سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
برانک بیضه ملکت به زیر پر گیرد
ز لفظ بنده به سمع خدایگان برسان
چنانک لفظ تو باشد مگر که درگیرد
که گر تو دست کرم بر سرم نخواهی داشت
سپهر سرزده زودم ز دست بر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مقام و قدرت یکی از شخصیتهای بزرگ دینی و سیاسی است که به عنوان نشانهای از قدرت و استحکام یاد میشود. شاعر از عظمت و شکوه آن فرد سخن میگوید و توصیف میکند که قدرت او میتواند کوهها را خم کند و دشمنان را به وحشت بیندازد. همچنین به نوعی او را به پرندهای بزرگ تشبیه میکند که بر سرزمینها سایه میافکند. شاعر همچنین از نیاز خود به رحمت و حمایتی از آن شخصیت بزرگ یاد میکند و میگوید اگر او از حمایت دست بردارد، او به سرعت دچار مشکلات خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو بزرگتری در تمام جهان؛ روشنایی و دارایی این کشور و دین. آنچنان قدرت و نیرویی داری که میشوی قادر به پایین آوردن کوهها.
هوش مصنوعی: هرگاه ترس تو همچون ضربهای از نیزه به لشکر حوادث حملهور شود، دشمن تو از خواب بیخبر بیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: آسمان مانند پرندهای بزرگ است که بالهایش را گشوده و در حال پرواز است و تحت حمایت آن، سرزمین پادشاهی به زیر بالهایش قرار دارد.
هوش مصنوعی: از زبان من به گوش خداوند برسان، مانند این که کلام خودت باشد، مگر این که در آن تأمل کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو محبت و لطفی بر سر من نداشته باشی، آنگاه آسمان ناگهان مرا از دست خواهد گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
[...]
زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
[...]
سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد
سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد
جهان پیر چون نرگس، جوان و تازه شود
هوای جام و نشاط قدح ز سر گیرد
چو مرغ عیسی اگر لعبتی ز گل سازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.