پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین
تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام
به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری
به طوق حکم تو گردن فراشته دد و دام
مزاج سرعت عزم و ثبات حلم تو بود
که باد را حرکت داد و خاک را آرام
به موضعی که تو بر تخت حکم بنشینی
ستاره آنجا معزول گردد از احکام
به روز صید ببخشای بر و حوش و طیور
که چون عدوی تو سرگشته مانده اند به دام
نه در حمایت جاه تو می زنند نفس
نه در چراگه عدل تو می کنند کنام
به روز معرکه مهمان خنجرت بودند
که کاسه کاسه سر بود و خوان اساس عظام
روا مدار که خونشان بریزی از پی آن
که خون مهمان هرگز نریختند کرام
قبول دست تو بس نیست باز را که کند
طمع به کبک مرقع لباس طرفه خرام
سوار گشته به عهد تو یوز وانگه نیز
به قصد آهوی مشکین نفس گشاید کام
خدایگانا دانم که منهی اقبال
ز سر قصه من کرده باشدت اعلام
نخست ره که رسیدم به حضرتت گفتم
که روزگار مساعد شود زمانه غلام
سه سال دیگرم از بعد آن جهان لئیم
به تهمت هنر افکند زیر پای لئام
هنوز مدت محنت نرفته بود به سر
هنوز دور حوادث نگشته بود تمام
کنون ملازم این آستانه ام تا چرخ
به عمر عاریتی مر مراکند الزام
سیاه رویی عیشم مبین که از معنی
به زیر هر سخنم لعبتی ست سیم اندام
کسی که سحر حلالست سر به سر سخنش
چرا عنایت خسرو برو شده ست حرام؟
ز دست حادثه تا کار من به جان نرسد
گمان مبر که به صدر تو آورم ابرام
چو من کسی به چنین حالتی فرو ماند
جهانیان ز تو بینند این نه از ایام
درین سه سال که از درگه تو بودم دور
به هیچ صنعت و شغلم کسی نداند نام
به هر مقام که خواهی مرا فرود آور
که من نه برگ سفر دارم و نه ساز مقام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک شاعر بزرگ فارسی، درباره عظمت و قدرت الهی و پادشاهی خود نوشته شده است. شاعر با بیانی زیبا به توصیف مقام و نعمتهای خداوند میپردازد و اشاره میکند که همه موجودات تحت فرمان او هستند. او از قهر و رحمت الهی سخن میگوید و بر اهمیت بخشش و مراعات مخلوقات تأکید میکند.
شاعر همچنین به وقایع روزگار خود اشاره میکند و از دشواریهایی که تحمل کرده و همچنین از امید به آینده سخن میگوید. او از دست تقدیر ناامید نیست و به جدی بودن وضعیت خود و بینام ماندن در میان مردم اشاره میکند. در آخر، او فقط شایسته توجه و عنایت معشوقانه را میخواهد، بدون اینکه به مقام و موقعیت اجتماعی خود دل ببندد.
هوش مصنوعی: تو پناهگاه جهان و تاجی برای زمین هستی، و نعمتهای تو به تمامی مردم میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر خشم تو، حتی موجودات وحشی و دیوها هم تسلیم شدند و به فرمان تو، جانوران و موجودات دیگر سرشکسته و مطیع شدند.
هوش مصنوعی: سرعت تصمیم و استقامت صبر تو باعث شد که باد به حرکت بیفتد و خاک در آرامش بماند.
هوش مصنوعی: هرجا که تو بر تخت سلطنت بنشینی، آنجا دیگر هیچ ستارهای نمیتواند حکم و فرمانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در روز شکار، به حیوانات و پرندگان رحم کن، زیرا آنها به خاطر دوری از تو و در تنگنا بودن در دامها، بیپناه و سرگردان هستند.
هوش مصنوعی: نه در سایه مقام تو نفسها آرام میگیرند و نه در مکان عدالت تو جایی برای استراحت وجود دارد.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، مهمان خنجر تو بودند، جایی که سرها مثل کاسهها بر زمین افتاده بود و سفره هم از استخوانها چیده شده بود.
هوش مصنوعی: نمیتوانی به خاطر یک دلیل جزئی، خون آنها را بریزی، زیرا مهمانهای نیکوکار هرگز خونریزی نکردند.
هوش مصنوعی: فقط قبول کردن دست تو کافی نیست، چون این کار ممکن است باعث شود که کسی به چیزهای زیبا و گرانبها طمع ورزد.
هوش مصنوعی: سوار بر عهد تو هستم و در زمانی که به طرف آهوی خوشبو میروم، نفسی عمیق میکشم.
هوش مصنوعی: ای خداوند، میدانم که شاید سرنوشت من از ابتدا خبرش را به تو داده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که به محضرت رسیدم، گفتم که امیدوارم روزگار به سود و پسند تو باشد و زمان هم در خدمت تو باشد.
هوش مصنوعی: سه سال دیگر از زندگیام در این دنیا، بدبختی و تهمت هنر را به زیر پا خواهم انداخت.
هوش مصنوعی: هنوز زمان سختیها به پایان نرسیده بود و هنوز حوادث و اتفاقات ناگوار به پایان نرسیده بودند.
هوش مصنوعی: اکنون من در این درگاه حاضر و منتظر هستم تا زمانی که عمرم به پایان برسد و چرخ روزگار مرا از اینجا براند.
هوش مصنوعی: نگذار که ظاهر سیاه پوشان من، خوشی و شادیام را نبیند؛ چون در زیر هر کلام من، زیباییای نهفته است که به شکل یک دختر زیبا تجلی یافته.
هوش مصنوعی: کسی که در سخن و عملش پاک و حلال است، چرا توجه و محبت شاه به او به یکباره تبدیل به چیزی نامشروع شده است؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که حوادث به جان من آسیب نرسانند، فکر نکن که میتوانم با اصرار و پافشاری به جایگاه تو بیفزایم.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند من در چنین وضعیتی قرار گیرد، جهانیان از تو مشاهده میکنند که این وضعیت ناشی از روزگار نیست.
هوش مصنوعی: در این سه سالی که از درگاه تو دور بودهام، هیچکس از کار و حرفهام چیزی ندانسته و نامی از آن نشنیده است.
هوش مصنوعی: من را به هر جایگاهی که میل داشته باشی ببر، زیرا من نه توشهای برای سفر دارم و نه وسایلی برای ماندن در آن مقام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.