|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر سخن از احساسی عمیق و عشق است. شاعر از درد و هجران خود میگوید و حسرتی که به خاطر عشق دارد. او به زیبایی یک زن اشاره میکند و میگوید این زیبایی شایستهای بیشتری برای او وجود دارد. همچنین از حاجب (نگهبان) صحبت میکند که او را دچار مشکل کرده و مانع رسیدن به عشقش شده است. شاعر درخواست میکند که یک شب حجرهاش روشن شود تا بتواند عشق خود را بیابد و در انتها به انتقام یا حقخواهی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به کسی دارد که به دلیل غرور و خود بزرگبینیاش در موقعیتی خاص قرار گرفته است و به تغییرات و شرایط اطرافش توجهی ندارد. همچنین، نوعی انتقاد به رفتارهای سطحی و ناپسند او نیز در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر به موضوع گوش و زیبایی آن توجه کنیم، میتوان گفت که این گوش با سیم و ظرافتش، شایستهی موجودی چون توست که خود ظاهری از طلا و زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: شبی را برای من روشن کن تا بتوانم در محبت تو شاهد باشم؛ زیرا قلبم به عشق تو وابسته و گرفتار است.
هوش مصنوعی: چند بار دیگر باید از آسیب و خیانت کسی که مانع شده، بگذریم تا ببینیم زیر این ظاهر چه حقایق و هنرنماییهایی نهفته است؟
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت باشی، باید به عواقب آن هم توجه کنی و از عواقب سخت و خطرناک آن نترسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل شد از دست و نه جای سخن است
وز توام جای تظلم زدن است
دل تو را خواه قولا واحدا
تا تو خواهیش دو قولی سخن است
آنچه در آینه بینم نه منم
[...]
گر چه آن گوهر بحر کهن است
این نو آیین در درج سخن است
موسم جوش گل و نسترن است
لاله تریاکی سیر چمن است
شوخ چشم است ز بس نرگس باغ
غنچه در پردهٔ صد پیرهن است
سوسن از قشقهٔ زرین در باغ
[...]
گاه کاخ است نه وقت چمن است
نوبت خرمی انجمن است
از رخ وقامت و تن شاهد بزم
نایب سوری و سرو وسمن است
لب شیرین خلف نیشکر است
[...]
بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.