گنجور

 
ظهیر فاریابی

خدایگان صدور زمانه صدرالدّین

تویی که طلعت تو نوردیده خردست

از آن به رقص درآید فلک در گوشش

صریر کلک تو همچون نوای باربدست

به حضرت تو که پیوسته نیک باد تو را

نموده ام دو سه نوبت که حال من چه بد ست

ز عیش تیره همی کردم این همه فریاد

نه زانک کسوت من اطلس است یا نمدست

مرا اگر چه تو تشریف خاص فرمودی

هنوز موجب فریاد برقرار خودست

 
 
 
ایرج میرزا

وزیرِخمسه اگر وجهِ قبضِ من ندهد

به حقِّ خمسهٔ آلِ عبا که بَد کَرْدَست

وگر تَعَلُّل بیشتر روا دارد

حقوقِ دوستی و مَردُمی لَگَد کردست

دگر چه عرض کُنَم دیرتر اگر بدهد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه