گنجور

 
ظهیر فاریابی

تاج بخش جهان سکندر وقت

ای سزاوار افسر و دیهیم

از گلستان افسرت هر دم

به مشام فلک رسیده نسیم

تیرت اندر دل پر آتش خصم

رفته گستاخ همچو ابراهیم

آسمان در محیط همت تو

نقطه ای در میان حلقه جیم

دل دشمن ز رمح چون الفت

تنگ و تاریک همچو دیده میم

حال من بنده هست معلومت

که ز عصمت گرفته ام تعلیم

قدری وام کرده ام لیکن

وجه یک جو ندارم از زر و سیم

بر در من غریم کرده مقام

همچو اقبال بر در تو مقیم

از برای دوام این اقبال

باز کن از سرم بلای غریم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوالفضل بیهقی

صد هزار آفرینِ ربِّ علیم‌

باد برابرِ رحمت ابراهیم‌

آفتابِ ملوکِ هفت اقلیم‌

که بدو نوشد این جلالِ قدیم‌

از پی خرّمیِ باغِ ثنا

[...]

ناصرخسرو

حاجیان آمدند با تعظیم

شاکر از رحمت خدای رحیم

جسته از محنت و بلای حجاز

رسته از دوزخ و عذاب الیم

آمده سوی مکه از عرفات

[...]

مسعود سعد سلمان

ای نسیم صبا تحیت من

برسان نزد خواجه ابراهیم

آنکه چون خلق او نداند بود

در بهاران به باغ بوی نسیم

ای کریمی که در کرم چون تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
عمعق بخاری

مست و شادان در آمد از در تیم

کرده بیجاده جای در یتیم

زیر خط زبر جدش میمی

زیر زلف معنبرش صد جیم

زیر آن جیم طوبی و فردوس

[...]

ابوالفرج رونی

روی بازار ملک هفت اقلیم

پشت حق بوالمظفر ابراهیم

شهریاری که طول عرض فلک

همتش را نیامدست جسیم

کوه با حلم او به مایه سبک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه