خدایگانا شاگرد رای توست قضا
ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب
ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد
نسیم نام تو چون بگذرد به لفظ خطیب
نه قطره ماند به دریا نه ذره ماند به دشت
که از فواید انعام تو نیافت نصیب
مرا به دولت تو آنکه نسبتی ست از پی آنک
تو در زمانه غریبی و من زخانه غریب
ز فرّ بزم تو دی بود در نعیم بهشت
ز دست حادثه امروز چون کشد تعذیب
مرا بدین مثلی صوفیانه یاد آمد
اگر به خرده نگیرند مرگ یا ترتیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش و دعا به خدا پرداخته و به عظمت و نعمتهای او اشاره میکند. او بیان میکند که اگر ادب وجود نداشته باشد، حکم ادیب (خدا) نادیده گرفته میشود. همچنین، او زیبایی و نشاط بهشت را با حال و روز خود که از دنیا دور افتاده توصیف میکند. در انتها، شاعر از دشواریهایی که در زندگی دارد سخن میگوید و به حالتهای صوفیانه اشاره میکند که نشاندهنده تفکری عمیق و مدّ نظر داشتن مرگ و تقدیر است.
هوش مصنوعی: خداوند، شاگرد نظر و رأی توست و اگر قضا و قدر رعایت ادب را نکند، باز هم از فرمان معلم خارج نخواهد شد.
هوش مصنوعی: درخت منبر که خشک و بیحالت است، وقتی نسیم نام تو میوزد، شاداب و باطراوت میشود، درست مانند زمانی که خطیب نام تو را به زبان میآورد.
هوش مصنوعی: هیچ قطرهای در دریا و هیچ ذرهای در دشت باقی نمانده، زیرا از نعمتهای تو چیزی نصیب آنها نشده است.
هوش مصنوعی: من میگویم که به خاطر حالتی که تو داری و به دلیل اینکه در زمانهای ناآشنا زندگی میکنی، و من نیز از خانوادهای ناآشنا آمدهام، به من توجه کن.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جلال بزم تو، دیوانگی در بهشت وجود داشت. اما امروزه، حادثهای پیش آمده که روح را زجر میدهد.
هوش مصنوعی: به یادم آمد که اگر بخواهند مرگ یا نظم را به شکل جزئی مورد نقد قرار دهند، باید به این موضوع به طور عمیقتر و فلسفیتر نگاه کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من آمد و آورد و بر فروخته شمع
چو طبع مرد نشاطی چو جان مرد لبیب
نبود زهره به لطف هوا به شکل شهاب
به شبه نیزه به لون قلم به قد قضیب
کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب
بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب
هزار دیبا در باغ گسترید صبا
نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب
شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ
[...]
درین دو روزه توقف که بو که خود نبود
درین مقام فسوس و درین سرای فریب
چرا قبول کنم از کس آنکه عاقبتش
ز خلق سرزنشم باشد از خدای عتیب
مرا خدای تعالی ز آسیای فراز
[...]
رخ تو شحنه خوبی شده ست و زلف نقیب
گل جمال تو را خار غمزه تو رقیب
دلم بماند به زندان عاشقی محبوس
ز قصد شحنه غمز رقیب و جور نقیب
غریبم از تو و این را سبب نعیب غراب
[...]
مده فریب مراین عقل خاص طبعت را
به طبع شعرپرست و به شعر عام فریب
ز فخر شعر نی جاه تو رسد به فراز
ز ننگ شعر سر قدر من رود به نشیب
اگر تو شعر بگوئی نماندت آزرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.