پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین
تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست
هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر
به عمر دامن جاهت بدان نیالوده ست
قلم که دایم و صّافی کمال تو کرد
رخش به دوده خجلت همیشه اندوده ست
بزرگوارا بی سعی درین مدّت
دلم ز غصّه و چانم ز غم نیاسوده ست
ز چرخ سفله جفاها کشیده ام گرچه
هنوز ناله من هیچ گوش نشنوده ست
از آن زمان که من اینجا نشسته ام صد بار
همه بسیط زمین صیت من بپیموده ست
کنون به کام و به ناکام می روم که مرا
جهان عنان ارادت ز دست بر بوده ست
به خدمت آمده بودم بگاه تر گفتند
که خواجه دوش نشاط شراب فرموده ست
ز خرمی همه شب تا گه دمیدن صبح
چو بخت خویش نخفته ست و هیچ نغنوده ست
کنون ز مستی و بی خوابی شبانه هنوز
چو خلق در کنف اهتمامش آسوده ست
ز روزگار دو رنگم تغابنی ست عظیم
که این سعادتم امروز روی ننموده ست
به حضرتت چو مرا فرصت وداع نبود
کنون امید ملاقاتم از تو بیهوده ست
تو سود کن ز جهان نام نیک اگرچه مرا
دو ماهه عمر بر امیدها زبان بوده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر "پناه و مقصد اهل هنر" از صفی الدین، بیانگر حال و روز شاعری است که در جستجوی خویش و هدف زندگی است. شاعر در این شعر از علو همت خود سخن میگوید و به عظمت و جاودانگی خود اشاره میکند، در حالی که از غم و اندوهی که بر او مستولی شده نیز سخن میگوید. او به مشکلات و رنجهای خود اشاره کرده و میگوید که به رغم سختیها و بیتوجهی دیگران، نام او در سرتاسر زمین پیچیده است.
شاعر به یاد میآورد که در لحظات خوشی و در مهمانیها، بخت و اقبالش به خواب رفته و او از غم بیخوابی رنج میبرد. همچنین به تضادهای زندگیاش و ناپایداری خوشبختی اشاره دارد و از بیهدفی در وداع با معشوق خود میگوید. در نهایت، هدف او درخواست برای استفاده از نام نیک در این دنیا است، حتی در حالی که عمرش کوتاه و بر اساس امید به آینده میگذرد.
هوش مصنوعی: تو پناه و هدف هنرمندان هستی و تلاش تو به قدری بلند است که به آسمانها رسیده است.
هوش مصنوعی: هر ویژگی و صفتی که از دنیا و ناپایداری به ظهور برسد، به عمر و بزرگی مقام تو لطمهای نخواهد زد.
هوش مصنوعی: قلم همواره با بینقصی و صفایی که از تو دارد، نشان از اهمیت و بزرگی تو مینویسد؛ اما زیبایی و شکوه تو همیشه در سایه دودی از خجالت قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، در این مدت بدون تلاش و زحمتی، دل من از اندوه و جانم از غم آرامش نیافته است.
هوش مصنوعی: از دوران سخت و بیرحمی که بر من گذشته، درد و رنجهای زیادی را تحمل کردهام، اما هنوز هیچکس صدای نالههایم را نشنیده است.
هوش مصنوعی: از وقتی که من در اینجا نشستهام، صد بار همهی دنیای وسیع را پیمودهام و تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: اکنون با حالتی شاد و یا ناراحت به مسیر خود ادامه میدهم، زیرا دیگر کنترل ارادتم بر روی جهان از دستم خارج شده است.
هوش مصنوعی: من به خدمت آمده بودم که در آن زمان گفتند که آقا دیشب خوشی و لذت از شراب را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: از خوشحالی شب را تا صبح بیدار ماندهام، چون بخت من خوابیده و هیچچیز آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر مستی و بیخوابی شبانه، هنوز مانند مردم دیگر آسوده در زیر پرچم توجه او به سر میبرم.
هوش مصنوعی: از زمانه به شدت تأثیرپذیرم و تغییرات آن برایم بزرگ و مهم است، زیرا امروز خوشبختیام به شکل دقیق و واضحی خود را نشان نداده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نتوانستم به تو خداحافظی کنم، حالا امیدم به دیدارت بیفایده است.
هوش مصنوعی: از دنیا بهره ببر و نام نیکی از خود بر جای بگذار، هرچند که من فقط دو ماه از عمرم باقی مانده و امیدهایم نامحدود بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سه روز رفت کز آسیب مرگ آن دلبر
مرا جگر زره دیدگان بپالوده ست
از آن زمان که رخش زیر خاک بنهفته ست
دلم ز رنج تفکر دمی نیاسوده ست
که آن دو لاله رویش چگونه پژمرده ست
[...]
بهار غالیه در دامن صبا سوده ست
به بوستان ز گل و لاله توده بر توده ست
ز ششرم بخشش ابر آفتاب رخ بنهفت
چنان که پیش کسی پیش روی بنموده ست
میان غنچه و گل هیچ کس نمی گنجد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.