر استفاده نکرده؟ قطعا اگر می خواست برایش مثل آب خوردن بود که با تغییراتی در کلمات، «نظر» را در بیت جا دهد اما عمدا از نظره استفاده کرده است.
نظر، نگاه کردن است و ممکن است طولانی باشد یا مکرر. اما نظره در زبان عربی یک بار نگاه کردن است یعنی یک نگاه کوتاه و ریز و گذرا
می خواهد بگوید در همان نگاه کوچولویی که چه بسا بی اختیار از طرف صاحب نگاه به تو بیفتد کار تمام می شود و شخص نمی تواند جلوی نگاه دومش را بگیرد. یعنی چشم خیره می شود و اختیار از کف می رود
Comment by عباسی - فسا — آبان ۲۱, ۱۳۹۹ @ ۲:۳۷ ق.ظ
همه اواز ها بینهایت خوب بودن ولی اونی که به دل من نشست بیات اصفحان و استاد خوانساری بودن
Comment by امیرعلی — آبان ۲۷, ۱۳۹۹ @ ۳:۴۱ ب.ظ