گنجور

 
ظهیر فاریابی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «به دست و دل،حسد بحر و غیرت کانی» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ی» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ذ
ر
ز
س
ش
ع
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: خدایگان جهان مالک رقاب امم - تویی که هست زبان تو ترجمان قضا

شماره ۲: ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب - هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب

شماره ۳: عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست - لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب

شماره ۴: خدایگانا شاگرد رای توست قضا - ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب

شماره ۵: ای تو را در وجوه شمع و شکر - نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت

شماره ۶: ای سینه روزگار پر جوش - از آتش تیغ آبدارت

شماره ۷: ای قبای سپهر آمده تنگ - از چه؟ از رشک حلقه کمرت

شماره ۸: حامی ملک سعد دولت و دین - چرخ در سایه حمایت توست

شماره ۹: ای خسروی که رایت جاه و جلال تو - سر بر محیط عالم علوی فراشته ست

شماره ۱۰: بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک - گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست

شماره ۱۱: خدایگان صدور زمانه صدرالدین - تویی که طلعت تو نوردیده خردست

شماره ۱۲: پناه و مقصد اهل هنر صفی الدین - تویی که همت تو سر بر آسمان سوده ست

شماره ۱۳: شاها عجم چو گشت مسخر به تیغ تو - رو لشکری به بارگه مصطفا فرست

شماره ۱۴: خدایگان جهان شهریار روی زمین - تویی که رایت عزمت همیشه منصور است

شماره ۱۵: خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک - نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است

شماره ۱۶: پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین - تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است

شماره ۱۷: خدایگان جهان شهریار روی زمین - تویی که ذات تو تنها نشان اقبال است

شماره ۱۸: خدایگان همه خسروان روی زمین - تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است

شماره ۱۹: صاحب جلد کت از راه ببرد - وین هم از جلدی آن قحبه زن است

شماره ۲۰: ای فلک سر بدان درآورده - که تو گویی که خاک پای من است

شماره ۲۱: خدایگانا با دست گوهر افشانت - همیشه کار زمین وزمان گهر چینی ست

شماره ۲۲: بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر - حقیقت است که جز کردگار قادر نیست

شماره ۲۳: فرمانده اکابر دنیا بهاءدین - دوران جاه و عمر تو را انقراض نیست

شماره ۲۴: خدایگانا آنی که طاق ایوانت - ز راه قدر و محل باستاره باشد جفت

شماره ۲۵: برج‌ها دیدم که از مشرق برآوردند سر - جمله در تسبیح و در تهلیل حی لایموت

شماره ۲۶: ای شبت پر قدرتر از روز عید - روز عیدت فرخ و فرخنده باد

شماره ۲۷: سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین - تویی که همت تو هست با فلک همزاد

شماره ۲۸: خدایگان کرام جهان رضی الدین - تویی که همت تو هست با فلک همزاد

شماره ۲۹: خدایگانا جایی رسیدی از رفعت - که چرخ پایه قدر تو درنمی‌یابد

شماره ۳۰: پناه ملت اسلام و قطب آل رسول - تویی که قدر تو بر آسمان زبون گردد

شماره ۳۱: خدایگان جهان شهریار روی زمین - تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد

شماره ۳۲: جمال دین سر احرار روزگار حسن - ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد

شماره ۳۳: سر اکابر آفاق شمس دولت و دین - تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد

شماره ۳۴: پناه ملت اسلام مجد دولت و دین - دلت نهان جهان آشکار بشناسد

شماره ۳۵: جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر - به کبریای جلال تو هیچ کس باشد

شماره ۳۶: خداوندا من آن جراح عمرم - که دایم هفت عضوم ریش باشد

شماره ۳۷: خورشید صدور عصر،صدرالدین - بی لطف تو جان عدوی تن باشد

شماره ۳۸: خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین - که عقل محض سلیمان ثانیت خواند

شماره ۳۹: صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین - بر رقعه کمال تو شاهان پیاده‌اند

شماره ۴۰: ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد - خستگان تیر محنت نوش‌دارو کرده‌اند

شماره ۴۱: گر امین را به ولی عهد ملک - در سرا پرده عز پروردند

شماره ۴۲: ای گشته جهان جان ز مدحت - همچون لب دلبران پر از قند

شماره ۴۳: ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت - دیدبانان افق را دیده ها حیران کند

شماره ۴۴: ای قضا صولتی که در عالم - آنچه حکمت کند قدر نکند

شماره ۴۵: پناه ملت و راعی خلق نصرة دین - تویی که چرخ به نام تو نامدار شود

شماره ۴۶: عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان - تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود

شماره ۴۷: مرا جان و دل نزد آن سرکش است - که جان بوسه بر خنجرش می‌دهد

شماره ۴۸: ایا نموده به صد علم در جهان معجز - تویی که دهر نظیر تو نیز ننماید

شماره ۴۹: به خواب دوش چنان دیدمی که صدر جهان - بخواند پیشم و تشریف داد و زر بخشید

شماره ۵۰: مربی فضلای زمانه شمس الدین - تویی که قفل امل را سخای توست کلید

شماره ۵۱: ای به شش ضرب از جهان در نرد جباری فره - تا ابد دوات روان بادا و حکمت بر نفاذ

شماره ۵۲: عمادالدین تو آن تقدیر حکمی - که با قدرت فلک را نیست مقدار

شماره ۵۳: ای بر سر ساکنان گردون - گسترده همای دولتت پر

شماره ۵۴: سر دفتر اکابر دنیا بهاء دین - از دولت تو تا به ابد انقلاب دور

شماره ۵۵: ای دیده روزگار ز دیوان جود تو - هر روزه وجه راتب روزی وحش و طیر

شماره ۵۶: سر اکابر دولت صفی دولت و دین - تویی که نیست تو را در جهان عدیل و نظیر

شماره ۵۷: ای طلعت تو دیده جان را به جای نور - وی در صمیم دلها مهر تو جای گیر

شماره ۵۸: ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد - جان عدو فتد چو دل شمع در گداز

شماره ۵۹: ایا شهی که فلک را مهار در بینی - کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز

شماره ۶۰: پناه ملت و داعی خلق نصرة دین - تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز

شماره ۶۱: شاها به قدر همت و رای رفیع خویش - از سقف چرخ و ساحت عرش آستانه ساز

شماره ۶۲: ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت - حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز

شماره ۶۳: صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین - ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس

شماره ۶۴: خدایگان جهان شهریار دریا دل - توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش

شماره ۶۵: ای صاحبی که هر که در آفاق سرکش ست - از طوق منت تو بفرسود گردنش

شماره ۶۶: میمون و مبارک است شاها - عزمت که جهان ازوست پر جوش

شماره ۶۷: پناه اهل هنر پیشوای روی زمین - توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش

شماره ۶۸: سر ملوک جهان فخر دین تو آن شاهی - که ماه و مهر ز رای تو می برند شعاع

شماره ۶۹: ای مثال تو را زمین و زمان - کرده از راه امتثال مثول

شماره ۷۰: ای حکم تو چون قضاءمبرم - آسوده ز اعتراض و تبدیل

شماره ۷۱: افتخار جهان جمال الدین - ای تو را قول و فعل هر دو جمیل

شماره ۷۲: پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین - تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام

شماره ۷۳: ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم - بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام

شماره ۷۴: شهریارا برای مدحت تو - تیغ فکرت همیشه آخته‌ام

شماره ۷۵: خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم - نکردم هیچ تقصیری به خدمت تا توانستم

شماره ۷۶: اعرف الفرق بین دال و ذال - و هی اصل بالفارسیة معظم

شماره ۷۷: بزرگوارا من در میان اهل عراق - به نعمت تو که محسود همگنان بودم

شماره ۷۸: شنید بنده که فرمانده جهان می گفت - که غم مخور تو که تیمار کارتو ببرم

شماره ۷۹: خسروا!ابر رحمت تو کجاست - تا ز فیضش به فتح باب رسم

شماره ۸۰: بزرگوارا سالی زیادت است که من - به جام نظم می مدح تو همی نوشم

شماره ۸۱: خدایگانا سالی زیادت است که من - به پای حرص به گرد عراق می بدوم

شماره ۸۲: افتخار زمانه شمس الدین - ای چو عنقا نظیر تو معدوم

شماره ۸۳: تاج بخش جهان سکندر وقت - ای سزاوار افسر و دیهیم

شماره ۸۴: ای رسیده مواهب تو به من - همچو بوی شفا به بیماران

شماره ۸۵: خداوندا تویی کز روی رفعت - سپهرت تخت زیبد،مهر،گژزن

شماره ۸۶: خدایگانا معلوم رای روشن توست - خلوص بندگی و شرط نیک خواهی من

شماره ۸۷: ای چرخ باد پیشه تواضع کنان چو خاک - با فکرت چو آتش و طبع چو آب تو

شماره ۸۸: ندانستم که هرگز تا بدین جای - به هر کاری مطوق مردکی تو

شماره ۸۹: ای گسسته قلاده پروین - زهره از بهر عقد بازوی تو

شماره ۹۰: زمانه داور کشور گشای نصرت دین - ایا ضمیر تو از راز روزگار آگاه

شماره ۹۱: چه خری لا اله الا الله - زن غری لا اله الا الله

شماره ۹۲: ای به زیر هزار خر بنده - پشت خم کرده همچو خر پشته

شماره ۹۳: امام عالم و مفتی وقت محیی الدین - تویی به اسب و رخ از کاینات گشته فره

شماره ۹۴: صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت - ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله

شماره ۹۵: خدایگانا صدور زمانه شمس الدین - ایا چو نور خرد رای تو جهان آرای

شماره ۹۶: ای ز آثار گرد موکب تو - غصه ها خورده مشک تاتاری

شماره ۹۷: خدایگان اکابر بهاء دولت دین - تو را رسد به جهان سروری و سر داری

شماره ۹۸: ای خرد در طلب غایت تو - کرده پا آبله از بس دوری

شماره ۹۹: شطرنج مروت و کرم بردی - از جمله خسروان به به بازی

شماره ۱۰۰: بزرگوارا دنیا ندارد آن عظمت - که هیچکس را زیبد بدان سرافرازی

شماره ۱۰۱: ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق - که ای کمینه خطابت شهنشه غازی

شماره ۱۰۲: ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه - در آستان تو درهای فتح و پیروزی

شماره ۱۰۳: بزرگ جهان! گر توانستمی - به جان خاک صدر تو بخریدمی

شماره ۱۰۴: سر ملوک جهان شهریار روی زمین - به دست و دل،حسد بحر و غیرت کانی

شماره ۱۰۵: ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ - همای دولتت از اوج ماه تا ماهی

شماره ۱۰۶: سر ملوک جهان شهریار روی زمین - تویی که از تو بنازد کلاه و تخت مهی

شماره ۱۰۷: ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر - تا روز حشر مقصد اهل زمانه کرد