تاج بخش جهان سکندر وقت
ای سزاوار افسر و دیهیم
از گلستان افسرت هر دم
به مشام فلک رسیده نسیم
تیرت اندر دل پر آتش خصم
رفته گستاخ همچو ابراهیم
آسمان در محیط همت تو
نقطه ای در میان حلقه جیم
دل دشمن ز رمح چون الفت
تنگ و تاریک همچو دیده میم
حال من بنده هست معلومت
که ز عصمت گرفته ام تعلیم
قدری وام کرده ام لیکن
وجه یک جو ندارم از زر و سیم
بر در من غریم کرده مقام
همچو اقبال بر در تو مقیم
از برای دوام این اقبال
باز کن از سرم بلای غریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش سکندر (که نماینده قدرت و عظمت است) میپردازد و او را شایسته تاج و دیهیم میداند. بویی از گلستان او به آسمان میرسد و تیرش در دل دشمنانش اثر میگذارد. شاعر به قدرت و اراده سکندر اشاره میکند که او را به مانند ابراهیم دلیر میسازد. در عین حال، شاعر از وضعیت خود به عنوان بندهای صحبت میکند که از عصمت آموخته، اما در تنگدستی به سر میبرد. او به مقام سکندر احترام میگذارد و آرزو دارد که از برکات او بهرهمند شود و مشکلات خود را برطرف کند.
هوش مصنوعی: سکندر، پادشاه بزرگ جهان، شایستهی تاج و دیهیم است.
هوش مصنوعی: هر لحظه عطر گلستان تو به آسمان میرسد و وزش نسیم آن را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تیر تو در دل دشمن نفوذ کرده و او را مانند ابراهیم در آتشِ خشم به تنگنای خود دچار کرده است.
هوش مصنوعی: آسمان در برابر تلاش و اراده تو مانند نقطهای کوچک در وسط یک دایره بزرگ به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دل دشمن به سبب نزدیکی و محبت، مانند دیدگان یک موجود تاریک و تنگ شده است.
هوش مصنوعی: حالت من مانند حال بندهای است که از پاکی و عصمت تو آموخته است.
هوش مصنوعی: برخی از پولها را قرض کردهام، اما در حال حاضر حتی یک جفت سکه هم ندارم.
هوش مصنوعی: در کنار من، اندوه و غم نشستهاند، مانند اینکه اقبال (شانس) در کنار تو دائماً حضور دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر ادامهی این خوشبختی، دوباره از سرم بلای درد و رنج را دور کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد هزار آفرینِ ربِّ علیم
باد برابرِ رحمت ابراهیم
آفتابِ ملوکِ هفت اقلیم
که بدو نوشد این جلالِ قدیم
از پی خرّمیِ باغِ ثنا
[...]
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
جسته از محنت و بلای حجاز
رسته از دوزخ و عذاب الیم
آمده سوی مکه از عرفات
[...]
ای نسیم صبا تحیت من
برسان نزد خواجه ابراهیم
آنکه چون خلق او نداند بود
در بهاران به باغ بوی نسیم
ای کریمی که در کرم چون تو
[...]
مست و شادان در آمد از در تیم
کرده بیجاده جای در یتیم
زیر خط زبر جدش میمی
زیر زلف معنبرش صد جیم
زیر آن جیم طوبی و فردوس
[...]
روی بازار ملک هفت اقلیم
پشت حق بوالمظفر ابراهیم
شهریاری که طول عرض فلک
همتش را نیامدست جسیم
کوه با حلم او به مایه سبک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.