خدایگان جهان شهریار دریا دل
توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش
بر اسمان و زمین دست مطلق است تو را
که از وظیفه جود تو یافتند معاش
گهی به پنجه هیبت دل جهان بشکن
گهی به ناخن قدرت رخ فلک بخراش
تویی که باد صبا در جهان نیارد کرد
نسیم عارض گل بی جواز حکم تو فاش
مکارم تو چنان عام گشت در عالم
که در سخای تو با من برابرند اوباش
به روی مدح برون بردم این شکایت حال
اساس مظلمه ای می نهم تو حاکم باش
مرا که باز سپیدم سزد که بسته شود
ز آفتاب لقای تو دیده چون خفاش؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر وصفی از بزرگی و قدرت الهی است که خدایگان جهان را به تصویر میکشد. شاعر از نعمتهای بیپایان خداوند سخن میگوید و تأکید میکند که اوست که نعمتها را به بندگانش عطا میکند و قدرتش بر آسمان و زمین بینظیر است. شاعر به قدرت و هیبت خداوند اشاره میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند در برابر اراده او مقاومت کند. او همچنین از فراوانی مکارم و انعامات الهی یاد میکند و این که حتی افراد عادی هم به نوعی به سخاوت خداوند شبیه هستند. در انتها، شاعر از نیاز خود به الطاف الهی سخن میگوید و از خداوند میخواهد که در مورد او قضاوت کند.
هوش مصنوعی: ای فرمانروای بزرگ جهان، تو ای پادشاه دلهای دریایی، با دستانی بخشنده که گوهر میدهد و با کلماتی چون مروارید، سخن میگویی.
هوش مصنوعی: در آسمان و زمین، قدرت مطلقه در دست توست؛ زیرا دیگران با کرم و بخشش تو، روزی خود را به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: گاهی با قدرت و رزمندگی خود، دل جهانیان را میشکنی و گاهی با تواناییات، صورت آسمان را میخراشی.
هوش مصنوعی: تو هستی که باد صبا در دنیا نمیتواند کاری کند، و نسیم عطر گل بدون اجازهی تو نمیتواند در فضا پخش شود.
هوش مصنوعی: نیک محسنههای تو به قدری در دنیا گسترش یافته که اوباش هم در بخشش و generosity با تو برابر شدهاند.
هوش مصنوعی: من این شکایت را به زبان ستایش بیان میکنم. حالا که اصول ناراحتیام را مطرح کردهام، تو حاکم باش و قضاوت کن.
هوش مصنوعی: آیا من که چهرهام سپید شده، شایسته نیستم که مانند خفاش، چشمانم را از نور آفتاب وجود تو بپوشانم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به آب ماند یار مرا صفات و صفاش
که روی خویش ببینی چو بنگری بقفاش
ز بوی و خوبی جعد و دو زلف مشکینش
ز رنگ و گردن و گوش و دو عارض زیباش
نگار خانهٔ چین است و ناف آهوی چین
[...]
حیات را چه گوارنده تر زآب ولیک
کسی که بیشترش خورد بکشد استسقاش
قسم بواهب عقلی که پیش رای قدیم
یکیست چشمه خورشید و سایه عنقاش
همیشود بیکی امر او چو سایه بچاه
در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش
که هست طبع جمال آفتاب تأثیری
[...]
قسم به واهب عقلی که پیش علم قدیم
یکی است چشمه خورشید و سایه عنقاش
زمین شود ز یکی امر او چو سایه چاه
در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش
که هست طمع جمال آفتاب تأثیری
[...]
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگر خدای پرستی هواپرست مباش
به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکناند در اوباش
بر این زمین که تو بینی ملوک طبعانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.